به حول و قوه الهی دوره جدید آموزش معرفتی تدبر در قرآن با تدریس استاد علی صبوحی از تابستان ۹۸ با حضور ۲۵۰ نفر از قرآن آموزان در شهرک شهید محلاتی تهران آغاز شد. این دوره به نام شهید بزرگوار مدافع حرم شهید شعبان نصیری مزین شد. دوره های تدبر در قرآن شامل شش سطح است که طی آن قرآن آموزان با نظام ۶۸ سوره قرآن که حدود ۵ جزء قرآن را شامل می شود آشنا می شوند.
سطح پنج این دوره از خرداد تا شهریور ۱۴۰۱ طی ۱۲ هفته در مسجد ولیعصر (عج) شهرک شهید محلاتی برگزار شد. در این سطح نظام منسجم سوره های نجم تا حدید بر اساس کتاب جلد دو تدبر در قرآن تدریس شد.
در فایل بیست و چهارم سطح پنج (هفته دهم)، بحثی مبنایی درباره آسیب شناسی جایگاه و کارکرد مراسم اربعین در نظام دین بیان می شود.
فهرست مطالب
مطلبی را میخواستم در این فرصت چند دقیقهای خدمتتان تقدیم کنم، مطلبی که ما شاید بعضی وقتها گفتیم و بعضیها شنیدند، احیاناً نیاز به جمعبندی در ذهنشان دارد تا سوءتفاهم ایجاد نکند و یک معرفت قرآنی نسبتاً روشنی را انشاءالله برای همه ایجاد کند. ذکر صلواتی داشته باشید تا وارد مطلب شویم.
مطلب این حقیر راجع به مسئله اربعین است. راجع به اربعین گاهی اوقات شاهد یک موج و جو خاصی در جامعه هستیم و صاحبان فکر و قلم، اهل تریبون و منبر، دیدگاههای مختلف و متنوعی راجع به آن دارند. به نظر میآید برخی از این دیدگاهها احتیاج به ویرایش دارد.
اربعین؛ اجتماع هدفمند مسلمین برای احیا و به نتیجه رساندن قیام حضرت اباعبدالله علیهالسلام
آن دیدگاههایی که بخواهد اربعین را کلاً از دور مناسک دینی و آیینی و انقلابی اسلام کنار بگذارد، که اصلاً تکلیفش روشن است. من فعلاً ویرایش آنها مدنظرم نیست؛ زیرا آنها را قبول نداریم. اگر دیدگاهی بخواهد این اجتماع اربعینی را یک اجتماع بیمنطق قلمداد کند، قطعاً با تصریحات قرآن، روح قرآن و روایات سازگار نیست و منافات دارد. اربعین، اجتماع هدفمند مسلمین است در احیا و به نتیجه رساندن قیام حضرت اباعبدالله علیهالسلام. اجتماعی است که با کمترین توجهی، میشود فهمید موردعنایت پروردگار عالم، مورد دعای امام زمان علیهالسلام و یکی از نقاط امیدواری به جوانه زدن و رشد کردن آن درخت تنومند انقلاب سیدالشهدا علیهالسلام در عصر حاضر است. در آن بحثی نیست و روشن است.
تحقق اهداف قیام عاشورا، نیازمند مقدماتی است
چیزی که ما گاهی راجع به آن صحبت کردیم و هنوز هم فکر میکنم جای این صحبت باقی است، این است که ما برای تحقق اهداف قیام سیدالشهدا علیهالسلام مقدماتی لازم داریم.
۱. تحقق هدف قیام سیدالشهدا علیهالسلام در زمان ظهور خواهد بود
اولاً تحقق هدف قیام سیدالشهدا علیهالسلام در زمان ظهور اتفاق میافتد و عمدۀ این تحقق و کمال این تحقق، در زمان ظهور است؛ پس ما هرچه راجع به تحقق اهداف قیام سیدالشهدا علیهالسلام میگوییم، همه، مقدمۀ تحقق ظهور است.
