فهرست مطالب
متن حاضر، بخشی از جلسۀ چهلوششم تدبر در سوره مبارک آل عمران است. این جلسه در تاریخ ۱۳ بهمنماه ۱۴۰۱ برگزار شده است.
پس از ۱۴۰۰ سال از ظهور اسلام، دوباره پرچمی برای اسلام بلند شد؛ که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها. گفتیم پیروز شدیم! اما هر چه جلوتر رفتیم، دیدیم گویا خدا چنین سنت و چنین ارادهای ندارد که با شعار و احساس پیروزی و هیجانات اول پیروزی، بخواهد کار را تمام کند! در صدر اسلام، در آستانۀ جنگ احد، شخص پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم از جانب خدا سخنرانی کردند و فرمودند: «سه هزار و پنج هزار ملک به یاری شما میآیند؛ خدا قبلاً شما را یاری کرده؛ به نصرتهای قبلی نگاه کنید…»؛ اما آنجا هم بهخاطر دنیاگرایی و خودمحوری از ناحیۀ گروههایی از مؤمنین، کار به فَشَل (اشاره به آیۀ ۱۵۲ سورۀ آلعمران) کشید، کار به قَرْح کشید (اشاره به آیۀ ۱۴۰ سورۀ آلعمران). حال، کار را ازدسترفته ببینیم؟ قافیه را باخته ببینیم؟ پیامبر را نعوذباللّه بیاعتبار فرض کنیم؟ وعدههای خدا را توخالی و پوشالی ببینیم؟ درجا بزنیم؟ احساس کنیم در حق ما خیانت شد؟ انقلاب کردیم تا چهها بشود؛ چرا نشد؟ خدا تخلف کرد؟ یا ما دنیاگرا شدیم؟ کجای کار ایراد داشت؟ اکنون راه چیست؟ بیاعتماد شدن ما به خدا و وعدههای خدا و مردان خدا؟ یا سازماندهی مجدد ما و در میدان ماندن ما؟
توجه کنید؛ همهاش همین است؛ در تاریخ عدالتطلبیِ متکی به اسلام از ناحیۀ انبیا علیهمالسلام، همیشه یک آزمون بزرگ ایجاد شده است. اینکه ما چگونه در این آزمون نقشآفرینی میکنیم بسیار بسیار حائز اهمیت است. از خدا میخواهیم که این توفیق را به ما عطا کند که در این آزمونهای مهم و سخت پیروز کند؛ آزمونهای پس از تحمل قرح و شکست، آزمونهای بعد از مشاهدۀ بهظاهر عملی نشدن وعدههای خدا، آزمونهایی که در آن دربارۀ مردان خدا شبهه پیش میآید که نکند اینها بلد نیستند یا خیانت کردند و…! ایستادگی در این آزمونها، فرهنگ مقاومت، تکیه کردن به وعدههای الهی؛ باور داشتن به وعدههای الهی؛ ریشهیابی نقاط ضعفمان که موجب شکستمان شده؛ اینها تکلیف ماست؛ وگرنه راه خدا هجرت دارد؛ اخراج از دیار دارد؛ ایذاء در سبیل اللّه دارد، قتال دارد، کشته شدن دارد…؛ اینها اولوا الباب میخواهد و کسانی که اینها را به جان خریدهاند، در راه خدا میایستند؛ میدان را به بهانۀ اینکه «دیدید خدا گفت میشود و نشد! دیدید پیامبر گفت میشود و نشد» خالی نمیکنند.
