فهرست مطالب
- ۱ رویکردهای امربهمعروف و نهیازمنکر
- ۲ امربهمعروف و نهیازمنکر جهانی؛ شرط ایمان به خدا!
- ۳ علت ضعف امربهمعروف و نهیازمنکر جهانی امت مسلمان
- ۴ چرا باید در دعوت به اسلام تصریح نکنیم؟!!!
- ۵ آنقدر دیر کردهایم که خودمان داریم خراب میشویم!
- ۶ ضرورت حفظ اسرار جامعۀ اسلامی در حین عمل به امربهمعروف و نهیازمنکر جهانی
آیۀ ۱۰۴ سورۀ آلعمران: «وَلْتَكُن مِّنكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ وَأُولَٰئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»
آیۀ ۱۱۰ سورۀ آلعمران: «كُنتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَوْ آمَنَ أَهْلُ الْكِتَابِ لَكَانَ خَيْرًا لَّهُم مِّنْهُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَأَكْثَرُهُمُ الْفَاسِقُونَ»
رویکردهای امربهمعروف و نهیازمنکر
رویکرد تدافعی (داخلی)
رویکرد امربهمعروف و نهیازمنکر در آیۀ ۱۰۴ سورۀ آلعمران جنبۀ تدافعی دارد؛ یعنی کافران اهل کتاب میخواهند شما را کافر کنند؛ شما با امربهمعروف و نهیازمنکر مانع شوید؛ پس یک جهت در امربهمعروف و نهیازمنکر این است که مؤمنان با دعوت یکدیگر به خیر و امربهمعروف و نهیازمنکر، مانع از این شوند که کافران اهل کتاب بتوانند مؤمنان را به کفر بکشانند. این امربهمعروف و نهیازمنکری است که در مقابل هجمه و شبیخون فرهنگی کافران اهل کتاب، به مؤمنان کمک میکند.
رویکرد تهاجمی (جهانی)
اما رویکرد امربهمعروف و نهیازمنکری که در آیۀ ۱۱۰ سورۀ آلعمران مطرح است با آیه قبلی متفاوت است. اینجا آن جنبۀ جهانی امربهمعروف و نهیازمنکر دیده میشود.
پس یک وقت امربهمعروف و نهیازمنکر برای دفاع است؛ برای مقاومسازی داخلی امت اسلامی است که کافران اهل کتاب موفق به کافر کردن مؤمنان نشوند و یک وقت امربهمعروف و نهیازمنکری است که قرار است منجر شود به ایمان آوردن اهل کتاب. بنا است که خیری را امت مسلمان، پیش روی جهانیان بگذارد و نفعی از امت مسلمان به جهانیان برسد. نگاه کنند جهانیان که این، امت مسلمان است؛ واقعاً باید به اینها ایمان آورد.
امربهمعروف و نهیازمنکر جهانی؛ شرط ایمان به خدا!
«كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ اُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ» شما بهترین امتی هستید که برای مردم خارج شدید؛ اینکه میگوید خارج شدید یعنی ظاهر شدید، بروز یافتید، اینگونه باید معنا کنیم: بهترین امتی هستید که برای مردم کل جهان تابهحال بروز یافته است. چرا؟ نگاه کنید؛ خدا نمیفرماید شما بهترین امت هستید خواه امربهمعروف بکنید خواه نکنید، خواه نهیازمنکر بکنید، خواه نکنید؛ بلکه زمانی میشود گفت شما بهترین امت هستید که این ویژگی را داشته باشید: «تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَوْ آمَنَ أَهْلُ الْكِتَابِ لَكَانَ خَيْرًا لَهُمْ». نکتۀ ارزشمندی در این چند عبارت وجود دارد: شما بهترین امت برای جهانیان هستید؛ چرا؟ چون امربهمعروف میکنید و نهیازمنکر میکنید و ایمان به خدا میآورید. ما تا حالا این را میفهمیدیم که ایمان به خدا قبل از امربهمعروف و نهیازمنکر است اما در اینجا ایمان بعد از امربهمعروف و نهیازمنکر آمده است: «تَأْمُرُونَ… تَنْهَوْنَ… تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ»؛ گویا خدا میخواهد بفرماید: ایمان حقیقی به الله وقتی از شما پذیرفته است و برای شما صدق میکند که این نقش جهانی را ایفا کنید: امربهمعروف کنید و نهیازمنکر کنید. اگر اسلام خوب است، همۀ جهان را به اسلام دعوت کنید؛ اگر کفر بد است، همۀ جهانیان را از کفر بازبدارید. آنچه را خدا در کتاب قرآن، در مکتب اسلام برای شما پسندیده است، به کل جهان عرضه کنید؛ کل جهان را به این سمت دعوت کنید و کل جهان را از آنچه خدا برای شما مکروه دانسته و زشت شمرده است، دور کنید؛ یعنی یک رویکرد فعال. آن وقت است که میتوان گفت ایمان به الله دارید.
امربهمعروف و نهیازمنکر جهانی در خطبه فدکیه
در خطبۀ فدکیه هم حضرت زهرا سلاماللهعلیها در ابتدای سخنشان وقتی میخواهند بگویند پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم از دنیا رفت و الآن شما امت مسئول هستید، همین سخن را میفرمایند؛ میگویند پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم از بین شما رفته است و امروز اولاً مکلف هستید که خودتان را مستقیم مخاطب موارد امرونهی خدا بدانید و بعد هم باید این بار امانت را حمل کنید؛ باید دعوت کنید: «بُلَغَائُهُ اِلی الاُمَم» (برای دسترسی به تدبر در خطبه فدکیه به این صفحه مراجعه کنید). باید برای جهانیان تبلیغ کنید. اینکه ما خوبیم؛ ما اسلام داریم، کافی نیست.
