بزرگداشت انقلاب اسلامی با تمرکز بر مسئله انتخابات موضوع سخنرانی حجتالاسلام علی صبوحی طسوجی در ۱۵ بهمن ۱۴۰۲ است. در این جلسه که جلسه سیزدهم تدبر در سوره مبارک نساء بود، مطالبی پیرامون حکومت اسلامی، مدل حکومتی امام-امت و برخی مسائل مرتبط با آن مطرح شد.
صوت و متن این سخنرانی در ادامه در دسترس است:
فهرست مطالب
- ۱ تبریک دهه فجر
- ۲ مسئلۀ امام و امت در سوره بقره
- ۳ بیعت با امام؛ قوامبخش مردمسالاری دینی
- ۴ مهمترین مسئله؛ شناسایی فقیه جامعالشرایط
- ۵ جایگاه مهم خبرگان رهبری
- ۶ قوۀ قضائیه؛ مهمترین رکن پس از رهبری
- ۷ شفافیت مجلس، مطالبۀ ملت است
- ۸ رأی؛ به اصلح نه به مقبول
- ۹ بازی رسانهها را نخوریم!
- ۱۰ چند نکتۀ دیگر
- ۱۱ خطاب به کسانی که در معرض انتخابات هستند
أَعُوذُ بِالله مِنَ الشَّيطانِ الرَّجِيمِ، بِسمِ الله الرَّحمَنِ الرَّحِيم، الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ وَ صَلَّي اللَّهُ عَلَي سَيِّدِنا وَ نَبِيِّنَا حَبيبِ اِلَهِ اِلعَالَمِين أَبِي الْقَاسِمِ المُصْطَفِي مُحَمَّد وَ عَلَي أهلِ بَيتِهِ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ وَ لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَي أَعْدائِهِمْ أَجْمَعِينَ مِنَ الْآنَ إِلَي قِيَامِ يَوْمِ الدِّين.
عرض سلام و ادب و احترام خدمت بزرگواران حاضر در جلسه و عزیزانی که از طریق پخش زنده با جلسه ما همراهی میکنند ، امیدوارم در این جلسهای که برگزار میشود، مطالبی گفته شود که مرضی رضای پروردگار و انشاءالله برای خود بنده، گوینده و شنوندههای محترم مفید باشد.
تبریک دهه فجر
ابتدائاً تبریک عرض میکنم ایام پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی ایران را به محضر یکایک شما و گرامی میداریم یاد و خاطره امام شهدا و شهدای گرانقدر را که به برکت زحمات آنها و خون پاک آنها امروز ما بر سر سفره قرآن و اهل بیت علیهمالسلام مهمان هستیم، مکتب پرافتخار اسلام بر ما حاکم است و در جامعه اسلامی زندگی میکنیم این را قدرشناسی میکنیم و از خدا میخواهیم که نعمت را برای ما مستدام بدارد انشاءالله. همچنین زحمت همۀ کسانی که با حضورشان در صحنه در تمام سالهای منتهی به انقلاب و بعد از انقلاب با حضورشان در صحنه، از اسلام و انقلاب اسلامی حمایت کردند، انشاءالله در پیشگاه پروردگار مأجور و سعیشان مشکور است. برای حسن عاقبت آنهایی که هستند و برای علو درجات آنهایی که از بین ما رفتهاند اجماعاً صلواتی ختم کنید.
خیلی وقت ندارم به مقدمه بپردازم با توجه به اینکه ما در ایامی هستیم که نزدیک میشویم به انتخابات، تصمیم بر این شد که صحبت امروز انشاءالله در قالب یک ویژه برنامهای باشد هم از انقلاب و شکلگیری انقلاب صحبتی بشود و ختم به مباحث انقلاب بشود پس سریعاً وارد صحبت میشویم.
مسئلۀ امام و امت در سوره بقره
ابتدا میخواهم اشاره کنم به آیه صد و بیست و چهار تا صد و چهل و یک سوره مبارک فسطاط (سوره بقره) در این آیات در صفحه نوزده (به خط عثمان طه) آیه صد و بیست و چهار جریان امامت را مطرح میکند: «وَإِذِ ابْتَلَىٰ إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ» و اگر ادامه بدهید در پایان صفحه بیست، آیه صد و سی و چهار میفرماید: «تِلْكَ أُمَّةٌ قَدْ خَلَتْ لَهَا مَا كَسَبَتْ وَلَكُمْ مَا كَسَبْتُمْ وَلَا تُسْأَلُونَ عَمَّا كَانُوا يَعْمَلُونَ» با صفحه بعدی آیه صد و چهل و یک «تِلْكَ أُمَّةٌ قَدْ خَلَتْ لَهَا مَا كَسَبَتْ وَلَكُمْ مَا كَسَبْتُمْ وَلَا تُسْأَلُونَ عَمَّا كَانُوا يَعْمَلُونَ» امام و امت در این مجموعه آیات مطرح شده است. سوره مبارک فسطاط را به لطف خدا تدبر کردیم و تدبر این آیات هم روی سایت وجود دارد انشاءالله عزیزانی که مایل هستند مباحث را مبسوط و کامل داشته باشند من ارجاع میدهم مراجعه بفرمایید (به اینجا) و انشاءالله روشن میشود ولی آنچه در این جلسه کوتاه میخواهم عرض کنم این است که در یک نقطهای جریان امامت متولد شده، شکل گرفته با مفهوم امامت.
حضرت ابراهیم علیهالسلام؛ بنیانگذار قرآنی مفهوم امامت و امت
درباره حضرت ابراهیم علیهالسلام این را در قرآن میبینم که میفرماید با این که حضرت ابراهیم علیهالسلام خودشان شیعه و پیرو حضرت نوح علیهالسلام (پیامبر اولوالعزم قبل از ایشان) هستند، بنیانگذار قرآنی مفهوم امامت و امت هستند. کمال امامت در ایشان برای اولین بار در قرآن بیان شده است و ذکر شده است امتحاناتی را خدا از ایشان گرفته ایشان را به مقام امامت رسانده یعنی فعلیّت امامت اینجا رقم خورده است. قبل از این مسئله در قرآن، مسئله خلافت بود که حضرت آدم علیهالسلام بهعنوان خلیفهالله معرفی میشود که بحثهای مفصلی دارد و در جای خود بیان کردیم و رتبه بعدی آن، میشود مسئله امامت «جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا» «خَلِيفَةً: فِي الْأَرْضِ، إِمَامًا: لِلنَّاسِ» است که ابراهیم علیهالسلام به طور حتم علاوه بر این که مقام خلافت الهی را دارد «خلیفهالله فیالارض» است امام مردم هم شده، در تدبر خطبه شریف غدیر هم به این مسئله اشاره کردیم که از بیان ابراهیم علیهالسلام فهمیده میشود که قرار است جریان امامت در نسل ایشان تداوم پیدا کند با اینکه ایشان بهعنوان اولین امام یک مسیری را طی کردند به مقام امامت رسیدند اما این مقام بنا نیست با از دنیا رفتن حضرت ابراهیم علیهالسلام پایان پیدا کند و از بین برود؛ قرار است در نسل ایشان تداوم پیدا کند لذا خود حضرت ابراهیم علیهالسلام بعد از اینکه خدا به ایشان میگوید شما به مقام امامت رسیدی، اولین سؤالی که میپرسد این است: «وَمِنْ ذُرِّيَّتِي»؟ یعنی آیا از ذریه من هم امام خواهند بود؟ در نسل من هم امامت تداوم خواهد داشت؟ و خدا نمیفرماید: نه، میفرماید «لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ» عهد من به ظالمان نمیرسد یعنی اگر ذریه تو ظالم نباشند بله امامت در ذریه تو تداوم پیدا میکند.
امامت از بنیاسحاق به بنیاسماعیل منتقل شد
سوره مبارک فسطاط به وضوح به این میپردازد این جریان امامت بعد از ابراهیم علیهالسلام، اسحاق علیهالسلام، بعد همینطور تداوم پیدا میکند تا میرسد به امت بنیاسرائیل و به هر حال حضرت یعقوب و اسحاق و یعقوب و بعد آن هم پیامبران بنیاسرائیل، حضرت موسی و حضرت عیسی علیهماالسلام در این شاخه پیش آمده، آمده جلو و حالا با مباحث مفصلی که دارد و اینجا جای پرداختن به آن نیست در عهد پیامبر گرامی اسلام این امامت از آن شاخه اسحاقی منتقل میشود به آن شاخۀ اسماعیلی، حضرت اسماعیل هم فرزند حضرت ابراهیم علیهالسلام پیامبر خداست آن شاخه اسماعیلی حضرت ابراهیم فعال میشود یعنی بازهم امامت از نسل ابراهیم علیهالسلام بیرون نمیرود فقط از شاخهای به شاخهای دیگر منتقل میشود. حالا چرا منتقل میشود؟ چه دلایلی داشت؟ بنیاسرائیل چه ابتلائاتی داشت؟ در این ابتلائات چه شکستهایی را متحمل شد؟ چه نقاط ضعفی داشت؟ البته راه سعادت بر بنیاسرائیل بسته نشد چون میتوانستند به پیامبر گرامی اسلام ایمان بیاورند و اینها هم جزو امت پیامبر باشند و آنها به سعادت برسند اما به لحاظ تاریخی دیگر باید این انتقال صورت میگرفت. جریانات تغییر قبله و اینها هم همین بود اگر بنیاسرائیل خودشان اولین مسلمین به پیامبر میبودند دیگر کار شاید به تغییر قبله هم نمیکشید ولی با توجه به مقاومتی که کردند و به شکل جریانی گرایش نشان ندادند به پیامبر اسلام، قبله هم تغییر کرد شناسنامه امت اسلام مستقیم به ابراهیم علیهالسلام وصل شد که این بحثهای مفصل در سورۀ مبارک فسطاط مطرح شده در این سیاقها و عزیزان اگر دوست داشتند مطالعه کنند و من فکر میکنم لازم است که هر مسلمانی به هر حال یک آگاهیای -ولو آگاهی اولیه- از این مباحث راهبردی امت اسلام داشته باشد این امت اسلام بحثهای جدیای دارد که باید به آن توجه بشود.
