سوابق علمی پژوهشی اینجانب علی صبوحی طسوجی به شرح زیر است:
مختصری از زندگینامه
اینجانب علی صبوحی طسوجی متولد ۱۳۵۹ در شهر قم هستم. دانشآموختهی حوزه در دروس خارج فقه و اصول.
به علت شیفتگی به فراگیرى علوم دین، بعد از اتمام دورهی دبیرستان، وارد حوزه علمیهی بناب در استان آذربایجان شرقی شدم. در این حوزه، در کنار تحصیل علوم حوزوی، از محضر عالم عامل، عارف بهحق، حضرت حجةالاسلام و المسلمین استاد باقری بنابی کسب فیض کردم.
دروس سطح یک حوزه را با جدیت تمام و در مدت چهار سال به اتمام رساندم و برای ادامهی تحصیل به حوزه علمیه قم مشرف شدم.
انواع سؤالات اعتقادی، دینی و معرفتی، من را در جستجوی پاسخ به آن سؤالات، به مطالعهی انواع رشتهها و مراجعه به اساتید مربوط به هر علم راهنمایی میکرد؛ اما هیچکدام عقل تشنهی من را سیراب نکرد و روح من را به اطمینان نرساند؛ مگر پاسخهایی که از اندیشه و نگاه قرآنی استاد الهی زاده که ذهن و روح من را متقاعد میساخت و همین باعث توجه بیشتر من به عظمت و اعجاز قرآن شد و مسیر زندگی من را در خدمت به قرآن قرار داد.
فعالیتهای علمی و تبلیغی
اینجانب بیش از ۴۰ عنوان مقاله و جزوه در موضوعات علوم قرآنی و تفسیری نگاشتهام که ماهیت تمام آنها برگرفته از خط فکری علامه طباطبایی رحمةاللهعلیه و آیت الله جوادی آملی است، و انشاءالله بهزودی منتشر خواهد شد.
در موضوع تدبر در قرآن کریم، ۵ جلد کتاب تدبر، با هدایت و راهنمایی استاد الهی زاده تحت نظر شورای عالی انقلاب فرهنگی تألیف کردم، که یک جلد از آن مربوط به روش تدبر، و چهار جلد دیگر مربوط به تدبرِ حدود ۱۵ جزء از قرآن کریم است. این کتابها در قطع کتابخانهای چاپ شده و در کتابخانههای مرکزی موجود است.
تألیفات و آثار
دیدگاهها
اینجانب مهمترین وظیفه و رسالت خود را تبیین صحیح فرهنگ قرآنی و سپس گسترش و ترویج آن میدانم و معتقدم تا فهم قرآن عمومی نشود و تا مردم نتوانند قرآن را بفهمند و با قرآن انس بگیرند، فرهنگ و سبک زندگی مردم قرآنی نخواهد شد و برای فهم قرآن راهی غیر از تدبر در قرآن وجود ندارد.
بخشی از مقاله با عنوان «نقش تدبر در توسعه و ترویج فرهنگ قرآنی»:
تشخیص درست راه و روش گسترش فرهنگ قرآنی، در گرو شناختی صحیح از فرهنگ قرآنی است، و دو نگاه دراینباره قابلتصور است:
۱- فرهنگ قرآنی، «امری مهم» است که باید در کنار سایر شئون زندگی فردی و اجتماعی بشر، موردتوجه باشد. انسان و جامعهی انسانی، باید بهموازات توجه به امور عادی و مادی زندگی، مانند اقتصاد، سیاست، موسیقی، ورزش، تفریح و…، قرآن را هم از یاد نبرد و با قرائت و ترجمه و تفسیر آن محشور باشد.
جامعه، نیازمند مؤسسات و مراکزی است که امکان قرآنآموزی (فراگیری روخوانی، روانخوانی، تجوید، صوت و لحن، ترجمه و مفاهیم، تفسیر و حفظ قرآن) را در اختیار همگان قرار دهد. در صداوسیما و سایر رسانهها، باید شبکهها و ستونهایی برای قرآن طراحی شود تا همگان و بهویژه اهل قرآن از آن استفاده کنند. ایجاد و گسترش رشتههای تحصیلی قرآن و تفسیر در حوزهها و دانشگاهها لازم است؛ تا در کنار اساتید و کارشناسان سایر شاخههای دینی، اساتید و پژوهشگران قرآنی تربیت شوند و در مؤسسات آموزشی، پژوهشی و فرهنگی قرآن خدمت کنند. باید کتابهای آموزش قرآن در مدارس و دانشگاهها تدریس شود تا دانش آموزان و دانشجویان، افزون بر دروس طبیعی خود، با قرآن هم آشنا باشند. در و دیوار جامعه باید با آیات قرآن مزین شود تا چشم رهگذران در کنار مشاهدهی انواع ظواهر دنیا، آیات قرآن را هم مشاهده کند. تشکیل معاونتهای قرآنی در نهادهای مختلف فرهنگی، پدیدهای قابلتوجه است تا با نظارت و حمایت ایشان، برنامههای قرآنی در سطح نهادها و زیرمجموعهی تحت پوشش آنها پیاده شود. قرائت قرآن در مساجد، ابتدای مجالس، محافل انس، جلسات بزرگداشت اموات و قبرستانها و همینطور قرائت قرآن در ماه مبارک رمضان و ایام اعتکاف نیز سنتهایی نیکو است که حتماً باید با رونق بیشتری ادامه یابد و…