دو جهتگیری در انتقادها
همین الآن در جامعۀ ما در شبهات و مسائل و گرفتاریهایی که پیش میآید، دو جهتگیری در انتقادها میبینید:
رویکرد اول: متهم کردن اسلام و انقلاب
در یکسری از انتقادها انگشت اتهام به سمت خدا و اسلام و انقلاب اسلامی و حکومت اسلام است؛ به سمت ارادۀ دین برای سازماندهی جامعه است؛ که خروجی آن این است که «دین به درد حکومت نمیخورد؛ اگر دین را کنار بگذاریم، مشکلات حل میشود؛ اگر خدا را از حکومت کنار بگذاریم، مشکلات حل میشود؛ حکومت باید سکولار باشد؛ به دین ربطی ندارد؛ نه اقتصاد نه سیاست و نه جنگ و… دین آمده برای تنظیم مناسبات فردی اخلاقی اعتقادی بین آدمها و خدا…»
اخیراً در مباحثهای در جمعی اتفاق افتاد، افرادی نتیجه گرفتند و صراحتاً گفتند: «دین نمیتواند حکومت کند و کار را خراب میکند و اگر برگردیم به همان مدل دموکراسی و مدل تجربهشدۀ بشری و همان دموکراسی محض، مشکلات ما حل خواهد شد». به آنها گفتم: «این را با اعتقاد به قرآن میگویید یا بدون اعتقاد به قرآن؟ یعنی میخواهید اسلام را کلاً کنار بگذارید یا این را در چارچوب اسلام میبینید؟» گفتند: «در چارچوب اسلام میبینیم». گفتم: «اسلام را اگر در قرآن میبینید، قرآن از اول تا آخر، اجتماع و سیاست و اقتصاد و حکومت و جنگ و فرماندهی است. این کتاب حکومت است. مگر کسی بخواهد چشم خود را ببندد؛ واقعیت قرآن را انکار کند؛ و بخواهد ظاهر قرآن را انکار کند. اگر مقصودتان این است که این قرآن، تجربه شده و معلوم شده که -نعوذباللّه- دروغ است، بگویید تا در این وادی با هم بحث کنیم؛ اما اگر سخن قرآن راست است، پس این چه حرفی است که میزنید؟ باید ریشهیابی کنیم که از کجا زخم خوردیم؟ از اسلام؟ از انقلاب؟ از حکومت اسلامی؟ از اینها زخم خوردیم یا از آنجا که خدا را فراموش کردیم؟ از اینها زخم خوردیم یا از آنجا که دنیاگرایی را پیشه کردیم و ربا را کنترل نکردیم و خودمحور و بیاعتماد به وعدههای خدا شدیم؟ اینها را باید بررسی کنیم. و بعد اگر بنا باشد که اسلام دینی باشد که کاری به جامعه نداشته باشد، من از چنین اسلامی فرسنگها اعلام برائت میکنم. اسلامی که نخواهد راجع به مهمترین مسائل بشر که در جامعه شکل میگیرد، آن نظر بدهد و اقدامی کند، یک پوستۀ خیالی و یک حباب برای تخیلات و توهمات شما در ریلکسیشنها و مدیتیشنها و نمازهای یوگاصفتانۀ شماست! به درد ما و به درد مصالح جامعه نخواهد خورد. چنین اسلامی به درد چه کسی میخورد؟ به کار چه کسی میآید؟ یک روز میآیید به اسلام حمله کنید و میگویید اسلام چقدر به ما میگوید نماز بخوان؛ روزه بگیر؛ غسل کن و… . ایراد میگیرید که مدام دارید احکام به ما میگویید؛ روز دیگر میگویید چرا اسلام میخواهد حکومت کند؟» انگشت اتهام وقتی به سمت اسلام رفت، به هر بهانهای میخواهد اسلام و انقلاب و هر چیزی را که به اسلام منتسب است، بکوبد.
رویکرد دوم: مشکل، تخلف ما از اسلام است
رویکرد دوم این است که ما به اسلام عمل نکردیم و جاهایی از اسلام و آموزههای اسلام غافل شدیم؛ دور ماندیم؛ جا ماندیم؛ ترسیدیم؛ محافظهکار شدیم؛ دنیاگرایی ما اجازه نداد که محکم پای اسلام بایستیم؛ معامله کردیم، آنجاها لطمه خوردیم. مشکل از اسلام نیست؛ تخلف و غفلت و کوتاه آمدن ما از اسلام و معاملۀ ما بر سر اسلام، باعث شکست ما شده. اینها اشتباهات ماست؛ اینها را باید درست کنیم. اگر اینها درست شود، مطمئناً آنچه خدا وعده کرده اتفاق خواهد افتاد. البته این هم یک فرایند است. نمیخواهیم افراد خاصی را متهم کنیم؛ ما یک ملتیم که بعد از انقلاب ۴۴ سال است راه آمدیم؛ یک روز راهپیمایی کردیم؛ یک روز شهید دادیم؛ یک روز انتخابات بوده؛ یک روز اعتراض داشتیم؛ به قانون اساسیمان رأی دادیم. این ملت به نام اسلام قیام کرده؛ باید همواره نسبت خودش را با اسلام رصد کند. اینکه خیال کنیم «انقلاب ما در مبدأ اسلامی بود؛ پس تا آخر اسلامی باقی میماند» درست نیست. در مبدأ اسلامی بود؛ اما اینکه تا آخر اسلامی بماند، نیاز دارد به مطالعه؛ نیاز دارد به هوشیاری؛ نیاز دارد به تبیین، روشنگری.
