وبگاه رسمی حجة الاسلام علی صبوحی

سندی برای آیندۀ تاریخ علم و تمدن

در این ویدئو استاد صبوحی مقاله ارائه شده به همایش ملی جریان شناسی تدبر قرآن کریم را با موضوع نسبت سنجی تدبر در قرآن با نظامات اسلامی ارائه می دهد.

در لینک زیر می توانید فایل پاور پوینت ارائه شده در ویدئو را دریافت کنید:

بسم الله الرحمن الرحیم

نسبت‌‌سنجی تدبر در قرآن با نظامات اسلامی

بحث ما در این مقاله، میان‌رشته‌ای است و در عین ارتباط با چندین حوزه قرآنی، حدیثی، فقهی و حاکمیتی، به‌طور مشخص در جستجوی نسبت تدبر در قرآن با شاخه خاصی از فقه اسلامی به نام فقه نظام است.

هم تدبر در قرآن در دوره گذار از شک و تردید به‌سوی اطمینان و ثبات است و هم فقه نظام چنین دوره‌ای را طی می‌کند. این مقاله «سندی برای آینده تاریخ علم و تمدن» است تا در روزگاری که این دو مهم (تدبر در قرآن و فقه نظام) در جایگاهی عالی استقرار یافته و سرنوشت تمدن اسلامی را رقم زده است، خوانده شود و تلاش‌های پژوهشگران این دو عرصه مهم به‌عنوان نقطه عطفی در تاریخچه آن تعالی ارزیابی گردد.

مفهوم اصطلاحی تدبر:

دریافت پی‌درپی و روشمند واژگان و عبارات هر آیه که به فهم منسجم آن آیه منتهی می‌گردد؛

دریافت پی‌درپی و روشمند آیات هر سوره که به فهم منسجم آن سوره منتهی می‌گردد؛

دریافت پی‌درپی و روشمند سوره‌های کتاب که به فهم منسجم کتاب منتهی می‌گردد.

مفهوم نظامات اسلامی:

نظام مجموعه گزاره‌های خبری و انشائی است که به‌منظور تأمین هدفی خاص در حوزه مسائل فردی و اجتماعی با نظمی خاص در ارتباط با یکدیگر سامان یافته است؛

نظامات اسلامی مجموعه‌‌های هدفمند گزاره‌های دینی اعم از حکم و حکمت است که در طیفی از اهداف خرد و کلان طبقه‌بندی می‌گردد.

وقتی از مفهوم «فهم قرآن» عبور می‌کنیم به مفهوم «عمل به قرآن» می‌رسیم و آنگاه‌که وارد حوزه «عمل به قرآن» می‌شویم، در حقیقت به حوزه «فقه» قدم نهاده‌ایم. «فقه» دانشی است که متکفل امکان‌سازی و اعتباربخشی «عمل به قرآن» است و این مهم را با استخراج احکام عملی بر اساس منشی عاقلانه از رهگذر فهم و استنباط قرآن و روایات معصومانه مبین قرآن پیش می‌برد.

درست همین‌جا یک سؤال مهم عقلایی مطرح می‌شود که ما را به ضرورت تجدیدنظر در حوزه فهم قرآن می‌رساند: آیا احکامی که گزاره‌های معتبر عمل به قرآن محسوب می‌شود، از نظامی معتبر که جامع این گزاره‌ها باشد تبعیت می‌کند و زیرمجموعه آن محسوب می‌شود یا نه؟ به‌بیان‌دیگر آیا فقه تنها متکفل استنباط گزاره‌‌هاست یا درباره استخراج نظامات هم مسئولیت دارد و به عبارتی عهده‌دار تبیین نظامات اسلامی هم هست یا نه؟

پاسخ این سؤال مهم خود شاه‌راه نسبت‌سنجی نظامات اسلامی با نظامات غیر اسلامی (اعم از غربی و شرقی) و قیاس حاکمیت و تمدن الهی و اسلامی با حاکمیت و تمدن مادی و ماتریالیستی دوران مدرنیسم و پست‌مدرنیسم است، اما قبل از این‌ها ذهن ما را درگیر این حقیقت می‌کند که وقتی سخن از عمل به قرآن است، بی‌تردید بسیار مربوط به فهم قرآن است. ما از قرآن عمل می‌کنیم به هر آنچه از این کتاب فهمیده‌ایم.