خوب امامت در پیامبر گرامی اسلام متبلور شد محقق شد، یکبار دیگر برگشت به این شاخه آمد و در نسل پیامبر گرامی اسلام هم تداوم پیدا کرد حالا علی علیهالسلام امام بعد از ایشان است که البته از نسل پیامبر نیست اما داماد و پسر عموی پیامبر است و حضرت مشخصاً ایشان را بهعنوان امام بعد از خود معرفی فرمودند و فرزندان خودشان از صلب علی علیهالسلام را هم بهعنوان ائمه بعدی تا امام زمان علیهالسلام که امروز ما در عهد امام زمان عجلاللهتعالیفرجهالشریف نفس میکشیم پس جریان امامت و امت که شکلگیریاش -یا حداقل بلوغ آن- در عهد ابراهیم علیهالسلام رقم خورده امروز همچنان تداوم دارد به دعای حضرت ابراهیم علیهالسلام، خب چون بحثم اینها نیست خیلی به جزییات نمیپردازم هرکس سؤال داشت باید مراجعه کند انشاءالله مطالعه کند این بحثها را و سؤالاتش برطرف خواهد شد.
مسئلۀ کعبه و امام
اما اولین مسئلهای که مطرح میکند بعد از مسئله امامت جریان کعبه و نماز است که میفرماید: «وَإِذْ جَعَلْنَا الْبَيْتَ مَثَابَةً لِلنَّاسِ وَأَمْنًا وَاتَّخِذُوا مِنْ مَقَامِ إِبْرَاهِيمَ مُصَلًّى»(۱۲۵/بقره) یعنی آن کعبه قبلهای است که این امام رو به آن قبله ایستاده (این نمادها را دقت کنید) و بقیه قرار است به این امام رو به سوی آن قبله اقتدا کنند یعنی جریان، اقتدا به امام است و اقتدا در نماز شکل میگیرد یعنی به یک معنایی باید عرض کنیم کار امام اقامه نماز است کار مردم هم اقتداء به امام در اقامه نماز است.
منتها نماز چیست؟ بحث مفصل دارد نماز به یک معنایی تمام حقیقت شریعت است اگر من بخواهم ارجاع بدهم به پاسخ اینکه «نماز چیست؟» مراجعه کنید سوره مبارک معارج نمونهاش را میببینید. هشت عنصر اصلی نماز را در سورۀ معارج خدا برشمرده است، یکی از آنها این نمازی است که ما هر روز میخوانیم این یکی از عناصر هشتگانه نماز است عنصر بعدی انفاق است عنصر بعدی باور به روز جزا است عنصر بعدی ترس از عذاب است عنصر بعدی پاکدامنی است عنصر بعدی امانتداری و تعهد است پای عهد ایستادن است، عنصر بعدی مسئولیتپذیری اجتماعی است، عنصر بعدی مراقبت از هفت عنصر اول است، اینها همه با هم میشود نماز، یعنی نماز یک فرهنگی است که تمام حقیقت شریعت در این فرهنگ جمع است نماز فقط یک کار از بین چندین کار نیست، برای همین خدا در سوره مبارک معارج میفرماید هرکس این نماز را داشت «أُولَٰئِكَ فِي جَنَّاتٍ مُكْرَمُونَ»(۳۵) و هرکس این نماز را نداشت طمع ورود به بهشت هم نداشته باشد.
پس امام رو به قبله نماز میگزارد نماز اقامه میکند، مردم در اقامه نماز به او اقتدا میکنند هدف این است که برسند به سعادت که همان بهشت است.
کدام بهشت؟ همان بهشتی که حضرت آدم علیهالسلام از آن بهشت رانده شد تا دوباره خودش برگردد و نسل او برگردند این کار امام است امام دارد جمع میکند مردم را ببرد به سمت سعادت همان بهشت که جایگاه سعادت ابدی است و بهشت کجاست؟ طبق آیات سوره مبارک زمر بهشت همین زمین است از زمین آغاز میشود و آسمانها دامنه بهشت هستند، سوره مبارک زمر اگر آخرین آیات آن را نگاه کنید وقتی بهشتیها وارد بهشت میشوند میگویند «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي صَدَقَنَا وَعْدَهُ وَأَوْرَثَنَا الْأَرْضَ» شکر خدا که وعده خودش را عمل کرد زمین را به ما ارث داد «نَتَبَوَّأُ مِنَ الْجَنَّةِ حَيْثُ نَشَاءُ»(۷۴) حالا هر جای بهشت بخواهیم زندگی میکنیم زمین آن روز بهشت است البته آسمانها هم جزء بهشت هستند چون امروز آسمانها مسدود هستند، ولی روزی باز میشوند حقایق آسمانها دیده میشوند آنچه به ما وعده داده شده در آسمان وجود دارد ما امروز نمیبینیم چون ما به چشم مادّی و دنیایی نگاه میکنیم نمیبینیم، اما روزی خواهد رسید که انشاءالله باز میشود میبینیم و آن تازه شروع زندگی انسان است یعنی تازه قرار است ما در آنجا زندگیمان آغاز شود. طبق آیات سوره مبارک فجر «يا لَيْتَنِي قَدَّمْتُ لِحَياتِي»(۲۴) کاش برای زندگیام آماده شده بودم زندگی تازه آنجا شروع میشود ما الآن در مرحلۀ مقدماتی شروع زندگی انسان هستیم هنوز ظرفیتهای انسان، قابلیّتهای انسان آنجا تازه به شکوفایی میرسد. خب این بحثها مفصل است و بحثهایی است که باید در جای خودش انشاءالله دنبال شود.
کار دیگر امام، توجّه به امر دنیای مردم است
بعد از مسئله نماز کار دیگر امام توجّه به امر دنیای مردم است نگاه کنید دعای حضرت ابراهیم را «وَإِذْ قالَ إِبْراهِيمُ رَبِّ اجْعَل هذا بَلَداً آمِنا» امنیّت، «وَارْزُقْ أَهْلَهُ مِنَ الثَّمَرات»(۱۲۶) امنیّت، معیّشت، یعنی نماز، امنیّت، معیّشت، نماز حرف اول را میزند. فلسفه امامت، اقامه نماز است و امّت در اقامه نماز اقتدا به امام میکند و هدفش هم مشخص است. اما این انسانها امروز در دنیا دارند زندگی میکنند و تابع امام هستند پس امام به امر دنیای انسانها بیتوجّه نیست هم طالب امنیّت انسانهاست، خب وقتی حضرت ابراهیم دعا میکند و امنیّت را مطالبه میکند امنیّت را صرفاً بهعنوان یک دعای زبانی که مطالبه نمیکند، ابراهیم است امام است از جانب پروردگار، هم در زبان طالب امنیت است هم در قلب هم در عمل یعنی امام متصدّی و مسئول امنیت هم است امنیت را تأمین کند بعد هم «وَ ارْزُقْ أَهْلَهُ مِنَ الثَّمَرات» معیشت را تأمین کند که اگر امنیّت و معیّشت تأمین شد اینها آن بسترهایی است که کمک میکند آن فلسفه امامت یعنی همان حقیقت نماز محقّق شود پیاده شود حالا جالب است که ابراهیم علیهالسلام در دعای خود برای دنیای مردم که امنیّت و معیّشت است به خدا عرضه میدارد خدایا امنیّت و معیّشت «برای مؤمنان» میخواهم «وَ ارْزُقْ أَهْلَهُ مِنَ الثَّمَراتِ مَنْ آمَنَ مِنْهُم»، ولی خدا چه میفرماید؟ خدا میفرماید «وَ مَنْ كَفَرَ فَأُمَتِّعُهُ قَلِيلا» یعنی در بحث امنیّت و معیّشت امام دیگر تفکیک نمیکند بین مؤمن و غیر مؤمن در جامعهاش، حالا اینها مؤمن هستند واقعاً معتقد به امامت هستند واقعاً در حقیقت نماز به امام اقتدا کردند، بگوییم اینها امنیّت و معیّشت و رفاه داشته باشند و بقیّه نیستند نه اینطور نیست، اگر کسی به امام هم کفر ورزیده و امامت او را قبول ندارد و در مسئله نماز به امام اقتدا نمیکند او هم از امنیّت و معیّشت برخوردار است در دنیا حساب کتاب آن با خداست در قیامت پس ببینید این را هم قشنگ مشخص کرده و چارچوب آن هم معلوم است.
اما اسلام
خب بهدنبال این چه شکل میگیرد؟ مسئله اسلام شکل میگیرد که خود پیامبر گرامی اسلام هم به دعای حضرت ابراهیم علیهالسلام «وَ ابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولاً مِنْهُم»(۱۲۹) این مسئله اسلام شکل میگیرد اسلام یعنی تسلیم بودن وقتیکه آن جریان نماز و جریان امنیّت و جریان معیّشت اینها در جای خود قرار گرفت حالا اینجا اسلام بهعنوان روح حاکم بر این جامعهای که امام دارد خود را نشان میدهد، مطالبه اصلی است مسئله اصلی است.
اسلام چیست؟ تسلیم بودن. دیگر امر، امر خداست، این جامعه حاکم اصلیاش کیست؟ خداست و از امام تا پیروان او همه به دین اسلاماند. حالا بحثهای اسلام را آنجا خواهید خواند که «أَمْ كُنْتُمْ شُهَداءَ إِذْ حَضَرَ يَعْقُوبَ الْمَوْتُ إِذْ قالَ لِبَنِيهِ ما تَعْبُدُونَ مِنْ بَعْدِي قالُوا نَعْبُدُ إِلهَكَ وَ إِلهَ آبائِكَ إِبْراهِيمَ وَ إِسْماعِيلَ وَ إِسْحاقَ إِلهاً واحِداً وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ»(۱۳۳) یا قبل آن «إِنَّ اللَّهَ اصْطَفى لَكُمُ الدِّين َمُوتُنَّ إِلاَّ وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُون» یا قبل آن که «وَ اجْعَلْنا مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِنا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَك»(۱۲۹) یا اینکه «وَ مَنْ يَرْغَبُ عَنْ مِلَّةِ إِبْراهِيمَ إِلَّا مَنْ سَفِهَ نَفْسَه»(۱۳۰) دیگر دیوانگی است کسی اینجا بخواهد از اسلام رویگردان باشد دیوانگی است انسان عاقل هیچوقت در چنین فضایی از اسلام روی گردان نخواهد بود این میشود «تِلْكَ أُمَّةٌ قَدْ خَلَت»(۱۳۴).