علت ضعف امربهمعروف و نهیازمنکر جهانی امت مسلمان
امروز انسان درک میکند که این جریان امربهمعروف و نهیازمنکر جهانی امت مسلمان، چقدر ضعیف پیش میرود و چقدر مسلمانان برای دعوت به آن کماهتمام هستند. البته برخی از آن به ضعفهای داخلی امت مسلمان برمیگردد؛ یعنی با توجه به آیۀ ۱۰۴، وقتی آن امربهمعروف و نهیازمنکر تدافعی که مبتنی به خیر است، ضعیف باشد، بهطور طبیعی آن قسمت تهاجمی هم ضعیف خواهد بود (دعوت به «خیر» یعنی باید معلوم شود که معروف بهتر است و منکر بدتر است. جامعه باید این را درک کند. بهعنوانمثال: وقتی به یک جوان یا مخاطبتان میگویید این «معروف» است، او خیر بودن معروف را بفهمد؛ ببیند؛ درک کند؛ و وقتی به او میگویید از منکر دوری کن، بفهمد که دوری کردن از منکر به نفعش است؛ ببیند؛ لمس کند). حالا ما به جهانیان بگوییم: «بیایید به سمت اسلام، بیایید به سمت قرآن، بیایید به سمت آخرین کتاب آسمانی، بیایید به سمت تعالیم وحی پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآلهوسلم». طبیعتاً آنها اول به خود ما نگاه میکنند که در چه وضعیتی هستیم. جهان اسلام را مدنظر بگیرید؛ نمیخواهم بحث را به کشور خودمان محدود کنم؛ میخواهم به جهان اسلام نظر کنیم؛ آیا امروز جهان اسلام در وضعیت فائق و غالب است؟ جهان اسلام هنوز نمیتواند برای خودش تصمیم بگیرد؛ چه برسد به اینکه بخواهد امروز به شکل تهاجمی، کافران اهل کتاب را مغلوب کند و به ایمان دعوت کند. البته حرفم این نیست که: «چون اکنون در وضعیتی هستیم که نقطهضعف داریم، نباید تبلیغ کنیم»؛ بلکه ضریب موفقیت ما در تبلیغ اسلام در جهان، تابعی است از ضریب موفقیت ما در مناسبات داخلی ما؛ یعنی خود جهان اسلام، امربهمعروف مقاومسازانه خودش را انجام داده باشد؛ جلوی ریزشها را تا حد ممکن گرفته باشد؛ تا بتواند به رویشهای بیشتر فکر کند. این مسئله مهمی است.
زیست اسلامی ما باید بهگونهای باشد که برای همه الگوسازی کند
خواهرها و برادرها و کسانی که میشنوید، ما خیلی دربارۀ اسلام مکلف هستیم که بهگونهای زندگی کنیم و زیست اسلامی ما بهگونهای باشد که برای همه الگوسازی کند؛ چه در داخل کشورمان و چه در ابعاد جهانی؛ بهطوریکه «خیر بودن» و آن «بهتر بودن دین»، در آن دیده شود. الآن در خیلی از جنبهها دیده میشود؛ اما هنوز خیلی جا برای رشد و پیشرفت وجود دارد. هنوز در خیلی موارد داریم لنگ میزنیم و کوتاهی میکنیم.
اگر بخواهیم نقطهشناسی دقیق کنیم و بگوییم دقیقاً در کجاها داریم کوتاهی میکنیم، باید گفت در همانجاهایی است که مغلوب شاخصها و معیارهای کافران و مغلوب استانداردهای توسعۀ غربی و استانداردهای نظام اقتصادی لیبرال و سرمایهداری شدهایم. هر جا که مغلوبشان شدیم، در همان نقطهها قافیه را باختیم. از طرفی در هرجایی هم که ایستادگی و استحکام بر مبانی اسلام و آموزههای اسلام نشان دادیم، در آنجاها توفیق داریم.
نمونهای از زیست نیکوی مسلمانان
بهعنوانمثال امروزه در مسائل نظامی، یک آبرویی برای جهان اسلام ایجاد شده است؛ وضعیت امروز جمهوری اسلامی، قدرتش، آن جایگاه استراتژیک و راهبردیاش، در جهان و منطقه یک آبرویی برای جهان اسلام است. این مسئله مربوط به چیست؟ مربوط به همانجاهایی است که مغلوب استانداردهای جهانی نشدیم. با آنها معامله نکردیم؛ با آنها گفتگو نکردیم؛ بر سر آن ایستادیم.
نمونهای از زیست نادرست امت مسلمان
اما در جنبههای دیگری که کوتاهی کردیم و به طمع یکسری وعدهها و وعیدها و بهدست آوردن یکسری امتیازات، امتیاز دادیم و به قول خودمان وارد مذاکرۀ برد-برد با آنها شدیم، همانجاها قافیه را باختیم. اقتصادمان را هم از دست دادیم، مشکل پیدا کردیم، مسائل فرهنگیمان هم تحتالشعاع مسائل اقتصادیمان متزلزل شده است؛ و اینگونه اوضاع از بعضی جهات متشنج است.
