تدبر یک امر قلبی و باطنی نیست . برای آیهی «اَفَلا یتَدَبَّرُونَ القُرآنَ اَم عَلَى قُلُوبٍ اَقفَالُهَا» (محمد صلی الله علیه و آله: ۲۴) توضیحی لازم است. این آیه «آیهی تدبر» است و در بسیاری از بحثها برای اثبات معنای تدبر، به این آیه استناد میشود.
عزیزانی هستند که استناد میکنند به این آیه و از این آیه چنین نتیجه میگیرند که تدبر، امری قلبی است؛ خدا گفته «آیا در قرآن تدبر نمیکنند؟ یا بر قلبهای آنها قفل خورده شده؟» میخواهند بگویند: «اگر کسی بر قلبش قفل خورده باشد، نمیتواند در قرآن تدبر کند، در نتیجه امر تدبر در قرآن امری قلبی است و شما باید یک قلب آماده داشته باشید تا بتوانید در قرآن تدبر کنید.» به همین جهت اصلاً از یک زاویهی دیگری مباحث تدبر را تعقیب میکنند؛ از زاویه طهارت، از زاویه باطن، رسیدن به معانی باطنی که در دسترس مطهران و انسانهای پاکیزه است.
در این آیه دو سؤال مطرح شده است
اما ما میخواهیم عرض کنیم باید دقت شود که در آیه، ۲ سؤال مطرح شده است:
۱) اَفَلَا یَتَدَبَّرُونَ القُرآنَ؛ آیا علت این وضعیت آن است که در قرآن تدبر نمیکنند؟ (ضمیر این یَتَدَبَّرُونَ به همین الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ برمیگردد، همینهایی که از فرمان جهاد سر باز زدند.)
۲) اَم عَلَىٰ قُلُوبٍ اَقفَالُهَا؟
این اَم، «منقطعه» است؛ به معنی بل. پس میشود: «بل+همزهی استفهام». یعنی؛ «بلکه یک سؤال دیگر: آیا بر قلبهای آنها مهر زده شده است؟» یعنی یک سؤال ریشهایتر. معنی اَم در اینجا این است، یعنی یک سؤال ریشهایتر، اَم عَلَىٰ قُلُوبٍ اَقفَالُهَا.
بنابراین ۲ سؤال مطرح شده: «۱- این است؟ ۲- یا ریشهایتر از این است؟» کدامیکی است؟ هر دو است؟ یکی از آنهاست؟ ما میتوانیم از آیهی بعد، نوع نگاه به این آیه را تشخیص بدهیم:
«اِنَّ الَّذِینَ ارتَدُّوا عَلَى اَدبَارِهِم مِّن بَعدِ مَا تَبَینَ لَهُمُ الهُدَى الشَّیطَانُ سَوَّلَ لَهُم وَاَملَى لَهُم»؛ اِنَّ الَّذِینَ ارتَدُّوا عَلَىٰ اَدبَارِهِم؛ اینهایی که مرتد شدند؛ یعنی برگشتند، پشت کردند، روی پاشنههایشان چرخیدند، اینهایی که وقتیکه فرمان جهاد رسید، روی پاشنهها برگشتند، یعنی همین الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ، همین فراریها، مِّن بَعدِ مَا تَبَیَّنَ لَهُمُ الهُدَى بعد از اینکه هدایت برایشان آشکار شد (تبیُّن، بعد از تبیین اتفاق میافتد)، هدایت برایشان آشکار شد یعنی مشکل، مشکلِ تدبّر نیست. سؤال را دقت کنید، میگوید: ۱- اَفَلَا یَتَدَبَّرُونَ القُرآنَ؟ اگر در قرآن تدبر نمیکردند، میگفتند: «هدایت برای ما آشکار نیست، ما نمیدانیم اصلاً خدا چه میخواهد.» ۲- یا احتمال دارد که اینها دارند فرار میکنند.
پس یک احتمال این است که تدبر نکردهاند و در نتیجه آنچه را مقصود خدا بود، اصلاً نفهمیدند. امّا خدا میگوید: نه مبهم نیست؛ بلکه ارتَدُّوا عَلَىٰ اَدبَارِهِم مِّن بَعدِ مَا تَبَیَّنَ لَهُمُ الهُدَى اینها پشت کردنشان بعد از روشن شدن هدایت بوده است، پس گزینهی باقیمانده، میشود اَم عَلَىٰ قُلُوبٍ اَقفَالُهَا؛ یعنی پشت کردن این الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ، بهخاطر اقفال قلوب است.
مشکل تدبر نکردن نیست؛ بلکه نمیخواهند قبول کنند
خدا میگوید خیال نکنید حرفهایی که ما در قرآن زدیم، مبهم بوده است و در نتیجه اینها نتوانستند در حرفهای ما تدبر کنند و در نتیجه حرفهای ما را نفهمیدند و در نتیجه هدایت برای آنها مبهم و نامعلوم است و به همین جهت رویگردان هستند، نه؛ اصلاً به این جهت نیست، اتفاقاً تدبر هم کردهاند، فهمیدهاند، هدایت برایشان معلوم شده، اما نمیخواهند قبول کنند، چرا؟ الشَّیطَانُ سَوَّلَ لَهُم وَاَملَىٰ لَهُم شیطان آمده این سرپیچی را برای آنها زینت داده، و آنها را به ماندن در دنیا وعده داده است، در این میان شیطان، نقش مستقیم ایفا میکند.
پس این دو قسمت، قسیم یکدیگرند، نه اینکه یکی زیر مجموعهی دیگری باشد. یعنی؛ برای کسی که از فرمان قرآن سرپیچی میکند، ۲ احتمال -در عرض یکدیگر- داده میشود: احتمال اول این است که اصلاً نفهمیده باشد که قرآن چه میگوید، تدبر نکرده باشد، احتمال دوم اینکه فهمیده باشد، لکن نخواهد پیروی کند و بپذیرد.
درسگفتار سوره محمد صلی الله علیه و آله و سلّم
هیئت قرآن و ولایت – تهران
پاییز سال ۱۳۹۳