حال ما از قرآن به‌طور مستقیم (تدبر) و یا از رهگذر تبیین روایی آن (تفسیر) چه فهمیده‌ایم؟ فقط گزاره‌ها را یا نظام‌ها را نیز فهمیده‌ایم؟

بسی جای تعجب است که وقتی سخن از «فقه نظام» به میان می‌آید، برخی تنها راه رسیدن به نظامات شریعت مترقی اسلام را حرکت از روبنا به زیربنا و به تعبیر خودشان استنتاج نظامات اسلامی از گزاره‌های مستنبطه فقها می‌دانند و به‌کلی از یاد می‌برند که منبع اصیل اصطیاد این گزاره‌ها قرآن بوده و اگر سخن از نظام به میان می‌آید، باید قرآن را دراین‌باره سنجید که آیا فقط منبعی برای گزاره‌هاست یا حاوی نظامات هم هست.

و باز هم جای تعجب است که برخی دیگر بدون چنین سنجشی از ماهیت قرآن و تنها با تصور تشکیک و تنوع موجود در نظامات محتمل الاستنباط از گزاره‌های فقهی هر فقیه، به‌کلی منکر نظامات قابل استناد به شریعت اسلامی می‌شوند و حتی قدم را فراتر نهاده، همین فقدان نظام را رمز تعالی و ترقی شریعت اسلام می‌دانند و همین را دست‌مایه روزآمدی اسلام می‌دانند؛

غافل از اینکه روزآمدی ناشی از فقدان نظام، تعالی و ترقی نیست بلکه انفعال و انحطاط و تسلیم نظامات جاری مادی و بشری شدن است. همین است که امروز اسلام برآمده از چنین اجتهادی در حال تطبیق دادن خود با مدرنیسم است، در همه عرصه‌ها و حتی مجالات اعتقادی که البته بررسی و اثبات این امر خود مجالی دیگر می‌طلبد.

خوب بار دیگر می‌پرسم: ما از قرآن به‌طور مستقیم (تدبر) و یا از رهگذر تبیین روایی آن (تفسیر) چه فهمیده‌ایم؟ فقط گزاره‌ها را یا نظام‌ها را نیز فهمیده‌ایم؟

واقعیت این است که فقه رایج عاری از نظامات ما با مفاهیم مستفاد قرآنی ما در طول قرون متمادی، در نهایت هماهنگی است. آنچه ما از قرآن فهمیده‌ایم و به آن بها داده‌ایم، تنها گزاره‌هایی در قالب آیات و جملات و عبارات منفک از نظامات آن بوده و فقه مبتنی بر آن هم تنها با یک رابط حداقلی و ضعیف به نام «آیات الاحکام» به آن متصل بوده است تا به‌زعم ناقص ما مسمای حضور منبعی به نام قرآن در فرایند فقاهت را پاسداری کند، درحالی‌که در واقعیت، چیزی فراتر از زینت‌المباحث فقهی ما نیست.

اما آنچه باید باشد و می‌تواند که باشد، امری فراتر از این واقعیت در حال زوال است و آن اینکه فهم ما از قرآن باید با خود قرآن هماهنگ‌تر شود تا فقه مبتنی بر آن نیز بالنده‌تر گردد. قرآن کشکولی از گزاره‌ها در قالب آیات و جملات و عبارات نیست، قرآن کتابی متشکل از سوره‌ها و سوره‌ها گفتارهایی سامان‌یافته از آیه‌هاست.

فهم ما از قرآن باید از فهم آیه‌ها به فهم سوره‌ها و از فهم سوره‌ها به فهم کتاب ارتقاء یابد و آنگاه می‌توان توقع داشت که فقه ما از «فقه گزاره‌ها» به «فقه نظام» ارتقاء یابد. آری سخن این است که فهم سوره‌ها و بالاتر از آن، فهم قرآن به‌عنوان یک کتاب، «تنها راه معتبر رسیدن به نظامات شریعت مترقی اسلام» و در نتیجه «تنها راه تحقق حاکمیت اسلامی و رسیدن به تمدن اسلامی» است.