اگر به وظیفۀ امربهمعروف و نهیازمنکر جهانی عمل نکنیم، ذلیل میشویم
حال اگر در جهان فعال شویم و پرچم اسلام را بلند کنیم و بگوییم راه نجات، اسلام است؛ در سازمان ملل فریاد بزنیم؛ در اجلاسهای بینالمللی فریاد بزنیم؛ در هر موقعیتی که پیش آمد اسلام را تبلیغ کنیم؛ فریاد کنیم؛ به سران کشورها کمکم نامه دهیم؛ دعوت به اسلام کنیم؛ به بزرگان ادیان یهودی و مسیحی نامه دهیم؛ دعوت به اسلام کنیم؛ تبلیغ کنیم؛ تبیین کنیم؛ مناظرهها برگزار کنیم و بار دیگر این کورۀ روی آوردن به اسلام را داغ کنیم، آن وقت است که به وظیفۀ امربهمعروف و نهیازمنکر بهصورت فعالانه عمل کردهایم؛ اما اگر مسلمانان به وظیفۀ امربهمعروف و نهیازمنکر جهانی عمل نکنند؛ وقتی دعوت به اسلام انجام نشود؛ وقتی مسلمانان این موضع انفعالی را اختیار کنند، طبیعی است که آنکه خدا خواسته ذلیل باشد، آنکه خدا خواسته مغضوب باشد، آنکه خدا خواسته مسکین باشد، بر مسلمانان مسلط میشوند و آن وقت است که مسلمانان مسکین و ذلیل میشوند.
مسلمانان باور نکردهاند که میشود غالب بود
امروزه مسلمانان با وجود تعالیم قرآن، دارند توسری میخورند؛ چون باور نمیکنند که میشود فائق و غالب بود. تعالیم قرآن به مسلمانان میگوید که باید امربهمعروف و نهیازمنکر کنید و امیدوار باشید به نصرت الهی و اگر فریاد دعوت به اسلام را بلند کنید، اگر امربهمعروف و نهیازمنکر جهانی خودتان را به نقطۀ فعال خودش برسانید و نزدیک کنید، فکر نکنید که همه با شما مقابله میکنند؛ خیر؛ در خود اهل کتاب هم امتی هستند که نیمههای شب در حال سجود آیات خدا را تلاوت میکنند، به خداوند و قیامت ایمان دارند؛ امربهمعروف و نهیازمنکر میکنند؛ در خیرات سرعت میگیرند. اینها از صالحان هستند، اینها کسانی هستند که خدا اعمال خیرشان را از آنها قبول میکند، اینها هنوز فریاد دعوت شما را نشنیدهاند که ایمان بیاورند، اما بهعنوان ظرفیتهایی در جامعه اهل کتاب هستند که اگر شما فریاد دعوت به اسلام را بلند کنید و اسلام را بیان کنید، خواهید دید که اینها به اسلام گرایش پیدا میکنند؛ رو میآورند و میپذیرند: «مِّنْ أَهْلِ الْكِتَابِ أُمَّةٌ قَائِمَةٌ يَتْلُونَ آيَاتِ اللَّهِ آنَاءَ اللَّيْلِ وَهُمْ يَسْجُدُونَ يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ وَيُسَارِعُونَ فِي الْخَيْرَاتِ وَأُولَٰئِكَ مِنَ الصَّالِحِينَ وَمَا يَفْعَلُوا مِنْ خَيْرٍ فَلَن يُكْفَرُوهُ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِالْمُتَّقِينَ» (آلعمران: ۱۱۳-۱۱۵) وقتی شما آن امربهمعروف و نهیازمنکر جهانی را ندارید، به این فرصت طلایی هم که در بین اهل کتاب وجود دارد و میتواند به نفع گسترش اسلام و عدالت استفاده شود، توجهی ندارید؛ آن وقت این فرصت هم هدر میرود. جامعه مسلمان باید توجه کند که اگر دعوت کند، خواهد دید که در بین اهل کتاب اینها هستند که ایمان بیاورند. البته کم هستند؛ اما کمِ مؤثر هستند؛ کمِ خنثی نیستند. جامعۀ اسلامی خواهد دید که اینها وقتی جذب شوند، آن وقت طبقات گستردهای از مردم هم به اسلام روی میآورند.
اما مسئله این است که گویا ما در دنیا پذیرفتهایم که سهم اسلام همین مرزهای کشورهای اسلامی است و بقیه برای آنها است؛ یعنی اسیر مرزها شدهایم؛ درحالیکه سهم اسلام، کل جهان است؛ اسلام برای کل جهان است؛ همه جهان باید تسلیم خدا شوند؛ اسلام یعنی تسلیم خدا بودن؛ تسلیم خدا بودن برای برپایی و تأمین اسلام عدالت. آیا عدالت فقط برای بخشی از دنیا است؟ برای کل دنیا است. البته در بین آنها کافرانی هم هستند که شما هر کاری هم کنید، ایمان نمیآورند.
چرا باید در دعوت به اسلام تصریح نکنیم؟!!!
در دنیای امروز یکچیزی تبدیل شده به فصل مشترک تمام فعالیتهای تبلیغی اسلام و مسلمین؛ و آن این است که صراحتاً کسی را به اسلام دعوت نکنند؛ صراحتاً کسی را به شیعه دعوت نکنند! مبنا این است که حرف درست زده شود؛ اما دیگر گفته نشود که «مسلمان (یا شیعه) باش»! زیرا معتقدند که اختلاف پیش میآید و دعوا میشود؛ چون وقتی ببینند که شما در حال جذب عدهای به اسلام هستی، حساس میشوند و در مقابل شما موضع میگیرند؛ اجازۀ ادامۀ فعالیت را نمیدهند و کار با شکست روبهرو میشود.