۲- فرهنگ قرآنی، «امری ضروری» است که باید زیربنای همهی شئون زندگی فردی و اجتماعی باشد، باید روح حاکم بر جامعهی انسانی و همهی لوازم مادی و معنوی آن باشد. در این نگاه، قرآن نه بهعنوان یکی از امور موردنیاز انسان و جامعه، بلکه بهعنوان اصل حاکم بر همهی امور مربوط با انسان و انسانیت و برپادارندهی مصالح اجتماع بشری موردتوجه است: «… یَتْلُواْ صحُفًا مُّطَهَّرَهً * فِیهَا کُتُبٌ قَیِّمَه…» (بیّنة، ۲ و ۳)؛ صحیفههای پاک قرآنی را بر آنها تلاوت میکند * در آن صحیفهها، نوشتههایی است که احکام و معارف الهی را که برپادارندهی امور جامعهی انسانی است، بیان میکند. (صفوی، ۱۳۸۵، ص ۵۹۸)
جامعه، مؤسسهی قرآنی میخواهد؛ شبکه و مجلهی قرآن، لازم است؛ ایجاد رشتههای متنوع تحصیل در زمینهی علوم قرآنی و تفسیر، مطلوب است؛ تدریس قرآن در مدارس و دانشگاهها، ضروری است؛ تابلوهای قرآنی هم خالی از لطف نیست؛ تشکیل معاونتهای قرآنی، اقدام مبارکی است؛ قرائت قرآن در شرایط مکانی و زمانی خاص، سنت حسنهای است؛ ولی همهی اینها، بهعنوان پشتیبان، ناظر، شاخص یا… ایفای نقش میکند، و هدف اصلی، حاکمیت قرآن بر همهی شئون است. مقصود نهایی از همهی فعالیتهای قرآنی، تزریق قرآن و فرهنگ قرآنی به شریانهای زندگی، اعم از فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، ورزشی، تفریحی و… است.
در این صورت، دیگر معنی ندارد که مؤسسات قرآنی در کنار مراکز فرهنگی دیگر، اما بیربط با آنها ایفای نقش کند؛ یا قرآنشناسان در کنار کارشناسان سایر علوم انسانی و اسلامی و حتی طبیعی و ریاضی، اما بدون تعریف نسبت خود با آنها مشغول خدمت باشند؛ یا کتبی برای تدریس قرآن طراحی شود، اما رابطهای بین این کتب و این دروس با سایر کتابها و درسها برقرار نشود؛ یا تابلوهای قرآنی بر در و دیوار نصب شود، اما سیستم حاکم بر جامعه، قرآنی نباشد؛ معاونت قرآنی، تشکیل شود، اما پشتوانهای پنداری برای شانه خالی کردن سایر معاونتها از زیر بار قرآن باشد و در نهایت، از حاکمیت فرهنگ قرآن خبری نباشد.
در این نگاه، قرآن در متن زندگی فردی و اجتماعی انسان بهطور مستقیم دخالت دارد، کتابِ مرجع آحاد مردم در زمینههای کلان بینشی، گرایشی و رفتاری است، در همهی علوم اسلامی، حرف اصلی را میزند، مبدأ و منتها و جهتگیری علوم طبیعی و ریاضی را مشخص میکند، اصلیترین کتاب قانونگذاری و مبنای روشن حکومت است، نظامهای مبنایی اقتصاد، سیاست و… را نیز تعیین میکند. در این نگاه، قرآن برای قرآن نیست. قرآن برای انسان است و انسان، شکوفا از قبَل قرآن. قرآن برای جامعه است و جامعه، در مسیر تکامل قرآنی.
مقایسهی بین این دو نگاه، ذهن انسان را متوجه خطر مهم توسعه و تثبیت نگاه سکولاریستی به مقولهی فرهنگ قرآنی میکند. این خطر، محصول پندار ناکارآمدی قرآن در متن زندگی، بهموازات احساس ضرورت حضور قرآن کریم در جامعه است؛ یعنی ما از یکسو، باور داریم که قرآن تنها راه نجات است و باید موردتوجه باشد و از سوی دیگر، کارآمدی قرآن را وجدان نکردهایم، هرچند که به آن معتقد باشیم. این امر سبب میشود که با همهی وجود به امر قرآن اهتمام ورزیم، اما ناخودآگاه و بهتدریج، قرآن را از متن زندگی فردی و اجتماعی فاصله دهیم.
نشانهی وجود این خطر آن است که هرروز بر تعداد مراکز قرآنی و حجم فعالیتهای قرآنی افزوده خواهد شد، اما بهتناسب آن از حاکمیت قرآن خبری نخواهد بود. این سخن به معنی نفی آثار مثبت اقدامات قرآنی نیست، بلکه هشدار نسبت به آفت احتمالی رویکرد موجود است. تکثیر تصاعدی مراکز، کتب، کارشناسان، طرحها و برنامههای قرآنی در کنار سرعت کمِ رشد، یا رکود و یا عقبگرد در حیطهی حاکمیت قرآن کریم، مهجوریت مدرن کتاب آسمانی است که نتیجه نگاهی سکولار به فرهنگ قرآنی به شمار میرود.
تصاویری از حضور و سخنرانی در
گفتوشنود نخبگان حوزوی با رهبر انقلاب در مدرسه فیضیه
(آبانماه ۱۳۸۹)