فهرست مطالب
آیا ما در برابر کافران مسئولیت نداریم ؟ من همیشه برای خودم احساس تأسف و تأثر میکنم که در طول تاریخ بشر، فقط ۱۲۴ هزار پیامبر آمده؛ که اگر آنها را با اوصیاء و اولیاء و… جمع ببندیم، شاید بیشتر از ۱۵۰ هزار نفر نشود (حال، من دقیق نمیدانم؛ عدد دوم حدسی است). اگر تاریخ را طبق بعضی اقوال، ۷ هزارساله حساب کنیم، در طول این تاریخ ۷ هزارساله، ۱۲۴ هزار پیامبر آمده است. بهعلاوه که الآن و در همین زمان، تنها در یک بَلد از بِلاد دنیا، مثلاً در ایران، شاید بیشتر از ۱۵۰ هزار انسان وجود دارد که هرکدام میگویند: «ما به یک معنا جانشین رسول اللّه هستیم، مبلّغ دین هستیم و میخواهیم آن کاری را بکنیم که انبیاء علیهمالسلام میخواستند بکنند.»
بعد، دنیا را نگاه کنید! حال، یا از کوتاهی ما است یا از اینکه راهبردها را خوب متوجه نشدیم یا…! مثلاً یک کشور بزرگ مثل چین، یک میلیارد و سیصد و سی میلیون نفر انسان دارد. اینها دینشان چیست؟ چه میپرستند؟ تابهحال چقدر دین آنها برای ما مهم بوده است؟
آخوند میخواهیم برای چه؟!
ما مدام میگوییم: «آخوند زیاد است، آخوند میخواهیم برای چه؟ مملکت مهندس میخواهد، دکتر میخواهد…» اما آخوند هم نیاز است، بله؛ اگر قرار است ما فقط به خودمان دین را بیاموزیم، شاید ۱۰ یا ۱۰۰ آخوند هم داشته باشیم، کافی باشد؛ اما دین را باید در دنیا توسعه بدهیم.
در چین و کشورهای آمریکای لاتین بیش از ۸۰۰ میلیون نفر انسان زندگی میکند. بااطلاع عرض میکنم: اغلب از مسیحیت، بیزار هستند اما مجبور به قبول مسیحیتاند. آماده برای پذیرش حق هستند، اما ما چه کسی را داریم تا به آنجا بفرستیم؟ وهابیها میروند؟ بله میروند. اتفاقاً بسیاری از افراد را که شما میروید و در آنجا بسترسازی میکنید تا به اسلام گرایش پیدا کند، وهابیت او را در میان راه میبرد. البته اینکه ما راجع به ایشان اینطور میگوییم، بهاینخاطر است که دلمان از آنها بسیار پر است، وگرنه اگر بخواهیم حجم فعالیت آنها را هم با وضعیت موجود مقایسه کنیم، آنها هم کار خاصی نکردهاند.
یا هندوستان؛ ما میگوییم ۱۴۰۰ سال پیش بوده که مردم بُت و سنگ و چوب میپرستیدهاند؛ اما الآن که دیگر عصر رسانه است و بهاصطلاح، عصر آگاهی است و کلّ دنیا به یک دهکده تبدیل شده، هنوز هم بُت میپرستند! سنگ، چوب، گاو و… که نمیتوانم بگویم چه چیزهای دیگری را میپرستند؛ هر چه به ذهنتان برسد، میپرستند بهجز خدا!
آیا ما در برابر کافران مسئولیت نداریم ؟
آخر آیا ما مسئولیت نداریم؟ مهم نیست؟ در دنیا هرکس هر کار میخواهد بکند؟ حال، مثلاً آمریکای شمالی و اروپا خدای یگانه را میپرستند، اما کدام خدای یگانه را؟ تازه اینها که مدعی ایمان به انبیاء قبلی علیهمالسلام هستند و در دستهی مشرکان و ملحدان و بیخداها جای نمیگیرند، دشمنان تراز اول اصل حقیقت و ایمان شدهاند. نمیبینیم؟
در یک میلیارد مسلمان نگاه میکنیم، میبینیم که بسیاری از آنها در استضعاف دولتهایی هستند که تمام همّوغمّشان شکم و چه است! تمام همّوغمّشان! یعنی در استضعاف این دولتها، مسلمانی میکنند. بهخاطر استکبار این دولتها که آنها را به استضعاف کشیدند، عبدِ عبید آمریکا و اسرائیل شدهاند. چقدر برای ما اهمیت دارد؟
فقط به فکر نجات خودمان نباشیم
اینکه ما خیال کنیم که فقط باید خودمان مسلمان و آدم خوبی باشیم، فقط باید خودمان را نجات بدهیم، یک مقوله و یک اندازه و یک سطح است؛ اما سطح بالاتر، حاضر بودن در این راهبرد سورهی فتح و عضو بودن در این لشکر است، با تمام وجود، آمادهی توسعهی اسلام بودن، (حداقل، آماده بودن)، به خودم بگویم: الآن بستر فراهم نیست؟ لااقل که میتوانم خودم را تربیت کنم، میتوانم که خودم را آماده کنم، میتوانم که شب و روز، انتظار بکشم، صبح و شام در حسرت غیبت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف، آه بکشم و بگویم: «آقاجان، پس کجایی؟ کی ما قرار است لیاقت پیدا کنیم تا شما بیایید؟ چند هزار سال باید بگذرد تا ما برای آمدن شما آدم بشویم؟» لااقل این کار را که میتوانم بکنم. میتوانم بفهمم که چه ندارم، لااقل بهخاطر آنچه ندارم اشک بریزم و به همین مقدار کم دل خوش نکنم.