همین اصلِ درواقع سیاسی که در جریان تبلیغ اسلام در جهان و در میان مردم در تبلیغ تشیع، مطرح و پذیرفته شده، چون حدودش تعریف نشده، باعث انفعال بیشتر است؛ یعنی اگر الآن ما برویم با مسیحیها مناظره کنیم، آخرش میگوییم: «ببینید در قرآن ما هم حضرت عیسی و حضرت مریم سلاماللهعلیهما آمده؛ ببینید چقدر حرفهای قرآن ما با بعضی از حرفهای شما راجع به حضرت عیسی و حضرت مریم سلاماللهعلیهما شبیه است»! خب بعدش چه؟ چه نتیجهای میخواهیم از آن بگیریم؟ دائماً دنبال آن هستیم که بگوییم: «ما با شما مشترکات داریم». خب مشترکات برای چه؟ که مسیحیان در جبهۀ خودشان بمانند و ما هم در جبهۀ خودمان بمانیم؟ که مسیحیان در کلیتِ جهان، برای ظلم دستگاه استکبار به جهانیان، مصادره شوند و مسلمانان هم در توسعۀ عدالت در جهان ناکام بمانند؟ این چه بساطی است؟! بالأخره اینکه گفته شود: «تصریح نکن؛ چون مانع فعالیت میشوند» یک حدودوثغوری دارد؛ تا چه وقت تصریح نکنیم؟ تا کجا تصریح نکنیم؟ بهعنوانمثال میتوان گفت: «اگر تازه شروع کردهای، وقت تصریح نیست؛ ولی وقتی صحنۀ پذیرش برای طرف مقابل ایجاد شد، دیگر وقت تبلیغ و امربهمعروف و نهیازمنکر است».
آنقدر دیر کردهایم که خودمان داریم خراب میشویم!
باید توجه کرد که الآن در دعوت جهانیان به اسلام، دیر کردهایم؛ آنقدر دیر کردهایم که خودمان داریم خراب میشویم. باید این دعوت اتفاق بیفتد. اگر منتظر هستید امام زمان عجلاللهتعالیفرجهالشریف بیاید و این کار را انجام بدهد، این خلاف فرهنگ انتظاری است که ما آن را باور داریم. آن فرهنگ انتظاری که ما به آن باور داریم، آن است که شما حرکت کنید و جلو بروید؛ آن وقت امام زمان عجلاللهتعالیفرجهالشریف این حرکت را راهبری خواهد کرد و بعد میرسد به جایی که نوبت حضور مستقیم خود آقا باشد. آن فرهنگ انتظاری که میگوید: «بنشین و نگاه کن تا آقا خودش بیاید و شروع کند»، فرهنگ انتظار قرآنی و علوی و حسینی نیست؛ فرهنگ انتظار شیعی نیست، دست روی دست گذاشتن و نگاه کردن!
انقلاب اسلامی؛ منادی امربهمعروف و نهیازمنکر جهانی
حضرت امام خمینی رحمةاللهعلیه این تابو را شکست. تا قبل از ایشان باور عمومی علما بر این بود که نباید ما کاری بکنیم؛ تکوتوک بعضی کارهایی را در حد حرکتهای ایذایی میکردند و تلاش میکردند که آشوبهایی را در مقابل دولتهای طاغوتی و غیره ایجاد کنند؛ اما امام آمد؛ قیام کرد و دولت اسلامی تشکیل داد. امام صحنۀ جهان را، یعنی آن مقولۀ انتظار را در ابعاد جهانی تغییر هویت و ماهیت داد. گفت آقا امام زمان نیامده؛ ما حکومت تشکیل میدهیم و آماده میشویم تا امام زمان بیاید. حالا هم ادامهاش را باید رفت. لذا منطق خود امام این نبود که «مرزهای ایران را آزاد کردید؛ دیگر بنشینید»! منطق خود امام این بود که «جنگ جنگ تا رفع فتنه از عالم» (منبع) و در همین امربهمعروف و نهیازمنکر فعال جهانی است که باید مردم را به اسلام دعوت کنید؛ تبلیغ اسلام کنید؛ امربهمعروف کنید؛ نهیازمنکر جهانی داشته باشید؛ و حتی عیب ندارد که اینها حساس شوند و شروع کنند به مقاومت کردن. این مقاومتها فرصت برای تبیین حقیقت را فراهم میکند و اهل خودش را جذب میکند. آن وقت دشمنان آن طرف میمانند، آنها علیه شما جبهه میشوند، خدا شما را کمک میکند.
حتی در جاهایی که واقعاً تبلیغ برای مسلمانان مقدور است نیز میگوییم که مقدور نیست و بااحتیاط عمل میکنیم! این احتیاط زیادی، در یکجاهایی کار دستمان میدهد. امیدواریم که انشاءالله با قرآن و رهبری آن، زمینه فراهم شود تا حاکمان الهی جامعه بتوانند یک سری راهبردها را در جامعه پیش ببرند.