ظهور به معنای خروج از پنهانی نیست
گاهی تلقی میشود «ظهور» یعنی از خفاء خارج شدن. تصور خیلیها از کلمۀ ظهور این است که امام زمان عجلاللهتعالیفرجهالشریف مخفی است و روزی ظاهر میشود؛ یعنی ظهور را در مقابل اختفاء و مخفی بودن میدانند و مسئله را در سطح مرئی و نامرئی بودن تلقی میکنند. اما قرآن کریم را که نگاه میکنیم، میبینیم قرآن کلمۀ ظهور را در سطح بالاتری دارد به کار میبرد؛ خداوند در آیۀ ۹ سورۀ صف میفرماید: «هُوَ الَّذي أَرسَلَ رَسولَهُ بِالهُدىٰ وَدينِ الحَقِّ لِيُظهِرَهُ». آیا «يُظهِرَهُ» در این آیه یعنی «او را آشکار کند»؟ خیر؛ یعنی او را غلبه دهد (مفردات الفاظ القرآن، ج۱، ص۵۴۱). ظهور در فرهنگ قرآن به معنای غلبه است؛ «لِيُظهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَو كَرِهَ المُشرِكُونَ» یعنی خداوند میخواهد پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم را بر تمام دین، در سراسر زمین غلبه دهد؛ هرچند که مشرکان خوششان نیاید.
در همین سورۀ صف، دستورالعمل غلبه را هم ارائه میدهد: ابتدا میفرماید «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفعَلُونَ»؛ چرا در جهاد سستی میکنید؟ سپس گام دوم را برمیدارد: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا هَل أَدُلُّكُم عَلَى تِجَارَةٍ تُنجِيكُم مِن عَذَابٍ أَلِيمٍ؟ تُؤمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَتُجَاهِدُونَ»؛ مسلمانان را به جهاد ترغیب میکند. آنگاه گام سوم را برمیدارد: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا أَنصَارَ اللَّهِ»؛ یعنی به مقام انصارالله برسید؛ «كَمَا قَالَ عِيسَى ابنُ مَريَمَ لِلحَوَارِيِّينَ مَن أَنصَارِي إِلَى اللَّهِ» عیسی را به یاد بیاورید که گفت «هَل مِن ناصِرٍ یَنصُرُنی». حواریون گفتند: «نَحنُ أَنصَارُ اللَّهِ»؛ «فَآمَنَت طَائِفَةٌ مِن بَنِي إِسرَائِيلَ وَكَفَرَت طَائِفَةٌ»؛ آنگاه مردم دو دسته شدند: مؤمن و کافر. «فَأَيَّدنَا الَّذِينَ آمَنُوا عَلَى عَدُوِّهِم فَأَصبَحُوا ظَاهِرِينَ»؛ مؤمنان به «ظهور» رسیدند؛ یعنی غالب شدند؛ مسلط شدند.
بنابراین دستورالعمل ظهور این است: «هَل مِن ناصِرٍ یَنصُرُنی» پیامبرتان، امامتان، ولیتان بیجواب نماند و حواریگونه و انصاراللهگونه به میدان بروید؛ آنگاه فرآیند غلبه و ظهور آغاز میشود.
آشکار شدن امام زمان عجلاللهتعالیفرجهالشریف شاید در یک روز و ساعت مشخصی اتفاق بیفتد؛ ولی فرآیند ظهور در یک لحظه نیست؛ بلکه یک فرآیند زمانبر و طولانی است. فرآیند ظهور، از زمانی که پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم مبعوث شدهاند، کلید خورده است و با فراز و نشیب دارد پیش میرود تا زمانی که در قیام امام زمان علیهالسلام به نهایت خودش برسد و هدف «هُوَ الَّذِي أَرسَلَ رَسُولَهُ بِالهُدَى وَدِينِ الحَقِّ لِيُظهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ» محقق شود.
پس تحقق هدف سیدالشهدا علیهالسلام همین است؛ ایشان هم میفرمود: «هَل مِن ناصِرٍ یَنصُرُنی؛ هست کسی که من را یاری کند؟» اما تعداد افرادی که این ندا را لبیک گفتند، پاسخگوی این قیام نبود. برای بشر یکبار ثابت شد که اگر «هَل مِن ناصِری» را لبیک نگویی، عاشورا اتفاق میافتد.
در اربعین بهدنبال چه چیزی هستیم؟
ما در اربعین بهدنبال چه چیزی هستیم؟ بله؛ اربعین اقامۀ عزای سیدالشهدا علیهالسلام است؛ احیای فرهنگ عاشورا است؛ اما رویکرد چیست؟ رویکرد، پاسخ دادن به «هَل مِن ناصِر» است؛ اما چگونگی آن بسیار مهم است.
نقش قرآن کریم در اجتماع اربعین
وقتی به این سؤال میرسیم که «چگونه باید ندای امام را لبیک بگوییم»، مجبوریم بهسراغ قرآن بیاییم. کتاب امامت، امامشناسی، ولایتپذیری و در خط امام قرار گرفتن، قرآن است. عهد امام و امت قرآن است. پس میفهمیم آن ظهوری که منتظرش هستیم، با انس و التزام ما به قرآن تأمین میشود.
نتیجۀ نگاه غلط به نسبت قرآن با اربعین
حالا این سیری که عرض شد را بگذارید کنار این صحبت: «اینهمه بودجههای قرآنی که هرسال در مملکت دارید برای قرآن میدهید و فایدهای هم ندارد، چیست؟ بهجای آن بیایید این بودجهها را برای گذرنامه اربعینیها خرج کنید تا مردم به اربعین بروند؛ پول ویزایان را بدهید»!!! به قرآن چهکار دارید؟! آن اربعینی که از جادۀ قرآن نمیگذرد، اربعین نمیشود؛ صرفاً بر سر زدن است. چند صد میلیون نفر هم که جمع شوند و بر سرشان بزنند، ظهور به معنی غلبه (غلبۀ اسلام و غلبۀ حق) اتفاق نمیافتد؛ ظهور وقتی اتفاق میافتد که فرهنگ قرآن در جامعه پیاده شود. مگر میشود قرآن را مردم نشناسند و ظهور اتفاق بیفتد؟ مگر اینکه قرآن -نعوذبالله- دروغ بگوید! مگر اینکه حرفهای خدا -نعوذبالله- بیاساس باشد! ما این را نمیپذیریم.
ما این جابهجا کردن معیارها را قبول نداریم؛ معیارها را جابهجا نکنید. میخواهید به اربعین اهمیت بدهید، بدهید؛ میخواهید اربعین بروید، بروید؛ میخواهید تبلیغ کنید اربعین را تبلیغ کنید، تبلیغ کنید. ما نوکر اربعین هستیم؛ ما هم اربعین میرویم. اربعینی بودهایم و هستیم و خواهیم بود؛ اما دین را، قرآن را، کتاب را، التزام را، در مقابل اربعین کوچک نکنید! این رویکرد، رویکرد افراطی و غلط است؛ منتِج نیست؛ جواب نمیدهد.
معیارها را جابهجا نکنیم
در جلسهای گفتم: «شاخصهای دینداری که قرآن روی آنها تأکید میکند، اولین شاخصهای دینداری سه تا است: ایمان به غیب، اقامۀ نماز، ایتاء زکات. در جامعهای که زکات -که شاخص اصلی دینداری است و بدیل و جایگزین هم ندارد- فراموش شده است، سرمایهداران قدرقدرت این جامعه، بهراحتی زکات نمیدهند و زکاتی وجود ندارد؛ فقر بیداد میکند؛ اختلاف طبقاتی کمرشکن شده است، عیبی ندارد، ده بار میگویید اربعین، ده بار هم بگویید زکات، ده بار هم بگویید صلاة، ده بار هم بگویید ایمان به غیب. بگذارید مردم بفهمند از اربعین بهدنبال چه باید باشند. ما میرویم اربعین که وقتی از اربعین برگشتیم، چه شود؟ چه تحولی در ما اتفاق بیفتد؟ چه تحولی در جامعۀ ما اتفاق بیفتد؟ چرا پس روی منبرها درباره زکات که تعطیل شده، حرفی نمیزنید؟ خب این هم شاخص دین است، شاخصها را جابهجا نکنید». بعد از اینکه از منبر پایین آمدم، گفتند: «حاج آقا، شما با دشمن همصدا شدید؛ دشمن اربعین را میزند، شما هم میزنید»! این زدن اربعین است؟ اینکه بگوییم «به اربعین باید جهت بدهید؛ اربعین روح میخواهد؛ فلسفه دارد» زدن اربعین است؟ چنانکه حج خانه خدا فلسفه دارد و اگر از فلسفهاش خالی شود، تهی و تبدیل به نمایش میشود، اربعین هم همینطور است؛ فلسفه دارد؛ تبدیلش نکنید به یک اجتماعی که از فلسفهاش تهی باشد. الآن الحمدلله نمیخواهم بگویم تهی است؛ ولی گاهی نوع تبلیغ، نوع میدانداری و نوع لیدریها را که میبیند، نگران میشود.
حج را کوچک نکنیم
این را در پرانتز میگویم: روایت داریم که «کسی که دارد به سمت زیارت امام حسین علیهالسلام میرود، هر قدمی که برمیدارد، ثواب یک حج مقبول برای او نوشته میشود». بعد بیاییم حساب کنیم که چند قدم از نجف تا اینجا برداشتیم و بعد بگوییم میشود فلان مقدار حج مقبول. ما اولاً گلایهای داریم، حج را تبدیل به پولِ خردِ شمردنِ ثواب نکنید. بروید ببینید حضرت علی علیهالسلام، امام سجاد علیهالسلام -که بعد از امام حسین علیهالسلام بود- امام صادق علیهالسلام، امام باقر علیهالسلام، تمام ماه رمضان به ما یاد دادند که آرزوی حج کنید. حج عظیمترین اجتماع جهان اسلام است. اجتماع توحید است؛ اجتماع ابراهیم علیهالسلام است، اجتماع محمد صلیاللهعلیهوآلهوسلم است. کربلا را بزرگ میکنید؛ زیارت را تعظیم میکنید، ایرادی ندارد؛ اما حج را کوچک نکنید! بله؛ کربلا روح حج است؛ اما معنیاش این است که حج کماهمیت است؟ اینکه که حج را تبدیل کنید پول خرد ثواب شمردن محل بحث است؛ باید روی آن فکر شود. به این سادگی نیست که بگوییم روایتی در فلان جا دیدم و قبول کردم. روایت باید با روح قرآن و اسلام سازگار باشد. اینکه همهچیز را بکنیم پول خرد که نمیشود.
روایات را به قرآن عرضه کنیم
روایت داریم که «کسی که بین اذان و اقامه یک قدم جلو برود و برگردد، مثل کسی است که در راه خدا به خون خود غلتیده است». من نمیتوانم این روایت را قبول کنم. یعنی چه یک قدم جلو و عقب رفت، یعنی در راه خدا به خون خودش غلتید؟! چرا؟ این کجای قرآن است؟ کجای عقل است؟ کجای منطق است؟ توضیح دهید. اگر بنا بود ما هرچه را شنیدیم، بپذیریم چرا باید اهلبیت به ما میگفتند: «از ما هرچه به شما نقل کردند، به قرآن عرضه کنید»؟ (ازجمله: خَطَبَ النَّبِيُّ ص بِمِنًى فَقَالَ أَيُّهَا النَّاسُ مَا جَاءَكُم عَنِّي يُوَافِقُ كِتَابَ اللَّهِ فَأَنَا قُلتُهُ وَ مَا جَاءَكُم يُخَالِفُ كِتَابَ اللَّهِ فَلَم أَقُلهُ – کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۱، ص۶۹، ح۵، باب اخذ به سنّت و شواهد کتاب) همهچیز را سطحی میبینیم!
حال اگر بگوییم مثلاً روایت داریم که اگر بروید حرم فلان امامزاده، گویا صدبار رفتید حرم امام حسین علیهالسلام، نتیجه میشود که زیارت امام حسین علیهالسلام هم نرویم؟! این چه ترغیب و تشویقی است؟!