اینجاست که پای «تدبر در قرآن» به حوزه «فقه نظام» باز می‌شود و «نسبت تدبر در قرآن با نظامات اسلامی» هویدا می‌گردد. تدبر در قرآن رهیافت نظام مسائل قرآن در چارچوب هر سوره و نظام کلان‌مسأله‌های قرآن در چارچوب کتاب است. امری بس مهم و خطیر که متأسفانه هنوز در حوزه علوم قرآنی و مجالات علوم فقهی به رسمیت شناخته نمی‌شود و مبانی و روش و آموزه‌های آن، فرعی از فروعات استحسانی و کم‌اعتبار و یا بعضاً بی‌اعتبار تلقی می‌گردد و دعوای قبول یا انکار نظام‌مند بودن شریعت اسلام بدون قضاوت صحیح و عالمانه درباره آن پیش می‌رود.

تا وقتی چنین باشد این دعوایی لاطائل است و قبول و نکول نظامات اسلامی با این تعریف جداشده از ماهیت قرآن، چیزی را تغییر نخواهد داد و مسیر حرکت به‌سوی تمدن اسلامی هموار نخواهد شد.

نکته مهمی در این مجال هست که نباید از نظر مخفی بماند و آن نگرش موضوعی به نظامات اسلامی است. بسیار دیده و شنیده می‌شود که وقتی سخن از نظامات در میان است، معتقدان و منکران همه بر یک اصل واحد اتفاق‌نظر دارند و آن ساحت‌های موضوعی و شبه موضوعی نظامات اسلامی مانند نظام اقتصادی، نظام سیاسی، نظام اجتماعی، نظام فرهنگی و خرده‌نظام‌های زیرمجموعه آن‌هاست.

امکان استخراج متدبرانه چنین نظاماتی از قرآن و مبنا قرار دادن آن در حوزه فقاهت قابل‌انکار نیست و بلکه لازم هم هست؛ اما درباره اولویت و اصالت این نظامات در مقایسه با نظامات سوره‌ای و بین سوره‌ای جای تأمل فراوانی هست. نظامات سوره‌ای و بین سوره‌ای نظامات مصرّح سامان‌یافته به‌دست تدبیر الهی است که کمتر موردتوجه اهل علم و فقاهت بوده و نقش آن در امامت و حکمرانی مغفول واقع شده است.

ناگفته نماند که بنا بر هر نگاهی در حوزه نظامات از انکار یا قبول و از قبول نظامات مبتنی بر حرکت از روبنا به زیربنا و یا برعکس، تبیین و تفسیر روایی گزاره‌های قرآن جای خود را دارد و اصلی مفروغ است، اما به نظر می‌رسد وقتی سخن از استخراج نظامات اسلامی است، منبع اول و اصیل آن خود قرآن کریم است و تبیین روایی قرآن متکفل شفاف‌سازی جزئیات آن خواهد بود و نقشی کلیدی در استخراج نظامات نخواهد داشت؛ البته سیره مستند و معتبر پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم و ائمه اهل‌البیت علیهم‌السلام لازم است در دامنه استخراج نظامات اسلامی از قرآن موردتوجه باشد.

جمع‌‌بندی

تدبر در قرآن راه عبور از فهم گزاره‌ای و رسیدن به درک نظام‌مند از قرآن و رهیافت حضور قرآن در فرایند استخراج نظامات اسلامی و به‌بیان‌دیگر عبور از «فقه گزاره‌ها» به «فقه نظام» است.

یکی از مهم‌ترین خروجی‌های تدبر در کنار تأمین ایمان جمعی به دین جامع اسلام -که محصول تلاش‌های ترویجی و تبلیغی جریان‌های مستقیم تدبری است- تأمین منبع معتبر استخراج نظامات اسلامی و هموار ساختن مسیر حرکت به‌سوی تمدن اسلامی است؛ چه اینکه یکی از مهم‌ترین نیازهای فقه نظام، دسترسی به منبعی معتبر و الهی برای شناخت روزآمد و غیر منفعلانه نظامات اسلامی است.

براین‌اساس، پیوند این دو دانش یکی از زمینه‌سازهای تولد سالم نظامات اسلامی و یکی از آغازکننده‌های رقابت تمدن اسلامی با تمدن حاکم مادی بشری و در نهایت یکی از بشارت‌دهنده‌های پیروزی نهایی تمدن الهی و غلبه و ظهور هدایت اسلامی در جهان است.

دسته‌بندی: ‌
آشنایی با تدبر در قرآن کریماخبار برگزیدهمنبرها
برچسب: ‌ مقاله، ‌نظام اسلامی، ‌نظام سازی، ‌همایش
ارسال برای دیگران
نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این قسمت را پر کنید
این قسمت را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
شما برای ادامه باید با شرایط موافقت کنید

keyboard_arrow_up