نظام حکومتی «امام-امت»
من همینجا این بحث این آیات را فعلاً در حد کدهایی که اشاره کردم بسنده به آن میکنم خواستم بگویم اگر امروز ما میآییم میگوئیم امامِ اُمَّت، امام، امت، امام قیام کردند مردم اقتدا کردند امروز امّتی داریم پیرو این امام، این چارچوب در قرآن ترسیم شدهاست حواسمان باید به این چارچوب باشد همه ما، که اصل این امام و امّت برای چه شکلگرفته؟ فلسفهاش چیست؟ به چه قرار است برسد؟ در همهجای دنیا بالاخره یک نوع حکومتی است مردم دنیا هیچجا بدون حکومت نیستند حالا یک جایی حکومت آن با انتخابات است آراء مردمی است با شکلهای مختلف یک جایی حکومت موروثی است شاهنشاهی است سلطنتی است، یک جایی ترکیبی است یک بخش آن سلطنتی است یک بخش آن آراء مردمی است، انواع و اقسام اشکال حاکمیّتی امروز در دنیا است، هیچجای دنیا مردم رها به حال خود نیستند کشور کوچک یا بزرگ، ما هم مستثنا نیستیم اگر ما هم مسلمان نبودیم و امامی نداشتیم و امّتی نبودیم باز بدون حکومت نبودیم، به هر حال حکومتی بر ما بود، هر حکومتی هم بالاخره در هر جای دنیا نقاط قوّتی و نقاط ضعفی دارد و مسایل مربوط به خود را دارد. آنچه ما را متمایز میکند از انواع حاکمیّتها در دنیا و انواع حکومتها در دنیا، همین مسئله چارچوبی است که با امام و امّت و نماز و امنیّت و معیّشت و اسلام بسته میشود حقیقت اسلام، میگوییم حکومت اسلامی، این چیزی است که نباید از یاد ببریم اگر حواسمان پرت بشود از این حقیقت اسلامی که باید در حکومت، روح حاکم بر حکومت باشد. اسلام یعنی همه باید تسلیم خدا باشیم، یعنی مردمی و امامی که همه تسلیم خدا هستند، خدا چه امر کند، خدا چه بخواهد، فرمان، فرمان اوست؛ حاکم اوست.
در نگاه قرآن حکومت بر مردم نه حق شخص است و نه حق اکثریت و نه حق قوم و قبیلهای برتر و نه حق اکثریت، بلکه حکومت بر مردم حق مطلق خداست؛ جز خدا کسی حق حاکمیت بر مردم ندارد. امام از جانب خدا بر مردم حکومت میکند، خدا او را امام قرار داده است. اگر خدا او را امام قرار ندهد، او هم حق امر و نهی بر مردم را نخواهد داشت، حق تعیین تکلیف نخواهد داشت، از جانب خدا بر مردم حکومت می کند آن چیزی که امروزِ ما را، نوع حکومت ما را، انقلاب ما را از کل انواع حکومت بر جهان متمایز میکند همین مسئله است؛ لذا نمیتوانیم دلمان خوش باشد به اینکه انقلاب کردهایم اما از این چارچوب غافل باشیم.
چقدر به مسئلۀ ولایت فقیه جامعالشرایط توجه داریم؟
اینجا فقط در حد یک علامت سؤال بیان میکنم که چقدر حواسمان به این مسئله است؟ که اینجا ما در تداوم امامت ابراهیم علیهالسلام اقتدا کردیم به فقیه جامعالشرایط، حالا با تمام بحثهایی که پشتش دارد، اقتدا کردیم به فقیه جامعالشرایط و گفتیم ما که دستمان به پیامبر و یا امام معصوم بعد از پیامبر نمیرسد، امروز به این نتیجه رسیدهایم اینکه فقیه جامعالشرایط میتواند پل ارتباطی ما باشد با آن امامی که خدا او را برای ما جعل کرده است، با آن امامی که خدا او را برای مردم، امام قرار داده است از طریق او خودمان را ذیل امامتِ یک امامی که خدا تعیین کرده است تعریف میکنیم و قرار میدهیم، از طریق فقیه جامعالشرایط، او بر ما ولایت پیدا میکند ولایت او بر ما به این مناسبت است که فقیه جامعالشرایطی است که میتواند در غیبت امام عصر، در غیبت امام زمان، میتواند پل ارتباطی ما با امام زمان علیهالسلام باشد به این مسئله چقدر توجه داریم؟
نماز؛ زکات؛ امر به معروف و نهی از منکر
و بعد به اینکه، این جریان امامت حرف اولش این است که رو به قبله اقامه نماز شود آیهای از قرآن میخوانم در تأیید این حرف و مطلبی که از این آیات استفاده کردم آیه ۴۱ سوره حج «الَّذِينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ وَأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ وَلِلَّهِ عَاقِبَةُ الْأُمُورِ» کسانی که اگر در زمین به آنها مکنت بدهیم (تمکن بدهیم، حکومت بدهیم، مستقرشان کنیم) در زمین، نماز را برپا میدارند و زکات را میرسانند. زکات طبق سوره معارج ذیل نماز است، این در واقع از باب عطف خاص بر عام است. همان «أَقَامُوا الصَّلَاةَ» این را در دل خود دارد اما قرآن در کنار «أَقَامُوا الصَّلَاةَ» تأکید میکند بر «آتَوُا الزَّكَاةَ». بعد امر معروف و نهی از منکر دو تا وظیفهای است که پشتیبانی میکند از نماز و زکات، این وظیفه اصلی و مسئله اصلی است. من گاهی احساس میکنم، بعضی وقتها مورد غفلت واقع میشود و توجه کافی به آن نمیشود مخصوصاً در ایام انتخابات این مسئله خود را نشان میدهد که چقدر کسانی که میخواهند عهدهدار بشوند و متصدی امور بشوند، وکیل بشوند، وزیر بشوند، رئیس جمهور بشوند، نماینده خبرگان و… بشوند، بهعنوان نمایندگان این مردم و نمایندگان این امت، چقدر حواسشان به این مسئله است؟ یا مردم در مطالبه از آنها چقدر حواسشان به این مسئله است؟ گاهی تلقی ناقصی میشود؛ مثلاً گفته میشود: آقا مثلاً امروز مشکل مردم مشکل معیشتی است. بله، مشکل مردم مشکل معیشتی است ولی آیا اولویت حکومت اسلامی معیشت است یا فلسفهاش است؟ حکومت اسلامی وقتی میتواند معیشت را درست حل کند که از فلسفهاش فاصله نگیرد فلسفه حکومت اسلامی اقامه نماز است. مفهوم اقامه نماز صرفاً مسجد رفتن و نماز خواندن و تکبیر گفتن نیست؛ اقامه نماز تمام شریعت است. نماز یک فرهنگ هشتمادهای مشخص است که دومین مادۀ آن انفاق است که در همین جا میبینیم که بعد از فلسفه نماز میپردازد به امر امنیت و معیشت. پس غفلت از امنیت و معیشت در آن نیست که بگوییم اگر به نماز توجه کردیم یعنی از معیشت غفلت کردهایم اما یک بررسی کنیم ببینیم امروز در تعامل با مسائل مربوط به معیشت، به این فلسفه چقدر توجه داریم؟
معیشت صرفاً با قواعد مادی حل نمیشود
یک بار هم که شده است اگر بنشینیم و به این مسئله فکر کنیم که آقا فقط مسائل معیشتی ما با فرمولهای عادی و مادی قرار نیست حل شود. آنها جای خودش؛ صادرات چنین باشد، واردات چنین باشد، پول چنین باشد، ارز چنین باشد، سدسازی چنین باشد… بله همه لازم، همه درست، به همه باید توجه شود، همه و همه باید باشد؛ اما آن چیزی که ما را از بقیه جدا میکند اینها نیست. این باید در تمام دنیا باشد. هر جایی از دنیا، کسی دارد حکومت میکند باید حواسش به این امور باشد اما ما یک هدفی داریم که هدف خیلی وقتها نحوه حرکت انسان را مشخص میکند. به حرکت انسان جهت میدهد یک کار داریم میکنیم اما چطوری بکنیم مهم است، از چه دری وارد شویم مهم است، به چه مسائلی توجه کنیم مهم است. من متأسف هستم که حتی اسم نماز و زکات در ایام انتخابات نمیآید. نمازی که قرآن از حکومت اسلامی خواسته است، چگونه است؟ الآن ما کجای آن هستیم؟ زکاتی که از حکومت اسلامی خواسته است چگونه است و ما الآن کجای آن هستیم؟ مثل این است که به این فلسفه حکومت اسلامی گفتیم حالا باش تا ما مشکل دنیایمان را حل کنیم، بیایم سراغ تو. به نظرتان میشود؟ حالا مشکل دنیایتان را حل کنید! دهه به دهه رد شوید، عبور کنید و بگذرید و مدام سعی کنید حل کنید، چرا حل نمیشود؟ آیا از خودتان پرسیدهاید چرا حل نمیشود؟ قواعدی بر عالم حاکم است کسی که گفت اسلام در یک چارچوبی قرار است آزمون پس بدهد و آنکه نگفته است اسلام، در چارچوب دیگری. کمهوشتر و ناتوانتر از مردم غیر مسلمان دنیا نیستیم که نتوانیم مسائل اقتصادی خودمان را حل و فصل کنیم؛ اما کار ما فرق میکند «ٱلَّذِينَ قَالُواْ رَبُّنَا ٱللَّهُ»(۳۰/فصلت) ما گفتهایم «پروردگارمان الله است»؛ گفتهایم «اسلام». شما که گفتی اسلام، باید چارچوبت را مشخص کنی و با چارچوب اسلام جلو بروی، با چارچوب اسلام جلو برو نتیجه میگیری، نتیجه حاصل میشود، چارچوب اسلام هم منافاتی با فرمولهای عقلایی اقتصاد و غیره ندارد، که الآن اگر بگوییم چارچوب اسلام، منکر و نفیکننده فرمولهای عقلایی اقتصاد و امنیت در دنیا هستیم، خیر. فقط نوع جهتگیری، نوع انتخاب، اینها خیلی مهم است، اینها خیلی مهم است گاهی به نظر میرسد این سیستم ادارهای که مردم و مسئولان ما داریم دنبال میکنیم، از این فلسفه اصلی فاصله گرفته است؛ از آن فلسفه اصلی گاهی غفلت میشود و توجه نمیشود.
