فهرست مطالب
۱۲۰۰ سال است که فقط میگوییم «خیلی ناراحتیم»! لبیک گفتن، هزینه دارد. البته نمیتوانید لبیک نگویید؛ ولی اگر هم بگویید، مسئولیت بسیاری دارد. لبیک؛ یعنی «خدایا، بله».
وقتی اهلبیت امام حسین علیهمالسلام وارد کوفه شدند، بعدازآنکه حضرت زینب سلاماللهعلیها و حضرت فاطمهی صغیره دختر امام حسین علیهماالسلام و حضرت امکلثوم سلاماللهعلیها خطبه خواندند و مردم گریهها کردند، نوبت امام سجاد علیهالسلام شد. در ابتدای خطبۀ ایشان مردم گریهها کردند، دلها کاملاً نرم نرم شده بود و ظاهراً عدهای بر سر و روی خود میزدند و محاسن و موهای خود را میکندند و خاک بر سر میریختند (این عین مقتل و تاریخ است) و داشتند دیوانه میشدند؛ و فقط منتظر بودند که زمین دهان باز کند و فروروند که «ما چه خبط بزرگی کردیم؛ امروز فرزندان پیغمبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم دستهایشان بسته است و سرهایشان چنین است و…» در این اوضاع، ناگهان امام سجاد علیهالسلام روزنۀ امیدی ایجاد میکنند و میفرمایند: «هرکس سخن مرا بشنود و حرف مرا بپذیرد و هدایت مرا قبول کند، خدا او را مورد رحمت قرار میدهد.» ناگهان مردم هم که کاملاً امیدوار به جبران شدهاند، میگویند: «فقط بگو چه کنیم؛ خونخواهی حسین علیهالسلام را میخواهی؟ ما هستیم و تا پای جان هرچه شما بگویی، همان است و…» امام میفرماید: «هیهات! آیا میخواهید بلایی را که بر سر پدرم آوردید، بر سر من بیاورید؟ دستور من این است که رهایمان کنید؛ نه یاریمان کنید و نه با ما بجنگید!» خیلی سخت است… امام زمانشان میگوید: «اگر امید رحمت دارید، ما را رها کنید و بروید برای خودتان باشید!» یعنی امام زمان با آنها قهر الهی میکنند؛ قهرِ نفسانی نیست؛ الهی است تا بلکه امت تربیت بشوند.
اما هزار و دویست سال است که امت فقط بر سر خود میزند و هنوز مثل همان موقع است، همین! ارزانترین و نزدیکترین راه ممکن! اینکه فقط بگوییم که «خیلی ناراحتیم»! ۱۲۰۰ سال است که فقط میگوییم «خیلی ناراحتیم»! خب بعد چه؟
«لبیک» گفتن هزینه دارد
الآن بخواهیم بگوییم «لبیک»، باید مواظب باشیم تا از آنهایی نباشیم که در جوابشان بگویند: «لبیک؟! لا لبیک و لا سعدیک». امام صادق علیهالسلام نمیتوانست لبیک بگوید؛ دست و پایش میلرزید و رنگ چهرهاش عوض میشد. میگفتند: «آقاجان، لبیک بگویید؛ همه دارند «اللهم لبیک» میگویند.» میفرمود: «چطور بگویم؟ میترسم»! البته برای یاد دادن به ما بود؛ چون بعد لبیک را گفتند. لبیک را باید گفت؛ حضرت میخواهند متوجهات کنند که «بله» گفتن چقدر مسئولیت دارد. بگویی «جانم خدایا؟ بله آقای من امر شما چیست؟» بعد تا میگوید امرش چیست، سرت را میاندازی پایین و میروی پی کار خودت؟ ببین چقدر بد است و مولا چقدر ناراحت میشود.