نماز جمعه؛ دستگاه تبلیغاتی ولیامر جهان اسلام
یکی از راهبردها نماز جمعه است. اما مفهوم نماز جمعه، امامت جمعه، دستگاه نماز جمعه، در جامعه ما مفهوم کاملی نیست و وضعیت بجا و کاملی ندارد. این را هم باید از سوره جمعه یاد بگیریم، سوره جمعه دستگاه تبلیغاتی «ولیامر» جهان اسلام در داخل امت مسلمان است و ما در اینجا اشتباه داریم:
شیوۀ کنونی نماز جمعه باید اصلاح شود
اشتباه اول اینکه نماز جمعه را واجب تخییری کردهایم. من نمیدانم ازنظر فقهی آقایان به چه چیزهایی میخواهند استناد کنند و جواب سورۀ جمعه را بدهند؛ اما آنچه از قرآن بهوضوح درک میکنم، این است که اگر حکومت اسلامی داریم، نماز جمعه واجب است. واجب تخییری هم معنی ندارد؛ تخییری یعنی چه؟! واجب است؛ اما اگر نخواستید نروید! عبارت «…إِذَا نُودِيَ لِلصَّلَاةِ مِنْ يَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلَى ذِكْرِ اللَّهِ وَذَرُوا الْبَيْعَ…» (جمعه: ۹) تصریح خداست؛ بشتابید بهسوی ذکر خدا و بیع را رها کنید، جمعه روز اجتماع امت مسلمان پای منبر رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم است. «يَوْمِ الْجُمُعَةِ» روز جمع شدن است؛ نه روز تعطیل و سرگرمی و مشغولیت و… البته در ادامه میفرماید «فَإِذَا قُضِيَتِ الصَّلَاةُ فَانْتَشِرُوا فِي الْأَرْضِ وَابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللَّهِ وَاذْكُرُوا اللَّهَ كَثِيرًا لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ» (جمعه: ۱۰)؛ وقتی نماز تمام شد، هر جا خواستید، بروید. اگر حکومت اسلامی تشکیل دادهایم -که دادهایم- به نظر میآید که قرآن نماز جمعه را در شرایطی که حاکمیت اسلام است، واجب میداند. بله؛ نماز جمعه در دورۀ غیبتی که حکومت نداریم، میتوانیم بگوییم واجب تخییری است و اگر خواستید، بروید و نخواستید، نروید؛ آن یک بحثی است؛ اما در وضعیت کنونی باید به جامعه، قرآن آموزش داده شود و آنهم از تریبون نماز جمعه تا «…يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ…» (جمعه: ۲) تا با امربهمعروف و نهیازمنکر تزکیه اتفاق بیفتد. باید نماز جمعه، یک بار بازخوانی شود و از این حالت کنونی خارج شود. یعنی چه این حالت واجب تخییری؟ باید روز جمعه که میشود، حداقل معتقدین، یعنی همینهایی که الآن تظاهرات میآیند و در ۱۳ آبان کف خیابان بودند، باید نماز جمعه را بیایند. نمیگوییم آنهایی که هیچ اعتقادی به اسلام و حکومت اسلامی ندارند؛ آنها درواقع همان «اعراب» هستند و کسانی هستند که نهایت هنرشان این است که شمشیر در مقابل اسلام بلند نکنند. حالا ما با آنها کاری نداریم. آنها طبیعتاً نماز جمعه نمیآیند؛ اما هستند مسلمانانی که اگر بدانند واجب تخییری نیست و واجب تعیینی است، قطعاً میآیند. اگر واجب تعیینی شد، هر جمعه میبینید که همین تهران، همین قم، همین شهرها، محل خروش سیل امت مسلمان است که آمدهاند که قرآن بشنوند؛ یاد بگیرند؛ حرکت کنند. این اولاً یک اتفاق بزرگ است. که یک مکان یا دهها مکان، نماز جمعه برگزار شود. در هر منطقه در تهران باید یک نماز جمعه برگزار شود؛ خیابانها بهخاطر آن بسته شود؛ مردم جمع شوند؛ بهگونهای که جا نباشد. ثانیاً مسئلۀ «…يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ…»(۱۶۴)؛ بر مبنای قرآن سخن بگویند. «ولیامر» به ائمۀ جمعه بفرماید که امروز بروید فلان سوره را بگویید؛ فلان آیه را بگویید؛ فلان سیاق را بگویید؛ فلان بحث را بگویید؛ اما بر پایه قرآن. نماز جمعه بدنۀ تبلیغی «ولیامر» در جهان اسلام است. این اتفاق اگر بیفتد، من فکر میکنم خود همین سوره جمعه بهسادگی راه را بر بسیاری از سورههای قرآن و بسیاری از راهبردهای قرآن باز میکند.
لزوم احیای اصلِ نماز جمعه (تلاوت آیات و تزکیه و تعلیم بر اساس آیات)
حالا نماز جمعهها متأسفانه این شکلی نیست؛ نه حکم فقهیاش مناسب حکومت اسلامی و دوره حاکمیت اسلام است؛ نه سبک برگزاریاش. حرفهایی که در نماز جمعه به مردم گفته میشود، یک الگوی کلیشهای است از ورود به مسائل مثلاً روز؛ و یک دعوت به تقوای کلیشهای در اول هر صحبتی که «مردم شما را به تقوا دعوت میکنم»! دعوت به تقوا با چه بیانی؟ بله پایگاه تقوا در قرآن است. معنای دعوت به تقوا این نیست که اول هر صحبتی بایستید و بگویید «دعوت میکنم به تقوا»؛ اگر دعوت میکنی به تقوا، تقوایش در قرآن است؛ اما قرآن واقعاً کمرنگ است. هرکسی دارد تحلیل خودش یا گزارشهای خبری طبق آنچه گفته شده است را میگوید؛ اما باید اصل نماز جمعه را که تلاوت آیات و تزکیه و تعلیم بر اساس آیات است، احیا کنیم. و باید در نماز جمعه تعلیم قرآن بدهند؛ این شرط نماز جمعه است. این یک مطالبه است؛ آنهایی که دغدغه اجتماعی دارند یکی از مطالباتشان میتواند این باشد. بیان این مطالب نیز بهعنوانمثال در بحث تبلیغ و امربهمعروف و نهیازمنکر مطرح شد و این باید از داخل شروع شود، اول مقاومسازی داخلی در امربهمعروف و نهیازمنکر بعد از آن هم در بُعد جهانی.
میگویند در صدر اسلام پیامبر صلواتاللهعلیهوآلهوسلم آیات را تلاوت میفرمودند؛ یعنی گامبهگام قرآن را آموزش میدادند؛ و وقتی بحثی از قرآن را مطرح میکردند، تا امت عمل نمیکرد، بحث بعدی مطرح نمیشد؛ یعنی آنهایی که باید پیشتاز بودند، میرفتند در میدان عمل. حالا امروز ما بیشتر، مثل کسانی که پشت ویترین ایستادهایم، داریم بهصورت نمایشگاهی قرآن را مطالعه میکنیم؛ اما باید سیاق به سیاق خوانده شود و بعد معنای آن و جمعبندی و حرکت به جلو؛ در این صورت چه میشود؟ این «چه میشود» خیلی مهم است؛ انشاءالله خداوند به ما توفیق دهد که بتوانیم همانگونه که میخوانیم و میفهمیم، به اندازه خودمان برای تحققش گام برداریم.
ضرورت حفظ اسرار جامعۀ اسلامی در حین عمل به امربهمعروف و نهیازمنکر جهانی
اما باید توجه کرد که در صورت عمل به بحث امربهمعروف و نهیازمنکر بهصورت تهاجمی، مطلبی پیش میآید: در حین جریان امربهمعروف و نهیازمنکر ما بههرحال داریم با اینها رفتوآمد و بروبیا داریم؛ در این میان، دوستیهایی هم شکل میگیرد؛ وزیر ما با فلان وزیر آنها رفیق است و…؛ این رفاقتها این وسط طبقهبندی را به هم میزند و کار را علیه شما خراب میکند. باید آسیبشناسی داشته باشید؛ باید مراقب باشید این آسیب متوجه جامعه اسلامی نشود، رودررو بشوید و اسلام را تبلیغ کنید و امربهمعروف و نهیازمنکر کنید؛ اما نباید اسرار جامعه اسلامی را در اختیار آنها قرار دهید و آنها هم نادانسته یا دانسته علیه شما برنامهریزی کنند. دقت کنید.
خداوند میفرماید: «لَا تَتَّخِذُوا بِطَانَةً مِنْ دُونِكُمْ»؛ از غيرخودتان، دوست و همراز مگيريد. ببینید خدا چگونه رهبری میکند؛ گامبهگام؛ «لَا يَأْلُونَكُمْ خَبَالًا» (آلعمران: ۱۱۸)؛ بدانید آنها دربارۀ شما از هیچ شر و آفتی کوتاهی نمیکنند. شما با کسانی رفاقت صمیمی برقرار میکنید که اگر دستشان برسد، لطمهشان را میزنند؛ یعنی آنها از رساندن هیچ شر و فسادی به شما کوتاهی نمیکنند؛ «وَدُّوا مَا عَنِتُّمْ»؛ اصلاً دوست دارند که شما به زحمت بیفتید و خوششان نمیآید که شما به سعادت برسید؛ دوست دارند به رنج بیفتید. بله؛ آنها اینطور هستند که اگر خیری یا حسنهای به شما برسد، ناراحت میشوند، بهعنوانمثال اگر یک چاه نفت جدید کشف شود در فلان جای ایران، باور کنید از ناراحتی دق میکنند؛ یا اگر فلان پیشرفت صنعتی یا نظامی یا فلان توفیق در برپایی عدالت و… در ایران و در امت مسلمان پدید بیاید، ناراحت میشوند؛ و اگر در جامعه شما یک مشکل یا سیئهای پیش بیاید و افرادی در خیابان سروصدا راه بیندازند، جشن برپا میکنند و در خوشحالی کردن، از یکدیگر سبقت میگیرند. پس باید دقت کنید که اگر امربهمعروف کردید و یا تعاملی هم دارید برای تبلیغ و یا چیزهای دیگر، این تعامل بهصورت یک مراودۀ عادی باشد؛ بین خودتان و آنها رفاقت تعریف نکنید؛ این رفاقت لطمه میزند؛ بنابراین امربهمعروف کنید؛ تعامل کنید؛ اما مراوده و بیان اسرار نداشته باشید؛ که آنها از همین اسرار استفاده میکند و به شما لطمه میزند.
در دنیای امروز ما این موضوع مصادیق بسیار گستردهای دارد: انواع همکاریها، انواع توافقها، انواع قراردادها، انواع تبادل اطلاعات؛ اطلاعاتی که گاهی اوقات در حوزههایی است که به نظر ما امنیتی هم نیستند؛ سیاسی هم نیستند؛ مانند حوزههای فرهنگی، حوزههای مادی، مانند اینکه: «ما فیلمی به شما میدهیم؛ شما هم فیلمی به ما میدهید؛ فیلمهای ما را شما پخش کنید، فیلمهای شما را ما پخش میکنیم»؛ یا مثلاً: «ما اطلاعات آماری جامعه خود را به لحاظ ذائقه و علاقههای تفریحی در اختیار شما میگذاریم، شما هم آمار خود را در اختیار ما قرار دهید». البته اگر آمار آنها در اختیار ما قرار بگیرد، ما کاری نمیتوانیم انجام دهیم؛ متأسفانه بلد نیستیم؛ اما اطلاعات ما در اختیار آنها است.
اینترنت و ضرورتِ در کنترل داشتن آن
یک مصداق بارز و بسیار ساده از این رفاقت صمیمی که امروزه در بین جهان اسلام با غیر خودش برقرار است، همین اینترنت است. وقتی شما چیزی را در اینترنت جستجو میکنید، او میداند که به لحاظ فکری دنبالۀ چه خطی هستید؛ به لحاظ سیاسی دنبالۀ چه خطی هستید؛ چه عکسی میاندازید و… . دوربینها را از ما گرفتند و گوشیها را در اختیار ما قرار دادند. با این گوشیها در خانههایمان عکس میگیریم؛ این عکسها را بهمحض اینکه اینترنت متصل میشود، او میبیند؛ تحلیل و بررسی میکند، دادهپردازی میکند. الآن ما در جمعمان کسی را داریم که بهقدری با گوگل رفیق است! که اگر یک عکس را فرضاً چندین سال قبل گرفته باشد، گوگل آن را پیدا میکند و میگوید این را در سال فلان در فلان مکان گرفته بودی و خودت هم یادت نبود! یعنی به لحاظ ساختاری و سیستمی با جامعه ما کاری کردند که هیچ مرزی باقی نگذاشتند.
صاحبان علم و فنّاوری خود را دریابیم؛ البته مهاجرت، توجیهی ندارد
این است که میطلبد صاحبان تکنولوژی را دریابیم. در اینجا بحث فرار مغزها هم پیش میآید. نتوانستیم بهدرستی صاحبان علم و فنّاوری خود را در اختیار بگیریم و در حد پیشرفته به آنها ارزش دهیم. الآن گاهی خبری میرسد که فلان اتفاق افتاد؛ و بعد متوجه میشویم که کار ایرانیها بوده است که فلان ابتکار عمل را به خرج دادهاند؛ منتها در کشورهای دیگر! خب اینها کسانی بودند که ما باید سازوکارمان را بتوانیم بهگونهای طراحی کنیم که از این افراد به نحو احسن استفاده کنیم؛ به جای استعدادسوزی و کاغذبازیهای خستهکننده که باعث میشود ترجیح بدهند بروند. البته توجیهی برای رفتن آنها نیست. هیچکس در تَرک بلاد اسلامی و رفتن به بلاد کفر و خدمت کردن به کافران توجیهی ندارد. اگر برای کسب علم میرود یا انجام مأموریت ضروری میرود، یک بحث است؛ اما گاهی برای راحتی خودش، چون در اینجا اذیت میشود، میرود تا در آنجا اذیت نشود؛ یا به آنها خدمت میکند تا مورد اذیت قرار نگیرد. این رفتار هیچ توجیهی ندارد؛ هرقدر هم ما در اینجا مشکل داشته باشیم، باید بمانیم و مشکل را حل کنیم. قرار نیست که اگر از استعداد من استفاده نمیشود و سرزنشم میکنند، من بروم و برای دستگاه استکباری کار کنم. این نشاندهندۀ ضعف ایمان من است. در اینجا دو اعتراض وجود دارد: یک اعتراض به کسانی است که بر سر صاحبان مغزها زدند و استعدادها را کشتند یا میکشند، این فریاد ما است؛ اعتراض دوم نسبت به کسی است که تا مورد سرزنش قرار گرفت، رفت. بنا بر این نیست که ما، راحتی و منافع علمی یا غیرعلمی خود را بر مصالح اسلام ترجیح دهیم. لازم است توجه شود؛ همین جمعیتی از نخبگان که الآن خارج از ایران جمع شدهاند، اگر میماندند، قطعاً پیروز میشدیم و قطعاً سازوکار را عوض میکردند؛ قطعاً برای سرنوشت علمی کشور تصمیم میگرفتند؛ منتها آنها صبر نکردند؛ رفتند و با آنها رفیق شدند؛ صبر نکردند؛ تقوا پیشه نکردند…. .
بنابراین درواقع یک طرف اعتراض به این افراد است که کمصبری کردند؛ و اعتراض مهمتر به دستگاههایی است که استعدادکشی و فرصتسوزی کردند و جوانها را، مستعدها را، سرزنش کردند.
به یاد دارید که چند وقت پیش بندۀ خدایی اتومبیلی هیبریدی درست کرده بود؛ با فنّاوری کاملاً بومی؛ آخرش کاری با او کردند که اختراعش را به سد لوشان انداخت! اتومبیل هیبریدی را که با فنّاوری کاملاً بومی ساخته بود، بهخاطر اذیتهای بسیار، داخل یک سد انداخت و گفت نمیخواهم. این مشکل به کجا برمیگردد؟ به عدم درک درست از هدف و فقدان معرفت کتاب الله برمیگردد. جامعۀ ما در مقابل کفر، یک جبهه نشد؛ که اگر جبهه میشد، فرصتها را به این سادگی نمیسوزاند. البته باز هم راه توبه و برگشت دارد؛ چه آنهایی که رفتند، چه آنهایی که هستند و میخواهند بروند.