آیا امروز غیرت من و شما اجازه میدهد که زمین در حاکمیت شیطان بماند؟ دل ما خیلی بیش از اینها باید در تبوتاب باشد؛ در تبوتاب برای اینکه با مهربانی، به مردممان، به برادران و خواهرانمان و به ممالک دیگر تفهیم کنیم که باید از این خواب بیدار شویم. گاهی در مملکت خودمان میبینیم که دیگر همّتی برای بلند کردن پرچم نیست! انگار اگر گرانی از یک مرزی بگذرد، دیگر باید پرچم را رها کرد و رفت دنبال راههای دیگری برای حل مسائل عادی و مادی! وضع مملکت خودمان که این میشود، دیگر وضع نقاط دیگر و آن ممالکی که از دین بیرون هستند، معلوم است.
خیلی کار برای انجام دادن، روی زمین مانده است. این جریانِ خوابآلوده، امامانمان علیهمالسلام را دانهدانه کُشت. آخرین امام هم که غایب است! از امام صادق علیهالسلام پرسیدند: «امام زمان چرا نخواهد آمد؟» فرمود: «او را هم مثل بقیه میکشند.»[۱] شرایط مهیّا نیست تا بیایید. انگار هنوز هم امام جامعه باید طوری دین را توضیح بدهد و تفسیر و تبیین کند که ما بپسندیم! و ما هم که به این سادگی هر چیزی را نخواهیم پذیرفت! باید با عقل ما تناسب داشته باشد و خوشمان بیاید! متأسفانه هنوز اینطور است که به جای اینکه ما خودمان را با امام جامعه تنظیم کنیم، امام باید خود را با ما تنظیم کند و الا ما ولایت او را بر نمیتابیم.
با «خودی»ها هم مهربان باش!
خلاصه اینکه این تابلوی آیهی ۲۹ سورهی فتح هنوز در جامعهی ما وجود ندارد. ما اینطور هستیم که با مؤمنان عصبانی هستیم، اما پای کفار که میرسد، چون اینها خارجی هستند، محترمتر هستند و اگر با اخم به ایشان نگاه کنیم، ناراحت میشوند، باید با اینها نرم و مؤدبانه و در حد شأنشان رفتار کنیم!
الآن شما ببینید: (این مصداق خیلی کوچک است و من بهخاطر کوچک بودنش، خجالت میکشم که بگویم)؛ مثلاً ما یکوقت در خیابان داریم راه میرویم یا در یک مهمانی میگویند این آدم از اروپا آمده، بسیار تحویلش میگیریم و ادای احترام میکنیم (مخالفتی با اینکه ما در این موقعیتها، حُسن خلق و ادب ایرانیها را به دنیا نشان بدهیم، ندارم، این بهجای خود؛ نمیگویم اینها را در خیابان دعوا کنید. اینها برای دعوا نیامدهاند؛ آمدهاند بررسی کنند، مطالعه کنند، شما هم با ادبت، با حسن خُلقت، فرصت مطالعه برای آنها ایجاد میکنی)؛ اما چرا از کنار یک ایرانی که رد میشوی، میخواهی او را بزنی؟! به اینها هم لبخند بزن، با همه حسن خلق داشته باش! با همه مهربان باش.
درسگفتار سوره فتح
هیئت قرآن و ولایت – تهران
تابستان سال ۱۳۹۴
[۱]. روایتی در کتاب «کمال الدین و تمام النعمة» شیخ صدوق رحمةاللهعلیه: «سَمِعْتُ اَبَا عَبْدِ اللَّهِ يَقُولُ: «اِنَّ لِلْقَائِمِ غَيْبَةً قَبْلَ اَنْ يَقُومَ.» قُلْتُ لَهُ: «وَ لِمَ؟» قَالَ: «يَخَافُ.» وَ اَوْمَاَ بِيَدِهِ اِلَى بَطْنِه»