خطبههای اهلبیت بعد از شهادت امام حسین علیهالسلام
میخواهم از روی صفحات تاریخ (از کتاب «اللهوف على قتلى الطفوف» نوشتهی على بن موسى بن طاووس – متوفای ۶۶۴ق.)، جملاتی را بخوانم که خواندنش انشاءالله برای همه مایۀ روشنبینی است:
قال الرّاوی: فَأَشْرَفَتِ امْرَأَةٌ مِنَ الْكُوفِيَّات؛ یک زن کوفی که از بالا اشراف داشت و از پشتبام نگاه میکرد. فَقَالَتْ مِنْ أَيِّ الْأُسَارَى أَنْتُن؛ گفت خانمها شما اسرای کدام منطقه و قبیله هستید؟ کجایی هستید؟ (خیلی باز نمیکنم) فَقُلْنَ نَحْنُ أُسَارَى آلِ مُحَمَّد صلیاللهعلیهوآلهوسلّم. میگوید: آن زن از بام فرود آمد و از خانۀ خود برای آنها جامه و لباس زیرین و مقنعه جمع کرد و به اهلبیت علیهمالسلام داد تا خود را بپوشانند. (از این عبور میکنیم)
فرازهایی از خطبه حضرت زینب سلام الله علیها
زینب کبری سلاماللهعلیها خطبه میخوانند. خواهش میکنم سر فرصت بروید و با دقت این خطبه را بخوانید. چند جمله از آن را میخوانم: «وَيْلَكُمْ يَا أَهْلَ الْكُوفَةِ! أَ تَدْرُونَ أَيَّ كَبِدٍ لِرَسُولِ اللَّهِ فَرَيْتُم؟! میدانید چه جگری از پیامبر دریدید؟ وَ أَيَّ كَرِيمَةٍ لَهُ أَبْرَزْتُم؟! میدانید چه گوهری از حرم پیامبر خدا را آشکار کردید و از صدف بیرون آوردید؟ وَ أَيَّ دَمٍ لَهُ سَفَكْتُم؟! میدانید چه خونی از پیغمبر ریختید؟ (ببینید، بهسراغ پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم آمده. من میگویم پیامبر از ما قهر کرده است. امام پیغمبر است. نمیفرماید جگر امام حسین؛ میفرماید جگر پیغمبر را دریدید و خون پیغمبر را ریختید) آیا «هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِّنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ» این بود؟ وَ أَيَّ حُرْمَةٍ لَهُ انْتَهَكْتُم؟! میدانید چه حرمتی از او هتک کردید؟ کار زشت و ناشایستهای انجام دادید و جنایت بزرگی مرتکب شدید و ظلم و ستمی عظیم به بزرگی زمین و آسمان انجام دادید.»
فرازهایی از خطبه حضرت فاطمه بنت الحسین علیهما السلام
میآییم جلوتر تا خطابۀ فاطمه بنت الحسین علیهماالسلام. فوقالعاده زیبا و عارفانه و عاقلانه است. عجیب است؛ بروید و بخوانید. من فقط چند جمله میخوانم: «ای اهل کوفه، ای اهل مکر و خدعه، خداوند ما را به شما مبتلا ساخت و شما را بهوسیلۀ ما امتحان و آزمایش نمود (معرفت را ببینید)؛ و ما را به این امتحان ستود و فهم و علم خود را به امانت به ما سپرد. پس ماییم گنجینۀ علم و فهم و حکمت او و حجت خدا بر بندگانش بر روی زمین. خداوند ما را برای همۀ سرزمینها به کرامت خود بزرگ داشت و بهسبب محمد صلیاللهعلیهوآلهوسلّم بر بسیاری از مردم خود برتری داد. شما ما را تکذیب و تکفیر نمودید و ریختن خون ما را مباح و جنگیدن با ما را حلال و غارت اموال ما را جایز دانستید. گویا ما از اسیران ترکستان و کابل بودیم! چنانچه دیروز جد ما را کشتید و هنوز خون ما در اثر کینههای دیرین شما از شمشیرهایتان میچکد؛ چشمهای شما روشن و دلهای شما خوشحال و فرحناک است بهخاطر این بهتانها که بر خدا بستید و خدعه و مکری که نمودید؛ ولی خداوند بهترین مکر کنندگان و انتقامگیرندگان است. اکنون شما از ریختن خون و چپاول و غارت اموال ما خشنود نباشید؛ زیرا این مصائب پیشازاین در کتاب خدا نوشته شده و این بر خداوند سهل و آسان است. (اشاره به آیۀ ۲۳ سوره حدید است: مَا اَصَابَ مِن مُّصِیبَةٍ فِی الاَرضِ وَلَا فِی اَنفُسِكُم اِلَّا فِی كِتَابٍ مِّن قَبلِ اَن نَّبرَاَهَا اِنَّ ذَٰلِكَ عَلَى اللهِ یَسِیرٌ. میگوید شما خوشحال نباشید؛ زیرا اینها را خدا نوشته بود.) لِّكَیلَا تَأسَوا عَلَىٰ مَا فَاتَكُم وَلَا تَفرَحُوا بِمَا آتَاكُم وَاللهُ لَا یُحِبُّ كُلَّ مُختَالٍ فَخُورٍ».
فرازهایی از خطبه حضرت ام کلثوم علیها السلام
بعد حضرت امکلثوم خطبه میخوانند. فرازی از خطبۀ ایشان را هم بخوانم. میفرمایند: «برادرم را کشتید؛ وای بر مادرانتان باد. بهزودی به آتشی گرفتار میشوید که شعلههایش زبانه میکشد. شما خونی را پایمال کردید که ریختنش را خدا و قرآن و پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم حرام کردند. شما را به آتش جهنم مژده میدهم. هرآینه شما فردای قیامت در ژرفنای آتشی خواهید بود که شعلههایش برمیخیزد. من همواره بر برادرم خواهم گریست، بر بهترین کسی که بعد از پیامبر متولد شده؛ آری؛ با اشک فراوان چشم که هرگز انقطاع ندارد، میگریم و این گریه هرگز پایانپذیر و خاموششدنی نیست».
اینها را مقدمه عرض کردم که اجازه بگیرم و خطبۀ امام سجاد علیهالسلام را از روی متن بخوانم:
فرازهایی از خطبه امام سجاد علیه السلام
«ای مردم، هرکس مرا میشناسد، میداند که من کیستم؛ و هرکس مرا نمیشناسد، خود را به او معرفی مینمایم: من علی بن حسین بن علی بن ابیطالبم. من فرزند آنکسی هستم که حرمت او را شکستند: أَنَا ابْنُ مَنِ انْتُهِكَتْ حُرْمَتُهُ وَ سُلِبَتْ نِعْمَتُهُ وَ انْتُهِبَ مَالُهُ وَ سُبِيَ عِيَالُه؛ و نعمت حیات او را گرفتند و اموال او را به غارت و یغما بردند و اهلبیتش را اسیر کردند (در مورد رسول خداست، دقت کنید)؛ أَنَا ابْنُ الْمَذْبُوحِ بِشَطِّ الْفُرَاتِ مِنْ غَيْرِ ذَحْلٍ وَ لَا تِرَاتٍ أَنَا ابْنُ مَنْ قُتِلَ صَبْراً وَ كَفَى بِذَلِكَ فَخْرا؛ من فرزند آنکسی هستم که او را در کنار شط فرات بی آنکه از او خونی طلب داشته باشند، به قتل رساندند. من فرزند کسی هستم که با زجر و زحمت کشته شد؛ و همین افتخار برای ما کافی است. أَيُّهَا النَّاسُ فَأَنْشُدُكُمُ اللَّه؛ ای مردم، شما را به خدا سوگند آیا میدانید که شما برای پدر من نامهها نوشتید و چون بهسوی شما آمد، با او خدعه و مکر نمودید و آنگاه او را کشتید؟ ای مردم، با این ذخیرهای که در عالم آخرت برای خود فرستادید، هلاک بر شما باد؛ و چه فکر و اندیشۀ زشت و ناپسندی دارید. با کدام چشم به چهرۀ رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم مینگرید هنگامیکه به شما بگوید: فرزندان مرا کشتید و مرا هتک حرمت نمودید و شما از امت من نیستید؟»
راوی میگوید: در این موقع، از هر طرف صدای گریه بلند شد. بعضی به بعض دیگر گفتند: «آه! هلاک شدیم درحالیکه ندانستیم!» اما حضرت سجاد علیهالسلام اینطور میفرمایند: «رَحِمَ اللَّهُ امْرَأً قَبِلَ نَصِيحَتِي وَ حَفِظَ وَصِيَّتِي فِي اللَّهِ وَ فِي رَسُولِهِ وَ أَهْلِ بَيْتِه؛ مشمول رحمت خدا باد کسی که نصیحت مرا بپذیرد و وصیت مرا در راه خدا و رسول خدا و اهلبیتش حفظ کند. (چرا؟) فَإِنَّ لَنَا فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةً حَسَنَةً.» مردم یکصدا گفتند ای پسر پیغمبر ما همه گوشبهفرمان تو هستیم: فَقَالُوا بِأَجْمَعِهِمْ: «نَحْنُ كُلُّنَا يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ سَامِعُونَ مُطِيعُونَ حَافِظُونَ لِذِمَامِكَ غَيْرَ زَاهِدِينَ فِيكَ وَ لَا رَاغِبِينَ عَنْكَ فَمُرْنَا بِأَمْرِكَ يَرْحَمُكَ اللَّهُ فَإِنَّا حَرْبٌ لِحَرْبِكَ وَ سِلْمٌ لِسِلْمِكَ لَنَأْخُذَنَّ يَزِيدَ لَعَنَهُ اللَّهُ وَ نَبْرَأُ مِمَّنْ ظَلَمَك؛ ای پسر پیغمبر ما همه گوشبهفرمان تو و مطیع و نگاهدارندهی عهد و پیمان تو هستیم و هرگز از تو روی بازنمیگردانیم و به هرچه امر کنی اطاعت میکنیم و با هرکه با تو بجنگد، میجنگیم و با هرکه با تو مسالمت کند، مسالمت میکنیم تا از یزید خونخواهی کنیم و از کسانی که به تو ظلم کردند و ستم نمودند، بیزاری جوییم». حضرت روزنهی امیدی در دلهای مردم بازکردهاند؛ سه خطبه خوانده شده و مردم گریۀ بسیاری کردهاند و حال، منتظر راه نجاتی هستند. امام علیهالسلام پاسخ دادند: «هَيْهَاتَ هَيْهَاتَ أَيُّهَا الْغَدَرَةُ الْمَكَرَةُ حِيلَ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَ شَهَوَاتِ أَنْفُسِكُمْ أَ تُرِيدُونَ أَنْ تَأْتُوا إِلَيَّ كَمَا أَتَيْتُمْ إِلَى آبَائِي مِنْ قَبْلُ كَلَّا وَ رَبِّ الرَّاقِصَاتِ فَإِنَّ الْجُرْحَ لَمَّا يَنْدَمِلْ قُتِلَ أَبِي ص بِالْأَمْسِ وَ أَهْلُ بَيْتِهِ مَعَهُ وَ لَمْ يُنْسَى ثُكْلُ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ ثُكْلُ أَبِي وَ بَنِي أَبِي وَ وَجْدُهُ بَيْنَ لَهَاتِي وَ مَرَارَتُهُ بَيْنَ حَنَاجِرِي وَ حَلْقِي وَ غُصَصُهُ تَجْرِي فِي فِرَاشِ صَدْرِي وَ مَسْأَلَتِي أَنْ تَكُونُوا لَا لَنَا وَ لَا عَلَيْنَا؛ هیهات هیهات! ای غدارهای حیلهباز که جز خدعه و مکر در شما نیست! آیا میخواهید آنچه با پدران من نمودید، با من نیز روا دارید؟ به خدا قسم چنین امری ممکن نیست؛ زیرا هنوز جراحاتی را که از عهد پدر و اهلبیت پدرم بر دل من وارد آمده است، بهبود نیافته و مصیبت جدم رسول خدا و پدر و برادرانم فراموش نشده و تلخی آن از کام من برنخاسته و سینه و گلویم را تنگ فشرده است و غصههای آن در سینهی من جریان دارد. من از شما میخواهم که نه ما را یاری کنید و نه با ما بجنگید.» بعد شعری میخوانند که ترجمهاش این است: «اگر حسین علیهالسلام کشته شد، عجبی نیست؛ چون پدرش علی علیهالسلام که از حسین علیهالسلام بهتر و بزرگوارتر بود نیز کشته شد؛ پس شما ای اهل کوفه، از مصیبتهایی که به حسین علیهالسلام رسید، خوشحال نباشید؛ مصیبت او از همه بزرگتر بود. آن حسینی که در کنار رود فرات کشته شد، جانم فدای او باد؛ یقیناً کیفر کشندگان او آتش جهنم است.» بعد امام سجاد علیهالسلام شعری به این مضمون خواندند: «ما از شما راضی شدیم سربهسر که نه با ما باشید و نه علیه ما، نه روزی به نفع ما و نه روز دیگر بر ضد و ضرر ما.»
بعد از این خطبه دیگر اهلبیت علیهمالسلام را به دارالاماره میبرند و گفتگو و محاجه بین ابن زیاد لعنةاللهعلیه و زینب کبری سلاماللهعلیها شروع میشود؛ که انشاءالله سر فرصت خواهید خواند.
علی صبوحی
جلسۀ تدبر در سوره مبارکه صف
پاییز ۱۳۹۲
۲ دیدگاه. جدید
چه قدر قشنگ بود
خیلی خیلی ممنون و متشکر
سلام علیکم
انشاءالله موفق باشید.