چند وقت پیش یکی از نزدیکان ما تصادف کرده بود و در بیمارستان بود. ۲۴ ساعت گذشت تا یک متخصص مغز و اعصاب از کار خود فارغ شد و آمد او را ببیند. من از یکی از پزشکها -که از دوستان نزدیک من است- سؤال کردم که متخصص مغز و اعصاب اینقدر کم است؟! اینقدر نداریم که الآن هیچکس نیست بیاید و این را ببیند؟ این بچه دارد از دست میرود! گفتند بله؛ کم است؛ همه رفتهاند. من باورم نشد؛ گفتم یعنی چه که رفتهاند؟! (البته ایشان فرد موثقی است؛ ولی باز تحقیق بیشتری نیاز است) گفتم در جامعۀ پزشکی واقعاً دارد این اتفاق میافتد؟ گفت بله؛ هرکس میتواند، میرود. خب بعد از مدتی چه میشود؟ آخر شما در این کشور از بیتالمال مسلمین خرج کردید و به تخصص رسیدید؛ برفرض هم که اینجا موانع وجود دارد؛ بمانید و موانع را برطرف کنید؛ بمانید و مطالبه کنید! «نمیگذارند» حرف ضعیفها است. شما میتوانید تعیین تکلیف بکنید؛ وقتی که بمانید و صبر کنید و پایداری به خرج بدهید، کنار یکدیگر انجمن و گروه و NGO تشکیل بدهید؛ دنبال کنید؛ آنقدر بروید و بیایید تا خسته بشوند؛ بالأخره راه دارد، این درست نیست که بگوییم: نمیشود؛ نمیگذارند؛ نمیخواهند؛ پس تسلیم؛ ما هم باید در مقابل جهان کفر تسلیم باشیم و اجازه دهیم همانها برای ما تعیین تکلیف کنند. باید قرآن را ببندیم و ببوسیم و کنار بگذاریم در موزه بگذاریم و…!
انشاءالله که خدا به ما و به جامعۀ ما، به جوانهای ما، به نخبههای ما این توفیق را بدهد که ایستادگی کنند؛ صبر کنند؛ تقوا پیشه کنند؛ تلاش کنند. راه نجات امت اسلام رفاقت با غیرمسلمانها نیست؛ راه نجات امت مسلمان ایستادن پای آرمانها کتاب است؛ زحمت کشیدن است. بله؛ زحمت کشیدن کتک خوردن دارد؛ آسیب دیدن دارد. به لحاظ عادی و مادی جا ماندن دارد؛ کمتر در جیب پول رفتن دارد؛ در ذوق خوردن دارد؛ اما اگر ما ازنظر درونی غنی بودیم (تربیت قرآنی داشتیم)، صرفاً بهخاطر این مشکلات میدان را خالی نمیکردیم؛ امروز این خالی کردن میدان است.
ما از آن جوانهایی که فکرشان بهدنبال رفتنها و میدان خالی کردنها و اینها است، تقاضا میکنیم بدانند که فردا باید جواب بدهند. بایستیم و مشکلاتمان را حل کنیم؛ و حلشدنی است؛ خدا میداند که حلشدنی است. منتها ما رضایت میدهیم به مدیریت متوسطها؛ ما رضایت میدهیم؛ خود ما جوزده میشویم. در آن وقتی که باید درست و تخصصی رأی بدهیم، این کار را نمیکنیم و در همان متوسطها نیز نخبههایشان را انتخاب نمیکنیم و نمیگذاریم دورِ بعدی وضع بهتر بشود. چه کسانی را انتخاب میکنیم؟ هرکسی را که رسانهها روی آن مانور میدهند. باید توجه داشته باشیم که همۀ این چیزها به هم وصل هستند؛ یعنی نمیتوانیم فقط یک جا را بگیریم؛ همۀ مسائل اجتماع به هم وصل است. هر بار که موقع انتخابات میشود، بحث «به اصلحی که مقبولیت ندارد رأی بدهیم یا به مقبولی که اصلح نیست؟» مطرح میشود! خسته هم نمیشویم! یعنی همین الآن در انتخابات بعدی دوباره میگوییم «فلانی شایستهتر است؛ اما چون رأی نمیآورد، به او رأی نمیدهیم»! این چه استدلالی است؟! تو رأی نمیدهی که او رأی نمیآورد؛ اگر رأی بدهی، رأی میآورد. این دور رأی نمیآورد؟ دور بعد…، بگذار یاد بگیریم که به شایستهها رأی بدهیم. رأی نیاورد؛ ایرادی ندارد؛ شما به وظیفهات عمل کن. این چه منطقی است؟ تا دوران انتخابات میشود، سیاسیون ما میگویند: «آی… اسلام دارد از بین میرود و فقط اگر فلانی بیاید، اسلام زنده میماند! برای اینکه فلان کس رأی نیاورد، به این شخص رأی بدهید…» یا میگوییم فلانی اصلح است! میگویند: «خب باشد؛ باید کنار برود؛ اگر عقل سیاسی داشته باشد، باید کنار برود تا فلانی رأی بیاورد»! این چه بساطی است؟!!! هر بار هم همینطور است!!! ما هم در همین میدان بازی میکنیم. بعد میگوییم چرا متوسطها مدیر هستند! این خودش بیانگر دستگاه استکباری است که بر ما مسلط شده است.
خود این موارد از نمونههای امربهمعروف در بین خود مسلمانان با توجه به آیۀ ۱۰۴ سورۀ آلعمران است تا بعد از آن امربهمعروف مطرح در آیۀ ۱۱۰ در جهان شکل بگیرد.
بخشی از جلسۀ ۳۶ تدبر در سورۀ آلعمران