باید واقعبین و درعینحال آرمانگرا بود
بنده همواره اینگونه فکر میکنم که این فریضۀ مهم جهاد تبیین که حضرت آقا بیان فرمودند، مبادا تفسیر بشود به جهاد توجیه! والله حمایت از انقلاب و ولایت و حکومت اسلامی، فرسنگها از فرهنگ توجیه و توجیهگری و سرپوش گذاشتن بر مشکلات دور است. ندیدن مشکلات و نقاط ضعف، باعث حل و جبران آنها نمیشود؛ باعث ریشه دواندن آنها میشود؛ باعث پوساندن و پوسیدن میشود. باید واقعبین و درعینحال آرمانگرا بود. آرمان ما اسلام است؛ اما واقعیت ما با آن آرمان فاصله دارد؛ این فاصله را باید پر کنیم. رهبر و امام انقلاب در جایگاه خود؛ پیروان او در جایگاه خودشان. اینکه فکر کنیم «انقلاب امام دارد؛ پس ما تکلیفی نسبت به هوشیاری و بصیرت و دیدن و دانستن و گفتن نداریم» خطاست. حق امام و حاکم بر پیروانش، این است که پیروانش نسبت به او و نسبت به حکومت او نُصح و شفقت داشته باشند؛ دلسوزانه اگر خلأ و اشکالی میبینند، بگویند. خداوند در آیۀ ۱۵۹ سورۀ آلعمران به پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم میفرماید: «فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ القَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِك فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ». این فرهنگ قرآن است دیگر. فرهنگ قرآن یا جهاد تبیین را بعضیها حمل بر این نکنند که «هر چه میبینی توجیهش کن؛ بر مشکلات سرپوش بگذار و بگو همهچیز تقصیر آمریکا است»! این غلط است. در داخل دارید بهگونهای رفتار میکنید که بهآسانی مورد سوءاستفادۀ قدرتها قرار میگیرید. دشمن مقصر است؛ اما ما بیتقصیر نیستیم. تقصیرات خود را ببینیم و اصلاح و جبران کنیم.
اصلاحاتی که به نظر میرسد باید انجام شود:
میخواهم چند سرفصل کوتاه دراینباره عرض کنم؛ که اینها باید رصد شود و باید اصلاحات اساسی در این سرفصلها بر اساس قرآن اتفاق بیفتد. این را بهعنوان یک طلبۀ محقق قرآنی میگویم و هیچ ادعای بیشتری هم ندارم و برای کسی هم تعیین تکلیف نمیکنم. اینها خروجی مطالعات و حرفهایی است که قبلاً از بنده شنیدهاید:
یک. اسلامیتر شدن قانون اساسی
قانون اساسی باید بازبینی و بازنویسی بشود. اصلاح قانون اساسی برای ما لازم است. تابلوی «قانون اساسی مقدس است و نباید در موردش حرف بزنید» را مساوی با شکست بدانیم. اگر ما قانون اساسی را مقدس شمردیم برخلاف اسلام شکسته خواهد شد. قانون اساسی در دورهای خدمتهای خودش را کرده و اکنون احتیاج به تکامل و تکمیل و اصلاح دارد. چه کسانی بهتر از آنهایی که معتقد به اسلام هستند، مناسب اصلاح قانون اساسی هستند؟ اینکه میگوییم قانون اساسی باید اصلاح شود، منظورمان حذف قانون اساسی نیست؛ بلکه میگوییم باید اسلامیتر و قرآنیتر بشود. این نیاز دارد به شروع مطالعات؛ نگارش پایاننامهها؛ گفتوگوها؛ مقالهنویسیها؛ مناظرهها و… . باب آن باید باز شود. اگر دیر کنیم، نخواهیم توانست قضیه را جمع کنیم. در این صورت، آنهایی که مخالف اسلام هستند، قانون اساسی بعدی را تعیین خواهند کرد!
دو. بازبینی در مجلس خبرگان
مسئلۀ مجلس خبرگان از شروع فرآیند انتخاب و انتخابات تا نقشآفرینی، بهطور جدی نیاز به بازبینی و اصلاح دارد. آنچه امروز دارد در مجلس خبرگان اتفاق میافتد، اگر نگوییم پر از اشکال است، حداقل پر از ابهام است. چگونگی شناسایی خبرگان، چگونگی رأی دادن به خبرگان، چگونگی نقشآفرینی خبرگان، تمام اینها برای ما پر از ابهام است. لذا بر اساس آموزههای قرآن نیاز به اصلاح دارد.
سه. اصلاح مقولۀ ریاستجمهوری
در ساختاری که رهبری وجود دارد، ریاست جمهوری محل بحث است. چرا ریس جمهور باید مستقیم با آراء مردمی انتخاب شود؟ این چه لطفی دارد؟ این در نظام ولایی محل بحث است.
چهار. تقسیم وظایف دولت و رهبری طبق قرآن کریم
تقسیم وظایف دولت و رهبری طبق قرآن؛ دولت که میگویم منظور دولت مردمی که در رأس آن نخستوزیر خواهد بود؛ و باید وظايف آن در مقایسه با رهبری تفکیک شود. چرا سیاست خارجی بر عهده دولت است؟ چرا خیلی از مسائلی که در قرآن مستقیماً متوجه پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم است، الآن متوجه دولت باشد؟ این مسائل احتیاج به کار دارد.
پنج. بازتعریف مسائل اقتصادی
مباحث اقتصادی؛ مالیات، زکات، عدالت اقتصادی و… . هنوز مالیات، غربی است. با مالیات نخواهید توانست نظام سرمایهداری را مهار کنید. زکات اسلامی باید بازتعریف و اجرا شود تا عدالت برپا بشود. وگرنه هر دولتی بیاید، همین است که میبینید. امکانات و رفاهیات زیاد میشود؛ ولی برای طبقه خاص سرمایهداران! عدالت که هدف اصلی حکومت اسلامی است اینگونه رو به ضعف میرود.
شش. محوریت دادن به قوۀ قضائیه
اولین دستگاه حاکمیتی و پررنگترین نقش در حاکمیت اسلام مربوط به دستگاه قضا است نه دولت. نظام اسلامی از دولتمحوری باید به دستگاهقضامحوری منتقل شود. چون فساد، فقط با دولت کار ندارد. در فرهنگ قرآن، فساد، با احکام اللّه مهار میشود و مسئول اجرای احکام الله دستگاه قضا است.
هفت. تقویت نماز جمعه
جایگاه نماز جمعه در نظام اسلامی جایگاه راهبردی است؛ ولی متأسفانه فراموش شده است؛ از احکامش تا ماهیت و اهدافش. جهاد تبیین و اینهمه بحثهای که در مقاطع مختلف در آرمانهای رهبری معظم انقلاب مطرح میشود، در دستگاه نماز جمعه قابلیت سازماندهی و اجرا دارد؛ ولی در سالهای اخیر، فقط بهعنوان یک توصیه دیده میشود. بگذریم از اینهمه دستگاههای فرهنگی متداخل و موازی که هر طرف نگاه میکنی، دستگاه فرهنگی است! دفتر تبلیغات، سازمان تبلیغات، سازمان چه و وزارت چه و… همهجا پر از دستگاههای متداخل فرهنگی است که کار را خراب میکند. اینها را باید ذیل نماز جمعه بازتعریف کرد.
آنچه از ماهیت حکومت اسلامی در قرآن فهمیدیم، نظام شورایی-ولایی است. تصمیمگیر در نظام اسلامی، صراحتاً باید رهبری باشد و با مشاوره؛ مجلس شورای اسلامی نقش مشاورهای دارد؛ مجلس خبرگان همچنین؛ (هرکدام در یک تعریفی)؛ و تصمیمات اخذ و ابلاغ و اجرا شود. وگرنه تداخل نیتها، خوانشها، قدرتها، ساختارها با یکدیگر همواره باعث تعارض و تضاد و شکلگیری امور ناخوشایندی خواهد بود.
این هفت سرفصل پیشنهادی است برای مطالعه. اهل سیاستی که اعتقاد به قرآن دارند، بیایند در این وادیها مطالعه کنند و قرآن را مورد واکاوی قرار بدهند. نمیخواهم تعیین تکلیف بکنم؛ کارهای نیستم که تعیین تکلیف بکنم؛ اینها پیشنهادهای مطالعاتی و اصلاحی است. اینها هم بدون قرآن نخواهد شد. اینها زیر نور قرآن و در پرتو قرآن تحقق مییابد.
- خدایا ما را و جامعه ما را به آنچه رضای تو در آن است هدایت بفرما.
- موانع حرکت در صراط مستقیم قرآن را از پیش روی ما بردار.
- انقلاب شکوهمند ما را به انقلاب پرشکوه امام زمان علیهالسلام متصل بفرما.
- رهبر عظیمالشأن ما را مؤید و مُلهَم و محفوظ و منصور بدار.
- رزمندگان اسلام، رزمندگان میدانهای مقاومت در امر مهم مقاومت موفق و پیروز و ثابتقدم و اهل صبر و استقامت قرار بده.
- آگاهی ما و بصیرت ما را روزافزون قرار بده.
- شر دشمنان اسلام و مسلمین را به خودشان برگردان.
- دست خائنان و بیکفایتهای داخلی از مناصب مهم کوتاه بفرما.
- رهبر عظیمالشأنمان را طول عمر باعزت و توفیق سربازی مجاهدانه در رکاب امام زمان علیهالسلام عنایت بفرما.
- برای شادی ارواح طیبه شهدا و روح پرفتوح امام امت، شهدای انقلاب، شهدای دفاع مقدس، شهدای ترور، شهدای دفاع از حرم، شهدای دفاع از امنیت اجماعاً الفاتحة مع الصلوات.
اللهم صل علی محمد وآل محمد و عجل فرجهم