شعائر را در جای خود قرار دهیم
همچنین در این باره برخی گفتند: «در دین اسلام شعائر خیلی مهم است و تعظیمشان از تقوای قلوب است». این را قبول داریم. بعد بحث رسید به اینجا که «فلان آیتالله بزرگ، هیچوقت بیانیه صادر نکرد مگر موقع پردهبرداری از گنبد طلایی حضرت معصومه سلاماللهعلیها؛ این نشان میدهد که چقدر شعائر مهم است؛ ایشان میگوید اینکه آجرهای این گنبد را طلا کردیم، تعظیم شعائر است». من تا اینجا هنوز هم میگویم حرفی ندارم. اما وقتی تحلیل شما این میشود، بعضیها مثلاً سؤال میکنند: «این عالم بزرگوار چرا در فلان مسئلۀ بزرگ مهم اجتماعی، در فلان مسئلۀ مهم سیاسی، هیچ بیانیهای صادر نکرده است؟» پاسخ میدهند: «کار نیکان را قیاس از خود مگیر؛ تو چه میفهمی؟!» یعنی سؤال هم نکنید! سؤال نکنید که چرا در این جامعه، قبل از اینکه اهمیت طلاکاری گنبد بازگو شود و مردم طلاهایشان را بدهند، به اندازۀ کافی اهمیت یتیمداری تبیین نشد؟ چرا اهمیت فقرزدایی تبیین نشد تا فقر از بین برود؟ ما نمیگوییم اینها را مقایسه کنیم و یک مغالطۀ اسرائیلی درست کنیم و نتیجه بگیریم که مردم دیگر به حرمها کمک نکنند؛ اما میپرسیم چرا اگر الآن یک نفر بیاید اینجا و بگوید میخواهیم طلا جمع کنیم برای گنبد، مقداری طلا جمع میشود؛ اما اگر بگوید میخواهیم طلا جمع کنیم برای جهیزیه، آن قدر جمع نمیشود؟ چرا اگر بگوید میخواهیم طلا جمع کنیم برای یتیم، آن قدر جمع نمیشود؟! چرا اگر بگوید میخواهیم طلا جمع کنیم برای مریضی که در بیمارستان است، آن قدر جمع نمیشود؟! این تفاوت باور را چه کسی در جامعه ضامن است؟ چه کسی شاخصها را جابهجا کرده است؟
بعد در همان منبر رسیدند به این نقطه که «شما که الآن آمدید اربعین، حتی از آن بسیجیهایی که زمان جنگ، در خاک و خون غلتیدند و مرزها را حفاظت و حراست کردند هم بالاتر هستید». آخر چرا؟!
من هم اربعین و اهمیت آن را قبول دارم؛ اما چنانکه گفتم، بحث من سر جابهجا کردن شاخصها است. شاخصها را جابهجا نکنید؛ بگذارید هر چیزی در جای خودش بماند. از دین کاریکاتور درست نکنید. دین متوازن است. شما اگر سراسر قرآن را بگردید، آن قدر که قرآن به یتیم اهمیت داده است، آن قدر که به مسکین اهمیت داده است، آن قدر که به گرسنه اهمیت داده است، آن قدر که به گرفتار اهمیت داده است، آن قدر به لبیک گفتن به «هَل مِن ناصِر» امام اهمیت داده است، به این مسائل اهمیت نداده است. اول گرسنههای جامعه را سیر کنید، بعد هرقدر دلتان میخواهد، از این کارها بکنید؛ اما شاخصها را جابهجا نکنید. مثل این میماند که ما در این کلاس، صندلی و کولر نداشته باشیم که درس بدهیم و درس بشنویم، آنوقت سکههای طلا را در جلو کلاس ردیف کنیم! اول صندلی را در کلاس بگذارید، بعد هم اگر خواستید، لوستر چند صدمیلیونی آویزان کنید؛ اما اگر شاخصها جابهجا شد، یکی داخل اینجا شود، میخندد؛ میگوید: «صندلیها چوبی و شکسته است؛ هوا گرم است و همه دارند خفه میشوند؛ از درودیوار هم طلا آویزان است!» نمیخندد؟ نمیگوید شما با چه معیاری اینگونه شدهاید؟ چطور شده است که شما در این قسمت که باید در جامعۀ خودتان، بین خودتان انصاف باشد، عدالت باشد، نگران وضعیت فقرا باشید، اینها همه در جامعه فروکش کرده؛ اما بر طبل برخی چیزهای دیگر دائماً کوبیده میشود.
ما میگوییم اگر توازن باشد، اینها همه لازم است؛ حج در جای خودش؛ اربعین در جای خودش؛ حرم در جای خودش؛ زیارت در جای خودش؛ عبادت در جای خودش؛ عزاداری در جای خودش و وظایف دینی مثل انفاق، زکات، نماز، توجه به نیازمندان، دخالت در مسائل جامعه، هوشمند بودن، دشمنشناسی، مبارزه و… هم در جای خودشان. هیچکدام هم با یکدیگر منافاتی ندارند. یک شبکۀ متوازن و متعادل معارف و احکام دین داریم که همه هم به آن علاقهمند هستیم و پایبندیم و پای آن ایستادهایم؛ اما وقتی کسی بخواهد با نوع تبلیغش، این توازن را به هم بزند، در جامعه شاهد اتفاقات سختی خواهیم بود.
نمونۀ دیگری از جابهجایی شاخصها
یکی از چیزهایی که انسان متحیر میماند و من همیشه واقعاً سر این موضوع متعجب میشوم، این است که شخص قول داده فلان کار را در فلان تاریخ انجام دهد؛ سر آن تاریخ که میروید به اتاقش، میگویند حج یا اربعین رفته است! قبول باشد؛ اما قول دادید!
الآن طوری شده است که ما مسلمانها دائماً در حال مراسم اجرا کردن هستیم. پس چه موقع به وظایف خود عمل میکنیم؟ صبح تا شب و شب تا صبح از این مراسم به آن مراسم! اندازه نگه دارید. مراسم و شعائر جای خود؛ اما برخی وظایف روی زمین مانده است؛ آنها را چه کسی باید انجام دهد؟ پول لازم دارد؛ وقت لازم دارد؛ نیروی کار لازم دارد؛ مدیریت لازم دارد؛ تدبیر لازم دارد. اینها نباید جابهجا شود. اگر جابهجا شد، جامعه درجا میزند.
تفاوت سخن دشمن با انتقاد سازنده
گاهی تلقی میشود که این حرف، همصدایی با دشمن است. من بههیچعنوان این را همصدایی با دشمن نمیدانم. دشمن میگوید: «اربعین را بزنم؛ پس از آن همهچیز را هم بزنم»؛ اما ما پرچم اربعین را نگه میداریم؛ پرچم حج را هم نگه میداریم؛ پرچم قرآن را نگه میداریم؛ اجازه نمیدهیم همهجا را بزنند؛ اما آیا ما در مقابل این تاکتیک دشمن، از وظایف اصلی خود غفلت کنیم؟ از مشکلات واقعی خود که در فرهنگ دینی ما است، غفلت کنیم؟ خیر؛ از آن هم نباید غفلت کنیم.
(یکی از عزیزان در این حوزه از من پرسیدند که «شما چنین حرفی را زدهاید و چنین تلقی شده است…». من بدون اینکه هیچ سانسوری بکنم، تمام حرف خود را جمعبندیشده گفتم. حال اگر به نظر شما این حرف اشکالی دارد، بفرمایید؛ من سراپا گوش هستم که بدانم ایراد از کجاست. ایراد اگر وارد باشد، برطرف میکنیم. اگر جوابی هم داشته باشد جواب میدهیم.)
یک پیشنهاد
در برابر این نگاه، من ترویج قرآن را صلاح میدانم؛ با روش تدبری. من راه دیگری نمیشناسم. کتاب، جزوه، تدریس، میز گذاشتن، آشنا کردن افراد با قرآن، گفتن اینکه راه قرآن است، از قرآن میشود به اهداف اربعین رسید و… . این باید به اندازۀ ظرفیت و توانمان بازگو شود.
یک کار وظیفۀ من است و یک کار هم وظیفۀ شما است؛ من، بهعنوان معلم قرآن، وظیفهام این بود که سورهها را تدریس کنم؛ کتاب بنویسم و…؛ این کارها را انجام دادهام. حال افرادی باید پیدا شوند که خودشان، علاقهمندانه و هوشمندانه به فکر ترویج و تبلیغ قرآن باشند؛ با کلیپها، با آموزش، با تبلیغ و امثال اینها تا انشاءالله به نتیجه برسیم. متأسفانه ما موکب نداریم؛ اما یکی از اتفاقات خوبی که میتواند در راه اربعین بیفتد، وجود موکبهای قرآنی و تدبری است که فرصت خیلی خوبی است. مردمی که در این مسیر پیادهروی میکنند، برای تفکر و تأمل و بهخصوص برای آماده شدن روح در آن فضای معنوی، فرصت دارند و این فرصت بسیار خوبی است برای ترویج و تبلیغ بیشتر قرآن.
لازم به ذکر است تمامی کلاس های آموزشی تدبر در سطح کشور با حمایت های مردمی به صورت رایگان برگزار می شود. همچنین محصولات صوتی و تصویری تدبر، به صورت رایگان در اختیار عموم قرار می گیرد.
چنانچه مایل هستید در این نهضت مردمی سهیم باشید می توانید در قالب حمایت های نقدی، خمس، وقف، قرض الحسنه، نذر و … در گسترش فرهنگ تدبر در قرآن کریم سهیم باشید.
برای اطلاعات بیشتر لطفا به سایت نهضت تدبر مراجعه کنید: