وبگاه رسمی حجة الاسلام علی صبوحی
ماه رجب و رابطۀ آن با قرآن کریم

ماه رجب و رابطۀ آن با قرآن کریم

ماه رجب و رابطۀ آن با قرآن کریم چیست؟ ایام ماه رجب آغاز شده و خوب است توجهی داده شود به تلاش برای بهره‌گیری بیشتر از فرصت‌های مغتنم این ماه؛ ماه بسیار پرارزش که ان‌شاءالله به‌عنوان یکی از مقدمات حضور ما در ضیافت‌الله ماه مبارک رمضان باشد. از ماه رجب کم‌کم باید این برنامه‌ریزی‌ها را شروع کرد و برای ماه رمضان آماده شد. پله اول، در ماه رجب است و بعد ماه شعبان و ان‌شاءالله اگر خدا عمری بدهد و توفیقی باشد، ماه مبارک رمضان.

این سه ماه؛ سرمایه‌ای برای ماه‌های دیگر سال

این ماه‌های سه‌گانه میقاتی است بین انسان‌ها و پروردگار، برای تجدید عهد و میثاق، برای بررسی پروندۀ اخلاق و افکار و اعمال و برای توشه گرفتن؛ توشه گرفتن برای بندگی‌مان در ماه‌های دیگر؛ لذا باید به چشم سرمایه به این ماه‌ها نگاه کرد؛ این سه ماه، ماه‌هایی است که سرمایه را زیاد می‌کنیم؛ در ماه‌های دیگر از این سرمایه‌ای که اندوخته‌ایم، استفاده می‌کنیم و از منافعش برخوردار می‌شویم؛ لذا دید و تعامل ما با این سه ماه، در مقایسه با فرصت‌های دیگر سال باید متفاوت باشد. با امید و توقّع بیشتری لحظات و روزها و شب‌های آن را دریابیم.

چگونه از فرصت ماه‌های رجب، شعبان و رمضان استفاده کنیم؟

اینکه گفته می‌شود «دریابیم»، گاهی ممکن است تصور شود که یعنی «اعمالی را که در این ماه وارد شده، انجام دهیم؛ مثلاً روزه بگیریم، نمازهایی را که وارد شده بخوانیم، نمازی را که در لیلةالرغائب بین نمازهای مغرب و عشاء وارد شده، بخوانیم و حاجت‌‌های خود را طلب کنیم». بله؛ این‌ها هست؛ این‌ها به‌عنوان یکی از مقدمات یا شاخص‌های دریافتن و درک ماه رجب یا ماه شعبان یا رمضان هست؛ اما درک انسان از فرصت‌های مغتنم معنوی و الهی تابع معرفت انسان است و من فکر می‌کنم، در این ماه‌ها وقتی به چشم سرمایه به این ماه‌ها نگاه می‌کنیم، باید آن توقعمان را مقداری متمرکز کنیم روی معرفت؛ هم خودمان تمرکز کنیم هم از خدا بخواهیم معرفت ما را زیاد کند.

یک مثال

فرض کنید همه‌‌ با هم برویم به یک طبیعت بسیار زیبا؛ مثلاً باغ، دشت، دریا، کوه یا یک جای بسیار خوش آب‌وهوای دیگر؛ و همه در یک ساختمان و در یک فضا قرار بگیرند. در این حال، همه بهره‌مند هستند، منظره را نگاه می‌کنند؛ شنا می‌کنند، از کوه‌ بالا می‌روند و…؛ اما این افرادی که همه از یک فضای مشترک و آن مواهب و نعمات برخوردارند، در درونشان وضعیت مساوی نیست. مثلاً یک نفر دریا را که نگاه می‌کند، آب آن را می‌بیند؛ یک نفر زیبایی‌ آن را می‌بیند؛ یک نفر آن «نشانۀ خدا بودنِ» آن را می‌بیند؛ یک نفر سیر عرفانی می‌کند و… . یک دریا است؛ همۀ بینندگان آن هم انسان هستند؛ ولی دیدها متفاوت است. آن بهره‌ای که هر کس دارد می‌برد، تابعی است از شناخت و معرفت و طبقه‌بندی معارفشان.

کتاب شب قدر، قرآن است

این فرصت‌ها هم به همین شکل است؛ یک جمعی را در نظر بگیرید که همه در ماه رجب روزه می‌گیرند؛ نماز هم می‌خوانند؛ مناسک‌ آن را هم انجام می‌دهند؛ اما بهرۀ هرکس تابع معرفت است. ما از سورۀ مبارک قدر یاد گرفتیم؛ داریم در ماه رجب و شعبان آماده می‌شویم برای ماه رمضان؛ رمضان هم که قله‌اش قدر است؛ یعنی آن قلّه‌ای که بناست با خدا میثاق‌ خود را محکم کنیم ان‌شاءالله، آن شب قدر است. شب قدر هم که شب جریان قدرت الهی است، کتابش قرآن است. متدبران این را خوب می‌دانند و می‌خواهند از قدرت پروردگار بهترین سهم و بهره را داشته باشند.

قدرت خدا منشأ همۀ مواهب، نعمات و رشد و کمالات است. قدرت خدا سرچشمه است. می‌خواهیم از این سرچشمۀ قدرت الهی، بالاترین برخورداری ممکن را داشته باشیم؛ برای همین خدا می‌فرماید: «اِنَّا أَنزَلنَاهُ فِي لَيلَةِ القَدرِ». کتاب آشنایی با قدرت الهی و برخورداری از قدرت الهی و بالا بردن سطح و سهم خود از قدرت الهی، قرآن است؛ کتاب دیگری ندارد. کامل‌ترین و جامع‌ترین کتاب آن قرآن است. هرقدر نسبت ما با قرآن (نه صرفاً فهم قرآن) بیشتر باشد (نسبت‌ با قرآن شامل اُنس هست؛ شامل فهم هست؛ شامل التزام فکری هست؛ شامل التزام اخلاقی هست؛ شامل التزام عملی هست)؛ هرقدر نسبت‌ ما با قرآن بیشتر باشد، همان‌قدر برخورداری ما از سرچشمۀ قدرت الهی بیشتر است. اگر بخواهیم برای آن، افق تعریف کنیم (ما در آن حد نیستیم که افق برای آن تعریف کنیم) اشارۀ کوچک‌ آن در قرآن کریم چنین است: «قَالَ الَّذِي عِندَهُ عِلمٌ مِنَ الكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبلَ أَن يَرتَدَّ إِلَيكَ طَرفُكَ» (نمل/۴۰)؛ وقتی حضرت سلیمان علیه‌السلام فرمود: «چه کسی حاضر است تخت بلقیس را برای من بیاورد؟» کسی که نزد او علمی از کتاب بود، گفت: «من قبل از اینکه چشم برهم بزنید، تخت او را برایتان می‌‌آورم»؛ این سهم او را از کتاب و از قدرت خدا مشخص می‌کند (تازه او تمام علم کتاب را نداشت؛ بلکه علمی از کتاب را داشت). این قدرت از کجا نشئت گرفت؟ از کتاب و علمی که به کتاب داشت. این نمونه‌ای است از آن بحثی که سوره قدر مطرح می‌کند «إِنَّا أَنزَلنَاهُ فِي لَيلَةِ القَدرِ»؛ قرآن کتاب قدر است. کتابی است که مشخص می‌کند چگونه می‌توان از قدرت خدا، بیش‌ترین و بهترین بهره را داشت. ماه شعبان و ماه رجب نیز چنین است؛ این دو، دو پله قبل از ماه رمضان هستند و قلۀ خود ماه رمضان، قدر است.

بهترین کاری که می‌شود در این سه ماه انجام داد

لذا بنده این‌گونه می‌فهمم که بیش‌ترین تلاش در این ماه‌های باارزش برای آماده شدن و برخوردارتر شدن از قدرت الهی است که خواستۀ همۀ ما است، بیش‌ترین تلاشی که می‌تواند رقم بخورد، مجاهدت برای بیش‌تر کردن نسبت خودمان با قرآن است. بالاترین کاری است که می‌شود در ماه رجب، در ماه شعبان و در ماه رمضان انجام داد. همیشه باید این نسبت تقویت شود؛ اما در این ماه‌ها که ماه‌های سرمایه‌گذاری است، باید بیش‌تر شود. اگر قرآن نمی‌خواندم، بخوانم؛ اگر می‌خواندم، بیش‌تر بخوانم؛ اگر با قرآن عشق‌بازی نمی‌کردم، عشق‌بازی کنم؛ اگر عشق‌بازی می‌کردم، بیش‌تر از گذشته عشق‌بازی کنم؛ با قرآن، با کلام خدا مأنوس‌تر باشم، بیش‌تر به آن محبت بورزم. اگر ازلحاظ فکری، اخلاقی، عملی، به قرآن ملتزم بودم، بیشتر ملتزم باشم؛ اگر نبودم، ملتزم باشم. ببینم در کجاهای زندگی باید به قرآن کریم ملتزم‌تر باشم.

این کتاب، کتاب معرفت است؛ معرفت برخورداری از قدرت، معرفت سهم بیش‌تر داشتن از قدرت الهی. انسان تعریف بیش‌تر داشته باشد، سهم بیش‌تر داشته باشد. همه دنبال این هستیم. نگوییم این چه نگاه طماعانه‌ای است! همه به‌دنبال کمال هستیم، همه به‌دنبال بزرگ‌تر شدن، کامل‌تر شدن، قادرتر شدن، عالم‌تر شدن هستیم؛ که باید از سرچشمۀ خدا بگیریم. این هدف همه ما است. لذا در ماه رجب، ماه شعبان و ماه رمضان، به این کتاب باید بیش‌ترین بها را داد؛ بیش از گذشته.

البته اعمال، مناسک، نماز، روزه، همه کمک می‌کند: «وَاستَعِينُوا بِالصَّبرِ وَالصَّلَاةِ» (بقره/۴۵)؛ درواقع یاری می‌طلبیم از خدا با صبر (خیلی از افراد منظور از «الصَّبرِ» را «روزه» دانسته‌اند) و با نماز؛ می‌خواهیم از خدا یاری بگیریم با صبر و نماز، یاری بگیریم با روزه و نماز برای بالا بردن معرفتمان، بالا بردن و بهتر کردن نسبتمان با این کتاب و برخوردار شدنمان از سرچشمۀ قدرت الهی.

این چیزی است که باید هدف بگیریم، از همین ابتدای ماه رجب و دنبال کنیم و پیگیر باشیم. نگذاریم روزها و شب‌ها همین‌گونه بگذرد و ما همانی که بودیم، بمانیم؛ تلاشی از ما دیده نشود که بیش‌تر از قبل توشه بگیریم؛ این نشود. حیف می‌شود و خدای‌نکرده ماه رجب می‌گذرد، ماه شعبان می‌گذرد، ماه رمضان می‌گذرد و می‌بینیم با یک انبانی که نمی‌گویم تهی (چون هرکس اندک اخلاصی، اندک سلامتی در وجودش باشد، دست‌خالی از این ماه رد نمی‌شود. آن‌قدر پروردگار کریم است که به او می‌دهد. در دعای ماه رجب: «یا مَن یُعطی مَن سَئَلَهُ یا مَن یُعطی مَن لَم یَسئَلهُ وَمَن لَم یَعرِفهُ»: هرکسی که می‌خواهد به او می‌دهی و اگر هم نخواهد می‌دهی، حرفی در این نیست و کرامت او ثابت است) ولیکن کسی که می‌خواهد، کسی که با نیت تلاش می‌کند، حتماً سهم بیش‌تری دارد، حتماً برخورداری بالاتری دارد.

برای بیشتر شدن نسبتمان با قرآن، یکدیگر را دعا کنیم

ما این را ان‌شاءالله هدف قرار دهیم و از خدا مسئلت کنیم و برای همدیگر هم دعا کنیم نه‌فقط برای جمع حاضر، برای کسانی که بالأخره تعلقی به آن‌ها هست؛ فرزندمان، همسرمان، پدرمان، مادرمان، برادرمان، خواهرمان، بستگانمان، همسایگانمان، اساتیدمان، شاگردانمان، اهل شهرمان، اهل وطنمان و همۀ همنوعانمان (به‌غیراز کسانی که با خدا قهر هستند؛ غیر از کسانی که از رحمت خدا ناامید هستند؛ غیر از کسانی که کفر ورزیدند به خدا و قیامت و انبیاء علیهم‌السلام. آن‌ها مشمول و در دایرۀ دعا نمی‌گنجند؛ اما برای هر کس دیگر می‌شود دعا کرد)؛ این کار، خواسته‌ها را ضرب در هم می‌کند، ظرفیت‌ها را ضرب در هم می‌کند. هرکسی تنها نباشد «وَاعتَصِمُوا بِحَبلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا» (آل‌عمران: ۱۰۳). البته دعا هم فقط به زبان نیست؛ دعا باید با زبان و قلب و عمل با هم هماهنگ باشد. وقتی من برای دیگران دعا می‌کنم، قلب و عملم هم همانی را که زبانم می‌گوید، می‌خواهد. هر کاری از دستم برمی‌آید، برای آنچه از خدا خواستم، انجام می‌دهم. نباید این‌گونه باشد که دعا کنم تا فقط رفع تکلیف شود؛ من برای شما دعا می‌کنم، شما برای من دعا کنید. دعا با زبان و قلب و عمل. هر چه می‌توانیم آن رویکرد مثبت به یکدیگر ان‌شاءالله داشته باشیم؛ و این معرفت به‌مراتب طی اخلاص و مخلص شدن است؛ چگونه خدا را راضی کنیم؟ سهم ما را که حضرت حق دارد می‌دهد؛ ما چگونه باید سهممان را بدهیم؟ باید توجه به مقوله انفاق داشته باشیم. قرآن کریم شاهراهی را که برای برخورداری از سرچشمۀ قدرت الهی معرفی می‌کند، گذشتن از مال و جان در راه خدا است. بحث انفاق فی سبیل الله است که در مقام سرمایه‌گذاری در ماه رجب و ماه شعبان و ماه رمضان باید توجه ما به این مقوله بیش‌تر باشد و به همین مناسبت من هم مطلبی را که ذهنم را مشغول کرده راجع به همین موضوع اشاره می‌کنم:

در جامعۀ ما نسبت به انفاق کم‌لطفی می‌شود

متأسفانه در جامعه ما نسبت به انفاق کم‌لطفی می‌شود. معنی کم‌لطفی این نیست که مردم یا اهل خیر، انفاق نمی‌کنند؛ بحمدالله انفاق کردن در جامعۀ ما جاری است و افراد به اندازه ظرفیت‌هایشان انفاق می‌کنند؛ اما حد انفاق را دست‌کم می‌گیرند (منظورم کسانی هستند که انفاق می‌کنند؛ نه کسانی که انفاق نمی‌کنند؛ این‌ها که اصلاً محل بحث ما نیستند)؛ کسانی که انفاق می‌کنند، سطح انفاق را دست‌پایین می‌گیرند. وقتی صحبت از انفاق می‌شود، طرف مثلاً با خودش می‌گوید: «یک ده‌هزارتومانی یا پنجاه‌هزارتومانی هم من می‌دهم». با ده‌هزار یا پنجاه‌هزار یا صدهزار تومان سروته انفاق را به هم می‌آوریم و رد می‌شویم! (البته این نسبی است و نمی‌توانیم یک عدد و رقم مشخصی را به همه تعمیم دهیم. توان افراد به لحاظ مالی متفاوت است. توان متفاوت، انفاق را هم متفاوت می‌کند. ولی هر چه هست انفاق باید به‌گونه‌ای باشد که آن قطع تعلق انسان از دنیا و منافع دنیا و لذات دنیا در آن دیده شود. یک دردی داشته باشد، سوزشی داشته باشد. همین‌که مثلاً پول خردی را که در جیبمان سنگینی می‌کند، در صندوق صدقات بیندازیم یا اسکناس پاره‌ای را که نمی‌توانیم جایی خرجش کنیم، به صندوق صدقات بیندازیم یا مثلاً وسایل قدیمی منزل یا البسۀ کهنه را که نمی‌خواهیم، انفاق کنیم یا مثلاً وقتی خودمان خوردیم و سیر شدیم و چیزی اضافه آمده، آن را انفاق کنیم، نمی‌شود و مسئله تمام نیست. انسان باید از چیزی انفاق کند که نسبت به آن تعلق‌خاطر دارد: «لَن تَنَالُوا البِرَّ حَتَّى تُنفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ»؛ «لَن» نفی ابد است؛ یعنی «هرگز»؛ هرگز به بِر نخواهید رسید؛ مگر اینکه انفاق کنید از آنچه دوست دارید. («البِرَّ» غیر از مقام عبادالله است (اشاره به آیۀ ۶ سورۀ مبارک انسان: عَيْنًا يَشْرَبُ بِهَا عِبَادُ اللَّهِ يُفَجِّرُونَهَا تَفْجِيرًا)؛ «ابرار» یک پله پایین‌تر از «عبادالله» و مقلدینِ آنان هستند).

یا در سوره انسان می‌فرماید «وَيُطعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ» (انسان: ۸)؛ از طعامی انفاق کنید که آن را دوست دارید. چرا دوست دارید؟ چون گرسنه هستید، چون به آن غذا احتیاج دارید. یعنی در انفاق کردن باید آن قطع حب دنیا و کم شدن حب دنیا دیده شود.

برای ترویج قرآن انفاق کنید

این مقدمه را خطاب به جمع حاضر نگفتم؛ صدای من به افراد زیادی خواهد رسید. ما گفتیم بیایید برای قرآن انفاق کنید (ازجمله از طریق سایت nehzattadabor.com). ما می‌خواهیم امر تدبر را احیا کنیم، شهریه و… را جمع کنیم. چند سال پیش چنین حرفی را زدیم که کلاس‌ها شهریه‌ای نباشد و افراد برای شرکت در کلاس قرآن ناچار نباشند در خانه‌هایشان چانه‌زنی کنند که مثلاً پانصد تومان، یک تومان بدهید ما برویم در کلاس قرآن ثبت‌نام کنیم؛ بعد هزار حرف بشنوند و مشکلات به وجود آید و نتوانند بیایند؛ بلکه الگوی راحتی برای شرکت در کلاس‌های قرآن ایجاد شود و هرکس می‌خواهد، بتواند شرکت کند؛ شرط مالی برای آن نگذاریم؛ قرآن برای همه است.

پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم این‌گونه قرآن یاد می‌دادند؛ نه اینکه مثلاً سوره‌ای که نازل شده، بفرمایند که هرکسی می‌خواهد گوش کند، این مبلغ را به حساب من بریزد! نه‌تنها اجر دریافت نمی‌کردند؛ بلکه خدا به ایشان دستور می‌داد: «قُل لَا أَسأَلُكُم عَلَيهِ أَجرًا» (انعام/۹۰) بگو: «من اجر از شما نمی‌خواهم» تا راه برای قرآن یادگرفتن برای همه باز باشد.

خیلی افراد به ما در این مدت گفتند: «این کار را نکنید، مردم برای چیزی که برایش پول ندهند، ارزش قائل نمی‌شوند؛ فایل‌ها را رایگان نکنید…» ما گفتیم آنچه شما می‌گویید، شاید یک عقلانیتی پشت آن باشد؛ ولی ما به عقلانیت وحی تکیه داریم. آن عقلانیت برخاسته از وحی می‌گوید قرآن و یاد گرفتن قرآن پولی نیست. ما در اهدافمان این را داشتیم و هنوز ناامید نیستیم که کتاب‌های تدبر هم رایگان شود. نه‌فقط کلاس‌ها رایگان باشد؛ بلکه کتاب‌ها هم رایگان باشد؛ نباید این‌ها پولی باشد. روی قرآن‌ها می‌نویسند «هدیه»؛ زیرا خریدوفروش قرآن مشروع نیست؛ حرام است. نمی‌توان قرآن را فروخت. الآن چگونه توجیه می‌کنند و برای قرآن پول می‌گیرند؟ می‌گویند: «خود قرآن هدیه است و ما پول کاغذ و جلدش را می‌گیریم»؛ درحالی‌که کسی که گفت خریدوفروش قرآن مشروع نیست یا حرام است، منظورش تفکیک کردن کاغذ از متن قرآن نبوده است. قرآن می‌خواهید؟ بفرمایید قرآن؛ کلاس قرآن می‌خواهید؟ بفرمایید کلاس قرآن؛ کتاب تدبر می‌خواهید؟ بفرمایید کتاب تدبر؛ این‌طور باید باشد. بحث ندارد. این آن چیزی است که دارد به ما آموزش داده می‌شود. منتها این هدف چه وقت محقق می‌شود؟ وقتی که کسانی که قرآن را دیدند، شناختند، فهمیدند، دوست داشتند، با مال و جان بیایند در صحنه. بگویند: «من یاد گرفتم، خوب بود، فلان مقدار می‌توانم کمک می‌کنم که دیگران هم یاد بگیرند». ولی در این حوزه این چرخه هنوز برقرار نشده است.

من خیلی صادقانه بخواهم بگویم؛ فعلاً و ظاهراً این چرخ به گل نشسته است. هزینه‌ها را خودتان می‌دانید که چگونه است، این اسب تورم، سرکش می‌تازد (آن اوایل دولت چند بار حرف زدیم؛ بعد گفتیم حرف نزنیم بهتر است؛ اگر حرف بزنیم، آن‌هایی که طرفدار هستند ناراحت می‌شوند که چرا شما حرف می‌زنید؛ ما اصلاً حرف هم نمی‌زنیم). بعد هم به تناسب تاختن اسب تورم توان اقتصادی مردم هم کم‌تر و کم‌تر. بعد امر قرآن! چه‌کار کنیم؟ چگونه کلاس برگزار کنیم؟ هزینه‌های کلاس از کجا تأمین شود؟ کتاب که بماند! این کارها روی زمین می‌ماند.

انفاق‌ها باید در این مرحله انفاق‌هایی باشد که مصداق جهاد فی سبیل الله باشد، جهاد است، گویی الآن جبهه است؛ رزمندگان در جبهه برای حراست و حفاظت از مرزهای وطن و مملکت اسلامی می‌جنگند. خب این رزمندگان که دارند می‌جنگند، دیگر فرصت نان پختن ندارند، فرصت غذا درست کردن ندارند، باید برایشان نان ببریم، برایشان مواد غذایی ببریم. آن‌ها اگر تغذیه نشوند که نمی‌توانند در جبهه بجنگند؛ و جبهه رها می‌شود. از پشت جبهه بقیه موظف هستند مجاهدانه آن‌ها را تأمین کنند؛ مجاهدانه آن آذوقه‌ای که در جبهه لازم است، آن سلاحی که در جبهه لازم است به مرزها بفرستند تا آنجا بتوانند بایستند. الآن در بحث‌های فرهنگی و قرآنی همین‌گونه است. عده‌ای در خط مقدم ایستاده‌اند و می‌گویند ما می‌خواهیم مرزهای قرآن را نگه داریم، قرآن را ترویج کنیم؛ اما آذوقه نمی‌رسد، سلاح نمی‌رسد، تجهیزات نمی‌رسد، امکانات نمی‌رسد. چه اتفاقی می‌افتد؟ وقتی غذا نباشد، آن رزمنده به‌ناچار (نه با میل و رغبت) یا باید در آنجا جان به جان‌آفرین تسلیم کند یا باید جبهه را رها کند و برگردد و کارگری کند تا نانی بخورد. این اتفاق می‌افتد؛ این اتفاق، اتفاق خوبی نیست.

دیگران راه هم باید به این انفاق دعوت کنید

لذا باید از خدا بخواهیم و یکدیگر را دعوت کنیم و به خود اکتفا نکنیم. آن اوایل گفتیم؛ کسی می‌گوید: «من وظیفه خودم را انجام دادم و به اندازه وسع خودم انفاق کردم بقیه‌اش به من ربطی ندارد». این درست نیست؛ احساس مسئولیت لازم است. قرآن می‌فرماید تشویق کنید: «وَلَا تَحَاضُّونَ عَلَى طَعَامِ المِسكِينِ» (فجر: ۱۸) حض بر اطعام مسکین. طرف می‌گوید من گرسنه‌ام، من هم می‌گویم: «ببخشید شما گرسنه‌ات هست؛ ولی من فقط توانایی هزار تومان انفاق را دارم: بفرمایید این هزار تومان و بقیه‌اش هم به من ربطی ندارد»؛ این حض و تشویق نشد! وقتی هزار تومان دادی، مثلاً هشتادویک هزار تومان دیگر لازم است؛ باید بگردی و همراه او دنبال کنی تا غذا را بخری. این می‌شود تشویق بر اطعام مسکین. یعنی مشکل را برطرف کن؛ نه اینکه هزار تومان بدهی و نشد، نشد! مشکل را برطرف کن؛ بایست ببین حل شد یا نه؛ اگر حل نشد، برو صحبت کن، برو رایزنی کن؛ به این بگو؛ به آن بگو؛ مشکل را حل کن؛ تلاش کن. بله؛ ممکن است آخرش هم حل نشود، ولی تو باید تلاش کنی. این تلاش کردن تو برای اینکه این مشکل حل شود و این چرخ راه بیفتد، لازم است. این شرط است؛ این مصداق جهاد است؛ باید این اتفاق بیفتد.

از خدا می‌خواهیم که به ما، شما، مؤمنین، همۀ علاقه‌مندان قرآن، همۀ متدبران این توفیق را عطا کند که از فرصت‌های این ماه را با معرفت، با انفاق، بیش‌ترین بهره را داشته باشیم.

دسته‌بندی: ‌
اخبار برگزیدهدیدگاه‌هاقرآن کریم و تدبر در آن
برچسب: ‌ انفاق، ‌انفاق برای قرآن، ‌بهترین کار در ماه رجب، ‌بهترین کار در ماه رمضان، ‌بهترین کار در ماه شعبان، ‌ماه رجب، ‌ماه شعبان، ‌ماه مبارک رمضان، ‌نسبت ما با قرآن
ارسال برای دیگران
نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این قسمت را پر کنید
این قسمت را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
شما برای ادامه باید با شرایط موافقت کنید

keyboard_arrow_up