من میدانم که ایام انتخابات نزدیک است و هرکسی در هر نقطه مطالبی را میگوید و خیلی از مطالب هم ارزشمند است، این تریبون، تریبون تدبر در قرآن است بنده از این باب صحبت میکنم لذا حرف من به هیچکس نظارت ندارد که بخواهم بگویم دغدغهمندی دیگران را در این زمینه به چالش بکشم و رد کنم، نه آن در جای خود محفوظ است .از این بحث فعلاً عبور میکنم چون وقت زیادی ندارم و به بحث دوم بحث مردمسالاری دینی میپردازم.
بیعت با امام؛ قوامبخش مردمسالاری دینی
شکل حکومت ما مردمسالاری دینی است؛ امام و امت است؛ الآن میخواهیم نقشآفرینی کنیم؛ مهمترین چیزی که مردمسالاری دینی را قوام میبخشد، مسئلهای است به نام بیعت. انتخابات ریاست جمهوری بله مشارکت مردم است، انتخابات مجلس شورای اسلامی بله مشارکت مردم است، شوراهای اسلامی شهر بله مشارکت مردم است، خبرگان، مشارکت مردم است، اما اینها هیچکدام قوام مردمسالاری دینی نیست؛ اینها مدلهایی از انتخاب و تقدیم قدرت به افراد مختلف برای مسئولیتهای مختلف است که هر کدام مزایایی دارد و معایبی دارد و قابل بحث و بررسی و تغییر و اصلاح هم است. اینها چیزهایی نیست که اصل مردمسالاری دینی اینها باشد و مثلاً بگوییم اگر یک روزی انتخابات به این شکل در جامعه برگزار نشد مردمسالاری به هم خورده، نه اصل مردمسالاری دینی یا حضور مردم و مشارکت مردم در حاکمیت به بیعت است؛ اصل بیعت، حفظ بیعت.
بیعت چیست؟
بیعت چیست؟ بیعت یعنی کسی را که خدا گفت امام است تو به او دست دادی و گفتی قبولت کردم؛ من هم تو را بهعنوان امام قبول دارم. این میشود بیعت؛ من تو را بهعنوان امام قبول دارم، اقتدا میکنم به تو، تو میخواهی جامعه را به سوی خدا ببری، من هم پشت سرت میآیم، در این مسیر با تو همراه هستم. بعد هم حفظ بیعت کنی، بیعت خود را نگه داری. بیعت، نگه داشتن میخواهد چون بیعت کردن آسان است اما یک وقت در دوراهیها و گردنهها و فشارها و مسائلی از این دست، بیعت خود را بتوانی حفظ کنی. پای بیعت خود بایستی.
اینجاست که میخواهم به آیه ۱۰ سوره فتح اشاره کنم: «إِنَّ الَّذِينَ يُبَايِعُونَكَ إِنَّمَا يُبَايِعُونَ اللَّهَ»: هرکسی با تو بیعت میکند، با خدا بیعت میکند. «يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ»: دست خدا بالای دستشان است. شما اگر با امام بیعت کردی، با خدا بیعت کردی، حواست هست؟ امروز ما از طریق فقیه جامعالشرایط با امام زمان علیهالسلام در بیعت هستیم. بیعت ما با فقیه جامعالشرایط، بیعت ما با امام زمان علیهالسلام است. بیعت ما با امام زمان علیهالسلام، بیعت ما با خود خدا است. با خدا در بیعت هستیم «يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ».
«فَمَنْ نَكَثَ فَإِنَّمَا يَنْكُثُ عَلَى نَفْسِهِ»: هرکس بیعتش را بشکند، به خودش ضربه زده، به ضرر خودش بیعت شکسته خیال نکن خدا محتاج بیعت نگه داشتن شما است، من است ما بیعت نگه داریم یا نه، خدا لطمه نمیخورد هرکسی بیعت بشکند، به ضرر خود بیعت شکسته «فَإِنَّمَا يَنْكُثُ عَلَى نَفْسِهِ» «وَمَنْ أَوْفَى بِمَا عَاهَدَ عَلَيْهُ اللَّهَ»: هرکس وفادار به عهدش با خدا باشد، «فَسَيُؤْتِيهِ أَجْرًا عَظِيمًا» خدا به زودی اجری عظیم به او خواهد داد. سر بیعت باید ایستاد امروز ما در بیعت هستیم بعضی وقتها بحث میشود: انتخابات شرکت کنیم، شرکت نکنیم؟ این چه سؤالی است؟ برای مردمی که در بیعت با امام هستند، این چه سؤالی است؟ یعنی یک جایی میخواهی انصراف بدهی؟ از بیعت خود انصراف بدهی؟ شما در بیعت هستی در گردنه قرار گرفتیم، در فشار قرار گرفتیم، مشکلات اقتصادی داریم، مفاسدی در جامعه ما است، هیچکدام اینها عذر موجهی برای بیعت شکستن نیست پای بیعت باید بایستی به آن اجر عظیم برسی حالا مطالبی دارم که در این زمینه عرض خواهم کرد میخواهم در همین حفظ بیعت، اشاره به آیه ۷ تا ۱۱ سوره حدید کنم آنجا که خدا میفرماید ایمان بیاورید، انفاق کنید، بعد میفرماید: «وَمَا لَكُمْ لَا تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ» چرا ایمان نمیآورید؟ «وَالرَّسُولُ يَدْعُوكُمْ لِتُؤْمِنُوا بِرَبِّكُمْ وَقَدْ أَخَذَ مِيثَاقَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ ﴿۸﴾»: مگر شما در بیعت با رسول نیستید؟
در سوره حدید، ایمانی که از مردم میخواست، تفسیرش چه بود؟ گذشتن از مال و جان در راه خدا، به سوره حدید مراجعه کنید و آن آیات را ببینید میفرماید شما طبق بیعتی که با رسول دارید باید آماده باشی از مال و جانت در راه خدا بگذری بیعت با امام بر حق به این معنی است که: خدایا آمادهام با اقتدای به این امام برای رسیدن به سعادت خودم و جامعه در راه اقامه نماز، در راه فلسفه اصلی حاکمیت که اسلام است، آمادهام از مال و جانم بگذرم این مفهوم بیعت است از مال و جان دریغ نکنم و یقین داشته باشی هر چه از مال و جان در راه خدا و در اقتدای به امام بر حق میگذاری، قرض به خدا دادی و خدا پس میدهد در ادامه همان آیات میفرماید: «مَنْ ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا فَيُضَاعِفَهُ لَهُ وَلَهُ أَجْرٌ كَرِيمٌ ﴿۱۱﴾» چه کسی حاضر است به خدا قرض نیکو دهد؟ قرض به خدا بدهی مال و جانت را، با تمام وجود، با اخلاص تمام به خدا قرض دهی بگویی: خدایا! این مال و جانم در اختیار تو، عبد هستی اینکه میفرماید روح حاکم بر امام و امت، چارچوب امام و امت اسلام است، روح حاکم اسلام است یعنی تسلیم هستم، عبد هستم قبول کردم عبد هستم، مال تو هستم خودم برای تو هستم، جانم برای تو است، مالم برای تو است من چیزی از خودم ندارم هر چه تو بخواهی همان است آبرویم متعلق به تو است، هر چه تو بخواهی همان است. از این مسئله هم عبور میکنم.
دو مسئله را تا حالا عرض کردیم:
اول: چارچوب مفهوم امامت و امت که گفتیم فلسفهاش نماز است بسترهایش امنیت و معیشت است روح حاکم بر آن اسلام است؛ دوم: گفتیم در این چارچوب امام و امت، منِ امت چه کاره هستم؟ منِ امت با بیعت با امام حضور پیدا میکنم و حفظ این بیعت، این مسئله اصلی من است؛ بیعت با امام و حفظ این بیعت، مشارکت فعال در چارچوبی که امام من ترسیم میکند امام من امروز میگوید اینگونه مشارکت کنید، چشم. با مالت بیا، با مالم میآیم. با جانت بیا، با جانم میآیم. با رأیات بیا، با رأیام میآیم. با حضورت در خیابان، با حضورم در خیابان. بیا جبهه، میآیم جبهه. در بیعت با امام هستم.
حالا از این بحث راهبردی یک پله پایینتر بیاییم و به چند مسئله توجه کنیم:
مهمترین مسئله؛ شناسایی فقیه جامعالشرایط
مسئله اول این است که وقتی میگوییم بیعت، ما در دوران غیبت به سر میبریم در دوره غیبت، بیعت با امام معصوم حاضر ممکن نیست امام معصوم علیهالسلام الآن کجا است من بروم و با او بیعت کنم؟ کجا صدای او را میشنوم؟ کجا تصویر او را میبینم؟ مسئلهای مطرح میشود با عنوان فقیه جامعالشرایط اینجا خیلی بحث میکنند که فقیه جامعالشرایط معصوم نیست خیلی خب معصوم نیست اما فقیه است، شرایطی هم دارد که میدانیم آنچه با فقه، آنچه با تفقه در اسلام به دست میآورد ترسی از بیان کردن آن ندارد، فقیه شجاع است میدانیم تشخیص میدهد که هر زمانی چه مسئلهای را مطرح کند و پیش ببرد پس مدیر است، مدبر است… از این بحثها. الآن این جلسۀ یک ساعته ما محل گفتگوی اینها نیست در وقتهایی اشاره کردیم مقالهای هم در این زمینه داریم ارجاع هم میتوانیم بدهیم بروید بخوانید در ذیل سوره حجرات آوردیم و در کتاب سوره نور هم آوردیم بحثهای خیلی کوتاه خواستیم آنجا روشن کنیم جایگاه فقیه جامعالشرایط و ولایت فقیه چیست اما یک چیزی خیلی مهم میشود، خیلی مهم میشود، خیلی اساسی میشود در دوره غیبت چون حتی دوره غیبت صغرا با غیبت کبرا فرق میکند در دوره غیبت صغرا، چهار نائب خاصِ مشخص، امام زمان علیهالسلام معرفی فرموده بودند به نفر چهارم هم فرمودند دیگر بعد از تو، من نائب خاصی ندارم و در حوادث واقعه مردم رجوع کنند به رُوات احادیث ما هرکس از فقها که این ویژگیها را دارد، من حجت خدا هستم بر او و او حجت من است بر شما، سراغ آنها بروید. اینجا نقشآفرینی مردم در مردمسالاری دینی از بیعت کمی فراتر میشود بیعت در جایی است که نفر معین است از جانب خدا و شما مکلف به چه هستی؟ دست دادن و قول دادن؛ اتفاقی که در غدیر افتاد اما اینجا اول باید چشمت را باز کنی و ببینی «مَن کَانَ مِنَ الفُقَها» چه کسی است. این همه فقیه؛ سراغ کدام بروم؟ چه کسی را بپذیرم که او بین من و امام زمان علیهالسلام پل ارتباطی باشد؟ به نظرتان چقدر مهم است؟ به نظرتان در نقشآفرینی مردم در حکومت اسلامی از این مهمتر چیزی هست؟ اگر ما قبول کنیم که اساس حکومت اسلامی، امام و امت است و امام قرار است امت را ببرد به سعادت برساند و فلسفه حکومت نماز است در حقیقت ما داریم در حقیقت نماز به او اقتدا میکنیم یک نماز دست جمعی جامع، همه داریم اقامه میکنیم کار ما اقامه نماز است روح حاکم اسلام است اگر این مفاهیم را بپذیریم به نظر من برای مردم خطیرتر و حساستر از شناسایی آن فقیه، که آن فقیه جامعالشرایط کیست، کاری نیست مهمترین دقتی که مردم باید بکنند، مهمترین حواسجمعی که باید داشته باشند همین اینجا است بعد در بیعت با او و در حفظ بیعت با او اما اصل موضوع شکل بگیرد موضوع ولایت، روی فقیه جامعالشرایط بسته میشود، شکل میگیرد.
جایگاه مهم خبرگان رهبری
من همین جا میخواهم سؤال کنم: این همه انتخابات تا حالا برگزار شده، چقدر به انتخابات خبرگان توجه شده است؟ هنگام انتخابات ریاست جمهوری که میشود کل جامعه به هم میریزد؛ این میگوید، آن میگوید، حرف، حدیث، صحبت، برو و بیا، سر و صدا خیابانها شلوغ، چه خبر است؟ رئیس جمهور داریم انتخاب میکنیم، خیلی خب مهم است من که نمیگویم مهم نیست، مهم است خیلی مهم است من هم آنجا حساس هستم، مجلس است، همینطور، همه حساس هستند که چه کسی قرار است به مجلس برود خب خیلی مهم است؛ اما مسئلۀ فقیه جامعالشرایط در سیستم حکومت اسلامی میگنجد؛ فقیه جامعالشرایط قرار است توسط خبرگان شناسایی بشود خبرگان ملت هستند، خبرگان امت هستند که بگویند چه کسی فقیه جامعالشرایط است بعد آن هم رصد و نظارت کنند که این فقیه جامعالشرایط واقعاً روی اسلام شناسی جلو برود، حواسش باشد که او هم چیست؟ مجری اسلام است، او رابط مردم با امام زمان عجلاللهتعالیفرجهالشریف است باید در واقع نظر امام زمان عجلاللهتعالیفرجهالشریف را کشف کند از روی ادله و قرآن و روایات و شجاعانه بیان کند مدیرانه و مدبرانه پیش ببرد چقدر مسئله خطیر است؟ خیلی؛ چقدر به آن توجه میکنیم؟ نزدیک به صفر!!! تقریباً کسی نمیداند که ایام انتخابات دارد پای صندوق میرود خبرگان قرار است به چه کسی رأی بدهد برویم آنجا ببینیم یا اصلاً رأی بدهیم یا رای ندهیم اولاً، خبرگان را رها کنیم، رأی نمیدهد رد میشود به مجلس رأی میدهد یا نه رهایش نکن برویم ببینیم تازه آنجا پای صندوق چهار تا عکس میبینم ببینم کدام خوش سیماتر است، کدام سید است، کدام محاسنش سفید است، کدام اسمش را قبلا شنیدم، کدام را این میگوید، این بغل دستیام میگوید! اصلاً بستری بوده که شما بفهمید خبرگان چه کسی کاندیدا شده، چه کسی نامزده شده و حرفش چیست؟ چقدر اسلام را میشناسد؟
چقدر به انتخابات خبرگان توجه شده است؟
من اینجا میخواهم عرض کنم بهعنوان یک مسئله جدی به این بپردازم هم خطاب من مسئولان امر هستند هم خطاب من ملت هستند هرکسی صدایم را میشنود میخواهم عرض کنم خیلی یکدستی گرفتیم خبرگان را و این یکدستی گرفتن خبرگان باعث میشود که آن لطف و مرحمت ویژهای که خدا به امام و جانشین امام در هر زمانی میخواهد داشته باشد… الآن خیلی از مسائل را با قاعده لطف حل میکنیم دیگر! میگوییم لطف خدا شامل حال آن فقیه جامعالشرایطی میشود که مردم او را به فقاهت شناسایی کردند و ولایت او را پذیرفتند لطف خدا شامل حال او میشود تا از اشتباهات بزرگ و اینها مصون بشود، فتوای اشتباه ندهد، تصمیم اشتباه نگیرد، دستور اشتباه ندهد، به اشتباه جامعه را به جنگ نکشد، به اشتباه به صلح نکشد، به اشتباه به مذاکره نکشد و اشتباهات راهبردی نکند. اصلیترین مقام حاکمیتی امت است، جانشین امامی است که اگر آن امام بود، تو باید در بیعت با آن امام جان و مالت را میگذاشتی. این هم همان است باید جان و مالت را بگذاری در اطاعت او، در اطاعت کسی میخواهی جان و مالت را بگذاری، او کیست؟ چه کسانی میخواهند انتخابش بکنند؟ وقتی آن روح حاکم بر حکومت اسلامی از آن غفلت شود انتخابات خبرگان هم یک چیز حاشیهای میشود؛ در بعضی از مراکز انتخاباتی خبر برسد که یک نفر بیشتر کاندیدا نیست؛ یک جاهایی خبر برسد که مردم نمیدانند اصلاً به چه کسی رأی میدهند، چگونه رأی میدهند؛ یک جاهایی هم افرادی خدای ناخواسته سوء استفاده کنند از این غفلت مردمی نفوذ کنند در مجلس خبرگان. خدا طول عمر با عزت به رهبر عظیمالشأن ما بدهد؛ ولی اگر روزی -خدای نکرده- بخواهند برای ملت تصمیم بگیرند، چه کسانی؟ نمیدانیم! صلاحیت دارند یا ندارند؟ نمیدانیم! باید در این نقطه حساسیت برود بالا.
حالا فکر بشود که اصلاً منطق انتخابات خبرگان باید چگونه طراحی شود، روی آن فکر بشود، نقش حوزه اینجا چه میتواند باشد، نقش مردم چه میتواند باشد، در همین نقطه سؤالات جدی وجود دارد. همین الآن در قانون اساسی اگر شما نگاه کنید، در قانون اساسی مسئله خبرگان به نظر حقیر به ابهام برگزار شده؛ میگوید اگر رهبری از دنیا رفتند آن نفر بعدی اگر مردم خودشان سراغ یکی رفتند آن بزرگ مردم بود مثل اینکه امام بود، امام را مگر خبرگان انتخاب کرد؟! مثال هم میزند در متن قانون میگوید مثل اینکه امام بود که خب آن رهبر است، خب اگر چنین شخصی که متعین در او نشده به شکل طبیعی و مردمی، اعلم مراجع شناخته نشده، اگر نباشد آن وقت خبرگان میآید مینشیند مثلاً از بین فقها سه یا پنج نفر را انتخاب و یک نفر را انتخاب میکند، آن یک نفر هم نباشد، سه یا پنج نفر انتخاب میکند مثلاً میشود شورای رهبری و بعد بحث مرجعیت را مطرح میکند خیلی خب، مرجعیت یعنی از بین مراجع، که اگر یادتان باشد در زمان رهبری آقا صحبت بود که مرجعیت و رهبری با هم جمع است، یک عده میگفتند ندارد، یک عده میگفتند دارد مرجع هم هستند، که ما مدتها شعار میدادیم که هم مرجعی هم رهبری خامنهای؛ که بگوییم آن شرط قانون اینجا رعایت شد بعد خبرگانی هم که امروز انتخاب میشوند آن صلاحیت اولیه را که به آنها داده میشود روی چه داده میشود؟ روی همین فقه مصطلح داده میشود، مرجعیت فقهی است مسئلۀ مرجعیت در حوزه امروز ما چیست؟ فقهی است یعنی این که رساله دارد، مقلّد دارد بعد وقتی هم میخواهیم بگوییم کسی برود خبرگان امتحان فقه و اصول از او میگیریم که ببینیم او صلاحیت دارد یا نه بعد کجای فقه و اصول مسائل رهبری و امت اسلام وجود دارد؟ به من بگویید! کجای فقه و اصول مسائل رهبری امت مسلمان مطرح است الآن؟
البته فقه ما مسائل اجتماعی هم دارد؛ ولی میخواهم بگویم مهمترین بنده عرض میکنم اینجا چون دیگر حرف را زدهام، عرض میکنم مهمترین کتاب رهبری در اسلام قرآن است. قرآن است که خط به خط، گام به گام به پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم گفته چه کار کن و چه کار نکن. قرآن کتاب راهبردی و رهبری است که الآن به این شکلی که است نه در فقه و اصول و نه در آزمون خبرگان شرط نیست. بنده میگویم لطف خدا به ملت مسلمان ایران این بوده که رهبران ما امام و حضرت آقا دو شخصیت برجستۀ قرآنی هم بودند؛ اما آن شرط قانون نبوده، حواستان باشد شرط قانون نیست! قانون میگوید یک مرجع تقلیدی مثلاً خب مرجع تقلید، بزرگوار است؛ ما مرجع تقلید را کوچک نمیشماریم؛ اما مسئله رهبری امت مسلمان به صرف مرجع بودن، تمام است؟ فقط آن افرادی که میخواهند بروند رهبر را شناسایی بکنند یا نظارت کنند طبق قانون وظیفه نظارت بر رهبری دارند، نظارت کنند اگر یک جایی دیدند از مسیر دارد خروج میکند حتی بتوانند رهبر را بگذارند کنار و رهبر دیگری را انتخاب کنند. اختیارات خبرگان اینگونه اختیاراتی است. یعنی مجلسِ بسیار عالی حساب میشود، تبلور بسیار برجسته اراده مردم در حکومت است خب این کجاست؟ غفلت میشود از آن.
مسئلۀ خبرگان نیازمند بازبینی است
من یادم است یک زمانی انتخابات شوراهای شهر نبود؛ یک اصل قانون اساسی بود ولی اجرا نمیشد. بعداً آمدن به آن پرداختند اجرایش کردند آوردنش بالا حالا کار ندارم خوب بود بد بود جای خود، اما این هم یک چیزی است که باید یکبار دیگر بازخوانی بشود یعنی جریان خبرگان، انتخابات خبرگان، وظایف خبرگان و نسبت خبرگان با رهبری از تعیین تا نظارت اینها باید بازخوانی بشود، دوباره مطالعه بشود، دوباره تصمیمگیری بشود کامل بشود و در جامعه اجرایی بشود. بله مسائل اقتصادی خیلی مهم است، من اصلاً منکر نیستم، خیلی مهم است چه کسانی میروند مجلس شورای اسلامی من اصلاً منکر نیستم خیلی خیلی مهم است اما مهمتر از آن، خبرگان است؛ اما به آن توجه نمیشود!
قوۀ قضائیه؛ مهمترین رکن پس از رهبری
حالا بعد بحث قوه قضاییه هم پشتسر این میآید رهبر رئیس قوه قضاییه را معین میکند. بنده در صحبتهای قبلیام (در اینجا) در ایام انتخابات ریاست جمهوری این را گفتم، در نگاه حکومت اسلامی بعد از رهبری، قوه قضاییه است؛ اما الآن در نگاه ما بعد از رهبری رئیس جمهور است، رئیس دولت است؛ بعد مجلس است یا اصلاً مجلس قبل است بعد دولت است کار ندارم هر چه است. اما قوه قضاییه مهمترین مهمترین نهاد اجرای حکم الله است. مسائلی که به دولت و مجلس مربوط میشود خیلی از آنها مسائلی است که عقلا میتوانند برایش فکر کنند، تصمیمگیری کنند، اجرا کنند، پیش ببرند، پایههای مردمی داشته باشد جلو برود، اما قوه قضاییه اجرای حکم الله است، قوه قضاییه حکومت میکند. حدود و ثغور قوه قضاییه چیست؟ وظایفش چیست؟ نحوه انجامش چگونه است؟ همیشه داریم حساسیت را نشان میدهیم روی مجلس، روی دولت. روی قوه قضاییه چگونه باید حساس شد؟ بسیاری از ناکامیهای مجلسیها و دولتیها به خاطر عدم نقشآفرینی صحیح و بههنگام قوه قضاییه است خیلی از مفاسد است که اگر قوه قضاییه نقش خود را به درستی ایفا کند جلوی آن از ریشه گرفته میشود؛ ولی ما مردمی هستیم که التماس میکنیم که رئیس موفق قوه قضاییه بشود رئیس دولت! چون فکر میکنیم اینجا مشکلات حل میشود، نمیدانیم که مبارزه با فساد، مبارزه با ویژهخواری، مبارزه با رانتخواری، مبارزه با چپاول اموال مردم، مبارزه با بیکفایتیهای کسانی که بدون کفایت در بعضی از مناصب نصب شدهاند، لیاقت آن منصب را ندارند ولی به خاطر روابط و غیره در آنجا نصب شدهاند، اینها بر عهده قوه قضاییه است، قوه قضاییه اینجا میتواند نقش روشن و مستقیم ایفا کند. درست است شاید دایره اداری قوه قضاییه به نسبت دایره اداری دولت نیست، دولت خیلی گسترده است، این همه وزارتخانه، این همه اداره، این همه…، قوه قضاییه مثلاً کوچکتر است، کارمندانش کمتر هستند، دایره اداریاش محدودتر است. (اینکه آنچه هست الآن کامل است یا نیست، محل بحث است، اما من الآن وضع موجود را میگویم)؛ درست است دایرهاش کوچکتر است ولی اهمیتش کمتر نیست؛ نقش پررنگی دارد در اجرای اسلام.
حالا برسیم در رتبه بعد به مجلس، دولت و حضور مردم در نیروهای نظامی، انتظامی برای پشتیبانی از حکومت اسلامی. بله مجلس شورای اسلامی افراد با کفایت، افراد با تعهد و با تخصص باید وارد شوند، دولت همچنین، در کنار هم بتوانند امور مربوط به معیشت، امور مربوط به امنیت، بتوانند نقش مردمی خودشان را ایفا کنند.
شفافیت مجلس، مطالبۀ ملت است
من اینجا فقط میخواهم یک حرفی بزنم در این قسمت؛ امروز خیلی سؤال میشود و بحث میشود در مقولهای که آقا در مجلس الآن میبینید یک دعوایی فعلاً درست شده است و در فضای مجازی دارد میگردد به اسم “شفافیت” و اینکه مجلسی را رأی دهیم که شفافیت را معتقد است یا معتقد نیست؟ شفافیت را چه کسی مطرح کرد؟ کجا رفت؟ چه شد؟ یک سری بحث و گفتگوهایی سر شفافیت دارد اتفاق میافتد، ولی این را باید بپذیریم، اگر کسانی بهعنوان نماینده مردم دارند میروند به مجلس شورای اسلامی، آیا نباید عملکرد آنها برای مردم روشن باشد؟ نباید مردم بتوانند آنها را رصد کنند؟ نباید مردم بتوانند نسبت به عملکرد آنها در مجلس که مطالعه میکنند، نمیکنند؟ رأی روی حساب میدهند، نمیدهند؟ تحت تأثیر زر و زور و تزویر رأی میدهند یا نمیدهند؟ چکار دارند میکنند؟ چه میشود که یک مجلس انقلابی در دوره قبلی یک مجلس انقلابی آمد سر کار، حالا به بیان ما، ما میگوییم مجلس انقلابی؛ خب یک گزارشی که مردم را راضی کند نداشته باشد؟! من کاری ندارم به اینکه کار کردند یا نکردند؟ کار کردند، زحمت کشیدند قانونهایی تصویب کردند، ولی کو؟ خروجیاش در زندگی مردم، در مهار مسئله تورم، در مهار بعضی از مفاسدی که با خلأهای قانونی دارد شکل میگیرد، در مهار بانکهای افسار گسیخته، در مهار وامهایی که گرفته میشود و پس داده نمیشود، در مهار ارز و کنترل قیمت ارز، در مهار رکود اقتصادی حاکم بر بنگاههای کوچک و خرد، در مهار رشد قارچگونه دستگاههای اقتصادی عریض و طویلی که معلوم نیست به کجا بند هستند و با چه وامهایی تأسیس شدند و تشکیل شدهاند، در مهار رکود کشندهای که در بورس اتفاق افتاد و این همه از مردم زیر بارش کمرشان شکست، کو؟ آن نحوه عملکرد چگونه است که خروجی را سر سفره گذاشت و دربارهاش صحبت کرد؟ هر مجلسی میآید، هر دولتی میآید، میبینی که فقط یک سری شعارها و یک سری مناسبات دارد تغییر میکند، یک کارهایی همیشه دارد اتفاق میافتد ولی کار دست کیست؟ شما پول در جیب مردم را نمیتوانید مهار کنید که ارزش آن هر روز کم نشود؟! طرف اگر امروز ۱۰ هزار تومان دارد خیالش راحت است که میتواند با آن دو تا نان بخرد، فردا معلوم نیست که بتواند با آن نان بخرد؟ معیار انقلابی بودن اینهاست؟ چیست معیار انقلابی بودن؟ معلوم است که شفافیت مطالبه ملت است.
یک دنیاست و یک نظام اسلامی؛ یک ابرقدرتهای شرق و غرب است و یک نظام اسلامی؛ مستضعفان جهان دارند به نظام اسلامی نگاه میکنند؛ بعد آن وقت داخل کشور خودمان، خودِ ما مردم با انتخاب درست و با رصد کردن کسانی که انتخابشان میکنیم و با مطالبه کردن از آنها خودِ ما نتوانیم کاری کنیم که در داخل خودمان بعضی از مشکلاتی که به راحتی قابل حل هستند حل بشوند!؟ انتصابهای بر پایه روابط فامیلی متوقف بشود؟ این همه متخصصی که نمیتوانند در جایگاه مناسب قرار بگیرند، این همه بیلیاقتهایی که در جایگاههای خاص و حساس مدیر شدند، باید جوابگو بود دیگر! شفافیت مطالبه مردم است آقا ما به مسائل امنیتی کار نداریم، بله مسائل امنیتی مستثنا هستند، در مسائل امنیتی خیلی وقتها بعضی اخبار را نمیشود مطرح کرد؛ اما مگر قانونهایی که دارید تصویب میکنید برای معیشت مردم! مگر اینها امنیتی هستند؟ مردم نباید بدانند که شما به چی رای دادید؟ روی چه حساب رأی دادید؟ نباید بدانند چه کسی را کجا توصیه کردهای؟ نباید بدانند وقتی آمدی مجلس چقدر داشتی؟ وقتی از مجلس بیرون میروی چقدر داری؟ نباید بدانند وقتی شما در مجلس بودی چه اتفاقاتی افتاد در نسبت به اطرافیانت؟ خودت؟ باید بدانند.
بنده به نوبه خودم به کسانی رأی میدهم که معتقد باشند به شفافیت. علاوه بر اینکه متعهد هستند و علاوه بر اینکه تخصص کافی دارند، مطالعات کافی دارند، متعهد باشند به شفافیت و مسائل کشور را هم بشناسند هم مسائل راهبردی کشور را بشناسند، درکی از حکومت اسلامی، درکی از اهداف حکومت اسلامی، فلسفه حکومت اسلامی داشته باشند و هم مسائل روی زمین مانده مملکت را که باید حل و فصل شود بشناسند، راه حل داشته باشند، خب اگر بگوییم پیدا نمیشود، ضعف و کمکاری ما است، ضعف و کمکاری ما است که یعنی بعد از این همه مدتی که میگوییم مردمسالاری دینی، هنوز متخصصان ما متعهدان ما توانمندان ما میدانند اگر بیایند جلو کسی به آنها رأی نمیدهد.
رأی؛ به اصلح نه به مقبول
حالا میپردازم به مسئله بعدی یک مغالطه عظیمی هر سال در هر دوره در انتخابات شکل میگیرد آیا به اصلح غیرمقبول رأی بدهم؟ یا به صالح مقبول؟ چند بار این مغالطه را باید حلش کرد؟ اصلح غیرمقبول و صالح مقبول یک پارادوکس رسانهای است که درست کردهاند تا معتقدان به اسلام و نظام اسلامی را همواره در حاشیه نگهدارند؛ چرا؟ چون معمولاً به ما القا میکنند «آن کسی که اصلح است مقبولیت ندارد، او میشود اصلح غیرمقبول. آن کسی که مقبولیت دارد اصلح نیست، او میشود صالح مقبول». میگویند: «اگر بروید رأیتان را بدهید به اصلح غیرمقبول، رأی خود را دور ریختهاید؛ چون رأی نیاورده است». شما تا کی میخواهی فکر کنی اگر رأی دادی به کسی که رأی نیاورده است رأی خودت را دور ریختهای؟! با این منطق باید بگویی آن چهار نفری که با علی علیهالسلام بیعت کردند وقتی که میدانستند که کس دیگری نمیآید، پس حضورشان را دور ریختند! با این منطق باید بگویی آن کمتر از ۱۰۰ نفری که پای امام حسین علیهالسلام ایستادند در مقابل چند ۱۰ هزار آدم و میدانستند قرار است همه کشته شوند، خونشان هدر رفته است، نعوذ بالله، آخر این چه منطقی است؟ مسلمان اینطور فکر میکند؟ میگویند «آنطرفیها رأی میآورند». خب رأی بیاورند. مگر مسئولیت من و شماست؟ مگر نمیگویید مردمسالاری؟ رأی بیاورند. شما میتوانی این اصلح را تبلیغ کن، این اصلح را معرفی کن، برایش رأی جمع کن، اما وقتی خود شما را متقاعد میکنند که به او رأی ندهی یعنی همواره غیر اصلحها باید بر شما حکومت کنند، همواره! کی میخواهیم این مغالطه بزرگ رسانهای را در هم بشکنیم و کنار بگذاریم؟! شما مکلف نیستی به اینکه چه کسی رأی میآورد، چرا به ما القا کردند ما مکلف هستیم از صندوق یکی را دربیاوریم، تو به رأی خود مکلفی و فردا باید جواب بدهی تو یک نفر هستی، رأی خود را درست بینداز داخل صندوق، چه در ریاست جمهوری چه در مجلس چه در خبرگان چه در هرجای دیگر، چرا فکر میکنید «من باید دنیا را کارگردانی کنم»؟ هرکس رأیی دارد. این مردم هم خدایی دارند. حالا اگر آمدیم اکثریت ملت خواستند فلان آقا بشود رئیس جمهور یا نماینده مجلس که از نظر من اصلح نبوده، از نظر من اصلاً فاسد بوده، این مسئولیت من است؟ اولاً مسئولیت شورای نگهبان است که به او گفته صالح، ثانیاً مسئولیت این همه آرایی است که به نفع او ریخته میشود در صندوق.
میدانید این مغالطه نتیجهاش چیست؟ نتیجهاش این است که ایبسا همان اصلحی که تو غیرمقبول میدانستی و هزاران نفر هم مثل تو او را اصلح غیرمقبول میدانستند و به او رأی ندادید، اگر رأی داده بودند رأی میآورد. این چه فکری است؟! دقیقاً در زمین رسانهای یک عدهای بازی کردن است. یک عدهای برای ما همیشه رأی تعیین میکنند؛ میگویند: «بیایید به این لیست رأی بدهید. درست است که آن لیست متخصصتر هستند، درست است که به شفافیت معتقدتر هستند، درست است که معتمدتر هستند؛ ولی میدانید؟ آنها رأی نمیآورند؛ اینها رأی میآورند. اینها درست است مثل آنها نیستند ولی خوب هستند؛ به اینها رأی بدهید»! بعد چهار سال بعد باید بنشینید همین روضهها را اینجا تکرار کنید.
نهاد، ارگان، فرد، من کاری ندارم. وقتی حکومت اسلامی من، رهبر من به من حرف زده بیا برو رأی بده، تو یک نفر رأی خودت را باید درست بیندازی. میتوانی تبلیغ هم بکنی. این مغالطه را پایان بدهیم، رأی به اصلح نظر خداست، نظر قرآن است، نظر عقل است نه رأی به کسی که قرار است رأی بیاورد.
من در بعضی از مناطق مردمی را که خیلی بعضیهایشان رشد سیاسی نداشتند دیدم که معیارشان در موفقیت در انتخابات این است که این رأی که دادند از داخل صندوق بیرون آمد یا خیر؟ معیارشان این است که برنده شدند یا نشدند؟ یعنی خیال میکنند مسابقه است؟ میگوید: «آقا، من به فلانی رأی دادم که رأی آورْد» انگار تیم فوتبال برنده شده است! کاری ندارد به اینکه آن کسی را که به او رأی داده، اصلح بود یا نبود، از او بهتر داشتیم یا نداشتیم!
اگر به کسی رأی بدهی که بهتر از او وجود داشت و به او رأی ندادی، فردا باید جواب بدهی ولو یک دانه رأی بیاورد، من یک نفر میفهمیدم او اصلح است. حتی نمیگذارید آن اصلح به خودش انتهای رأیگیری بگوید باشد اگر رأی نیاوردم حداقل فهمیدم اینقدر میلیون نفر در این جامعه حرف من را میفهمند، امیدوار میشود بیشتر کار کند اما وقتی آن اصلح هم انتهای رأیگیری میبیند که اصلاً هیچ چیزی نفهمید… بعد این میشود که انتخابات برگزار میشود چه در مجلس چه در ریاست جمهوری چه هرجای دیگر، میبینیم به چه کسی رأی دادیم اصلاً؟ اینها میخواهند کاری کنند؟ چکار میخواهند بکنند اصلاً؟ چرا؟ چون نخبگان دیگر پا جلو نمیگذارند، متوسطها و قدرتطلبها، بعضیهایشان، بعضی از شهرتطلبها، بعضی از … ما عرصه را برای اینها باز میکنیم با این مغالطه بزرگ، این مغالطه بزرگ عملاً تیشه به ریشه مشارکت مردم در قالب انتخابات میزند و این مغالطه گردن رسانهها است.
بازی رسانهها را نخوریم!
لذا میخواهم بگویم حکومتی که مدلش مدل مردمسالاری است، حکومتی که مدلش مدل انتخاباتی است یک طرف این وزنه انتخابات رسانهها هستند و مردم ما باید یاد بگیرند ما باید یاد بگیریم که با رسانه آگاه بشویم بازی نخوریم، گول رسانهها را نخوریم این را باید یاد بگیریم باید آموزش ببینیم هم آنهایی که احساس تکلیف میکنند یک وقتهایی میآیند در میدان باید یاد بگیرند که گول رسانهها را نخورند، هم مردمی که میخواهند بروند رأی بدهند هم قضاوتهایی که میخواهیم بکنیم. بابا! رسانهها دست افرادی است بعضاً صالح هستند بعضاً صالح نیستند بعضاً راستگو هستند بعضاً دروغگو هستند بعضاً فقط خبرهایی را که به نفعشان باشد میگویند، بعضاً تمام اخبار را پوشش میدهند؛ بعضاً خودفروختهاند؛ بعضاً خودفروخته نیستند و متأسفانه معمولاً هجمه رسانهای و غلبه رسانهای با اصحاب ثروت و قدرتی است که خیلی تعهدی به خدا و اسلام و پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم و عدالت ندارند متأسفانه هجمه رسانهای معمولاً اینطوری است؛ چون هیچ ترمزی ندارند برای دروغ گفتن؛ چون هیچ ترمزی ندارند برای پنهان کاری کردن آنها راحت هستند و البته بلد هم هستند، مطالعه هم میکنند مثل بعضی از ما که حتی در کار رسانهای خود حاضر به مطالعه و تحقیق و تحول نیستیم، نیستند. لذا عرصه را در دست میگیرند.
ولی به هر حال من باید بفهمم که رسانه برای من تعیین تکلیف نکند من در رسانهها جستجو میکنم حق را پیدا کنم حرف مفت زدن که کاری ندارد پس مسئله رسانه اهمیت پیدا میکند سواد رسانهای من و شما اهمیت پیدا میکند، ما چقدر سواد رسانهای داریم؟ چه برای مواجهه با رسانه و چه برای کار رسانهای، متأسفانه ضعیف هستیم اگر بنا بر این است که با انتخابات مردم بگویند که چه کسی بشود وزیر، چه کسی بشود وکیل، چه کسی بشود رئیس جمهور و… اگر بنا بر این است باید مسئله رسانه در جامعه جدی گرفته شود و الاّ رسانهها به جای مردم رأی میدهند الآن اینطوری است.
در انتخابات قبلی بنده یادم است (همینجا بگویم عرض احترام و ارادت محضر رئیس جمهور زحمتکش و خدوم ملت جناب آقای رئیسی عزیز، خسته نباشید، خدا قوت، من دوستدار شما هستم، این شهادتینم! حالا حرفم را بزنم) آن زمانی که چند ماه مانده بود به انتخابات، من قشنگ حضور ذهن دارم، در رسانهها با جناب آقای رئیسی مصاحبه کردند شما میخواهید رئیس جمهور بشوید یا نه؟ گفتند: «برنامهای برای ریاست جمهوری ندارم». اگر اشتباه نکنم گفتند برنامه پنج ساله برای قوه قضائیه دارم خیلی هم خوب داشتند در قوه قضائیه پیش میرفتند واقعاً به نظر من بعد از سالها یک حیات دوبارهای قوه قضائیه پیدا کرده بود برای مبارزه با مفاسد. به نظر بنده بهعنوان یک شهروند نه بهعنوان یک تحلیلگر سیاسی، بهعنوان یک شهروند من این را میدیدم این حس را داشتم از ایشان و این ظرفیت را میدیدم رسانهها با جوّ رسانهای ایشان را متقاعد کردند که بیا کاندیدا بشو، کار به جایی رسید که گفت: «ملت از ما مطالبه کردند». ملت کجاست؟ ملت مگر رای دادند؟ رسانهها! اصحاب رسانه شما را متقاعد کردند. بعد در همان دوره انتخاباتی کسانی بودند که از هشت سال قبل برای ریاست جمهوری برنامه داشتند مطالعه کرده بودند تمام عرصهها را شناسایی کرده بودند بحث و بررسی و فحص دقیق کرده بودند، طرح و ایده کامل داشتند مسلط بر مسائلی بودند که باید حل میکردند، و صلاحیت هم داشتند رسانهها شما را متقاعد میکنند که بیا، او را متقاعد میکنند که برو! بعد به مردم میگویند حالا رأی بدهید آخر چرا باید رسانهها بهجای مردم تصمیم بگیرند و رأی بدهند مردم خودشان هستند، ببینید یک مدل این است در کشورهایی که انتخابات است احزاب هستند، احزاب حاکم هستند خب ما به دلایلی سمت احزاب نمیرویم آن هم مسائل خودش را دارد پس این آحاد ملت هستند که باید بازی رسانهای نخورند و هوشیار باشند حواسشان جمع باشد پس در مسئله اصلحیت هم به مسئله رسانه رسیدم.
چند نکتۀ دیگر
حرف آخر، (دیگر فرصتی برای حرفهای بعدی ندارم) تا به اینجا ۷ مطلب را مطرح کردم و حرفهای بعدی را به صورت تیتر مطرح میکنم:
۱- ضرورت طراحی سازوکار مطالبه: رأی میدهیم و باید ساز و کاری برای مطالبه داشته باشیم، آقا این سازوکار نیست باید دنبال کنیم خود این ساز و کارِ مطالبه را باید مطالبه کنیم باید بخواهیم این که بگویم رای خود را در صندوق انداختم و فلانی وکیل مردم شد خداحافظ تا ۴ سال دیگر، ۴ سال دیگر خود من میگویم چرا رأی بدهم! چقدر رأی بدهم هیچ چیزی نشود، مشکلات حل نشود. رأی را دادید، پی آن را هم گرفتید که چکار میکنند؟ این سازوکار میخواهد. الآن بعضی از نخبگان ما برای این مسئله طراحیهایی میکنند. سایت طراحی کردند که بیایید در این، نماینده ثبت نام کند و گزارش کارش را بگذارد تا بشود با نماینده حرف بزنی و از او مطالبه کنید. چقدر کار آنها کامل است یا نیست یک بحثی است امّا اینکه به فکر باشیم و قدمی برداریم و بشود مطالبه از نماینده مجلس کرد، از نمایندهٔ خبرگان مطالبه کرد.
۲- قانون اساسی و نیاز به تکمیل آن: قانون اساسی ما بسیار محکم و بسیار ارزشمند، امّا وحی نیست یک بابی برای بازخوانی و مطالعهٔ دوبارهٔ قانون اساسی باز بشود من نمیگویم قانون اساسی را الآن به رفراندوم بگذارید و این اصل و آن اصل را جابجا کنید. امّا قانون اساسی یک جاهایی نیاز به تکمیل و تصحیح دارد چقدر خوب است که این باب مطالعاتش باز بشود.
۳- یک سری مشکلات حل نمیشود به دلیل اینکه بعضی از سیستمها در جای درست قرار ندارند که اشارات آن را در وقتهایی کردیم.
خطاب به کسانی که در معرض انتخابات هستند
نکته آخر خطاب به کسانی است که در معرض انتخابات هستند بدانید آرای ملّت امانتی روی دوش شماست. این مردم قهرمان هستند امّا دردمند هستند و دردهایی را بر شانه میکشند که حقشان نیست نقش خودشان را در صحنه درست ایفا کردند دردهای فرهنگی، ابتلائات فرهنگی گسترده که امروز هاجوواج باید نگاه کنند، دردهای اقتصادی. این رأیها را امانت روی دوش خود بدانید و بدانید که هر یک رأی که به شما داده میشود بار و مسئولیت شما را سنگینتر میکند و در پیشگاه خدا باید پاسخگو باشید؛ همانطور که میگویم در پیشگاه ملّت هم باید پاسخگو باشید. اینکه من ۴ سال نماینده بودم خداحافظ، و هیچکس نپرسد «روند نمایندگیات چه بوده و چکار کردی؟» این به مصلحت نیست.
خیلی عذرخواهم از اینکه وقت شما را هم گرفتم. ولی فکر میکردم لازم است این مطالبی را که مطالب درونی خودم است ولی خواسته از من خواسته میشود، به این متدبرین و کسانی که تریبونی از ما پیش آنها است (در کانالها عضو هستند یا در کلاسها حضور پیدا میکنند و سؤال میکنند و میخواهند بدانند) خیلی سرفصلوار و کوتاه نکات خودم را جمعبندی شده عرض کردم.
مرور دوباره بر این مطالب آنها خالی از لطف نیست:
مسئله اول: چارچوب امام، امّت، فلسفه نماز، روح حاکم اسلام و اقتداء امّت به امام
مسئله دوم: مردمسالاری دینی، بیعت و حفظ بیعت با امام
مسئله سوم: خبرگان، رهبری، قوهٔ قضاییه در وهله اول اهمیت در حاکمیت اسلامی مورد توجه باید باشد.
مسئله چهارم: مجلس، دولت، نیروهای نظامی، انتظامی نوع دیگری از حضور مردم در صحنهٔ حاکمیت است که حائز اهمیت است.
مسئله پنجم: ما معتقد به شفافیت هستیم و به کسانی رأی خواهیم داد که علاوه بر تعهد و تخصص پای کار شفافیت بایستند و شفافیت را قبول داشته باشند و به آن ملتزم باشند هرچند درک میکنیم که در بعضی مسائل که اگر جنبه امنیتی دارند شفافیت میتواند در مسائل امنیتی منتفی باشد امّا در مسائلی که مربوط به مردم است مردم در جریان امور باید قرار بگیرند.
مسئله ششم: رای به اصلح است، به اصلح باید رأی بدهیم نه به مقبول، وظیفه ما این نیست که ببینیم چه کسی قرار است رأی بیاورد وظیفهمان این است که چه کسی باید رای بیاورد، باید به او رأی بدهیم.
مسئله هفتم: بازی رسانهها را در این زمینه نخوریم رسانهها ما را متقاعد میکنند به کسانی رأی بدهیم که آنها میخواهند کسانی را به صحنه میکشند که خودشان میخواهند کسانی را از صحنه بیرون میکنند که خودشان میخواهند عملاً رسانهها همان جای خالی احزاب را با همان مشکلاتی که دارد در جامعهٔ ما پر میکنند عملاً رسانهها این کار را میکنند و مردم را به جای رأی دادن به اصلحی که میشناسند سوق میدهند به رأی دادن به افرادی که منافع آن احزاب و منافع آن جریانها را بخواهند تأمین کنند.
مسئله هشتم: مطالبه است ما رأی میدهیم مطالبه هم میکنیم ساز و کار مطالبه باید طراحی بشود اگر ساز و کار مطالبه طراحی نشود متأسفانه باید بگوییم که باید نشست و شاهدِ کاهش مشارکت بود در هر سال و هر دوره و این نه به نفع اسلام است، نه انقلاب، نه نظام و نه مردم ساز و کار مطالبه باید طراحی بشود.
مسئله نهم: جای مطالعه و بازخوانی و باز طراحی در قانون اساسی قائل باشیم اگر هم الآن وقت آن نیست مطالعات آن شروع بشود آن نخبگان مردم را با این مسئله یک بار دیگر مواجه کنیم.
مسئله دهم و پایانی: خطاب به کسانی که انشاءالله انتخاب خواهند شد که رأیها را امانت ببینید و به درد ملت و رنج هایی که ملت را گرفتار کرده توجه بیشتری داشته باشید.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته