وبگاه رسمی حجة الاسلام علی صبوحی
برای اصلاح وضعیت عفاف و حجاب چه باید کرد؟

برای اصلاح وضعیت عفاف و حجاب چه باید کرد؟

کدام سورۀ قرآن راهکار تثبیت فرهنگ عفاف در جامعه است؟

اگر می‌خواهیم در جامعه‌مان ویژۀ مقولۀ عفاف کاری انجام دهیم، قرآن می‌فرماید طبق سورۀ نور پیش بروید. البته پیش رفتن طبق سوره نور کار سختی است، ولی باید سختی‌ها و زحمت‌های آن را به جان خرید، با هر آنچه در توان هست تلاش کرد تا دغدغه‌مندان، و مسئولان در جامعه به این سوره واقف شده و به راهبردهای این سوره درباره مسئله عفاف، ایمان بیاورند و آن را دنبال کنند.

درواقع یک جریان‌سازی اجتماعی برای مطالبه تحقق اهداف و راهبردهای سورۀ نور، یکی از وظایف امروز مردان و زنان مؤمن است. چه نگران خودشان باشند، چه نگران بچه‌هایشان باشند و چه نگران جامعۀ خود باشند، راه، مشخص است؛ اما رهرو نیاز است.

اهداف گران‌قیمتی مثل عفت در جامعه را نمی‌شود با اقدامات ارزان‌قیمت تأمین کرد. اقدامات ارزان، ممکن است آثار مقطعی و موقت به‌دنبال داشته باشد؛ اما آثار پایدار و ماندگار ندارد. مثلاً اگر با حرکت‌های احساسی، هیجانی در یک صحنه‌ای، در یک فضایی، در یک نمایشگاهی اشک یک نفر را دربیاوریم و یک چادر به او هدیه کنیم، شاید اثر کند؛ ولی چقدر این اثر می‌ماند؟ آن فرد بالأخره از آن فضای احساسی بیرون می‌رود و مجدداً در فضاهای دیگر قرار می‌گیرد؛ لذا خیلی نمی‌شود روی عمق این تأثیر و پایدار بودن این تأثیر، حساب کرد.

نمی‌خواهیم این رفتارها را به شکل کلی نفی کنیم و بگوییم این کارها را نکنید. این کارها هم یک‌وقت‌هایی، در یکجاهایی جواب می‌دهد و می‌تواند استارت یا مقدمۀ خوبی باشد برای کارهای عمقی‌تر، برای کارهای بنیادین؛ به شرط اینکه منجر شود به کارهای بنیادی وگرنه معمولاً چون در صحنه جواب می‌گیرد، فکر می‌کنیم تمام است و بعدازآن دیگر کاری نمی‌کنیم و کار به همین‌جا بسنده می‌شود و تمام می‌شود که این، آسیب است. باید حتماً بتوانیم تداوم بدهیم و آن را به یک اقدام عمقی تبدیل کنیم.

لذا می‌خواهم بگویم درست است سورۀ نور یک فرآیند تقریباً سنگینی را پیش پای جامعه برای تحقق فرهنگ عفاف می‌گذارد؛ اما راه همین است و ما باید این را مطالبه کنیم؛ یکی با قلمش، یکی با بیانش، یکی با حضورش، یکی با کانال زدنش، یکی با سایت زدنش، یکی با تدریس کردنش و… . به هر شکلی که می‌توانیم، ترویج فرهنگ سورۀ نور را در سطح مردم و در سطح قانون و مسئولان دنبال کنیم.

اگر بخواهیم این سوره را نادیده بگیریم و درعین‌حال به نتیجه‌ای که سورۀ نور می‌خواهد برسد، امیدوار باشیم، به نظرم خودمان را فریب دادیم! به هر شکل دیگری بخواهیم به الگوی عفاف و حیا در جامعه دست پیدا کنیم، وقت خودمان را از بین برده‌ایم.

ما می‌توانیم در دامنۀ‌ سورۀ نور بررسی کنیم؛ مثلاً جایی که سورۀ نور به پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم دستور داد: «به مردم بگو عفت برایتان بهتر است»، این را گسترش دهیم به امربه‌معروف خیابانی، نهی‌ازمنکر نمایشگاهی و امثال این‌ها. من مشکلی با این‌ها ندارم؛ اما این‌ها (اینکه پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم بگویند و در دامنۀ ایشان، دلسوزان جامعه دعوت کنند به عفاف) گام پنجم است، ابتدا گام اول تا چهارم را باید برداشت:

  • الآن باید ما تهاجم کنیم؛ تهاجم این نیست که نگذارید این‌ها سرلخت به خیابان بیایند (ممکن است نتوانی این کار را بکنی و اگر الآن بخواهی چنین کاری را انجام دهی، ممکن است در بعضی مواقع، نتیجه عکس بگیری، در بعضی موارد، نتیجه نگیری. شاید در مواردی هم نتیجه حاصل شود ولی این جریان ایجادشده را که دارد تکیه می‌کند به یک سری عقبه‌های قدیمی دشمنی با اسلام و انقلاب، نمی‌شود صرفاً با این، حل کرد؛ به‌خصوص در این فضا)؛ اقدام تهاجمی ما می‌تواند مطالبۀ جدی از قوۀ قضاییه برای اجرای حدود باشد، باید اجرا کند، حکومت اسلامی هستید باید حدود اسلام را اجرا کنید. اگر اجرا نمی‌شود، توضیح دهید چرا؛ چرا علنی اجرا نمی‌شود؟ از چه می‌ترسید؟ برای آن همایش بگذارید، به بررسی بگذارید. مثلاً ۵ سال طول می‌کشد؟ باشد؛ ایرادی ندارد. راه همین است؛ باید حدود اجرا شود.
  • مطالبۀ جدی از نیروهای نظامی و انتظامی برای مقابله با باندهای فساد. مقابله با دسترسی آسان به مواد مخدر، مشروبات الکلی و انواع راه‌ها و روش‌ها و ابزار، برای برخورد با مسائل فسادانگیز در جامعه باید سخت باشد. در چارچوب قانون، در چارچوب اجراییات، مسائل انتظامی، دولت‌ها و دولتمردان باید برنامه‌های خودشان را توضیح دهند. در دور بعدی انتخابات، باید سؤال کنیم؛ باید بگویند برنامه‌شان چیست؟ نهادهای نظامی هم باید توضیح دهند برنامه‌شان چیست؟ چرا اقداماتشان به اندازه کافی پاسخگوی محدودسازی باندهای فساد نیست؟
  • گام بعدی، ازدواج آسان! کسانی که در جامعه هزینه می‌کنند، باید جواب دهند که چرا برای ازدواج هزینه نمی‌کنند؟ چرا هزینه‌هایشان کفاف نمی‌دهد؟ چرا برای فرهنگ‌سازی ازدواج آسان در منبرها کار نمی‌شود؟
  • گام بعدی، حریم خصوصی؛
  • گام بعدی، ترویج عفاف و حجاب و… است.

این یک فرآیند مشخص در قرآن است. می‌خواهیم جامعه به نور برسد، بسم‌الله، راه معلوم است (برای دسترسی به تدبر در سورۀ نور به این صفحه مراجعه کنید).

شاید بگویید: «من به‌تنهایی نمی‌توانم بروم». به اندازه خودت و در دایرۀ وجودی خودت، در ترویج و تبلیغ این سوره، مسئول کردن اطرافیان -از مسئولین تا همه مردم- درباره این سوره کوشا باشید. اگر نتیجه داد، بهتر، اگر نداد، شما مأجور هستید. «إِنْ عَلَيْكَ إِلَّا الْبَلَاغُ» (شوری: ۴۸) شما بگو. تازه همه این‌ها که درست شد، ترویج و تبلیغ و جا انداختن فرهنگ ولایت‌پذیری در جامعه است، چون تمام این فرایند ذیل ولایت می‌تواند تحقق پیدا کند. فرهنگ ولایت‌پذیری در جامعه باید به شکل مسئولانه ترویج و تبلیغ شود. این یک قسمت؛ سورۀ نور. جواب سؤال شما، توجه مضاعف به سورۀ نور است.

برای عمل به دستور قرآن در زمینۀ عفاف، چه زیرساختی نیاز است؟

اما قسمت دوم این است: اگر قرار باشد در جامعه به همین سورۀ نور توجه شود نیاز به یک بسترسازی هست. یعنی اگر توقع داشته باشیم که وقتی دستور سورۀ نور را انجام می‌دهیم، استقبال کنند، برای همین استقبالشان، زیرساختی نیاز است. آن زیرساخت، آشنا بودن او با قرآن است، با قرآن آشنا نیستند. مردمی که قرار است سورۀ نور را به آن‌ها یاد دهیم، ده صفحه را باید حداقل ده روز بیاید سر کلاس بنشیند که تازه یک فهم اولیه از سورۀ نور پیدا کند، برای اینکه بتواند یک سورۀ ده‌صفحه‌ای را بفهمد، باید ده سورۀ یک‌صفحه‌ای را قبلاً فهمیده باشد؛ پنج سورۀ دوصفحه‌ای فهمیده باشد؛ چهار سورۀ سه‌صفحه‌ای دیده باشد، سه سورۀ پنج‌صفحه‌ای دیده باشد تا برسد به این سورۀ ده‌صفحه‌ای. تابه‌حال این‌گونه ندیده است و اگر بخواهم بگویم بیا بنشین سوره نور را می‌خواهم برایت بگویم، همین صفحه اول سوره نور تمام نشده‌، می‌رود! (آیۀ دوم سوره دستور به شلاق زدن زن و مرد زناکار داده است) می‌گوید: «برو بابا قبلاً شنیده بودیم که می‌گفتند: قرآن می‌خواهد بزند راست می‌گفتند»! چه چیزی می‌داند از قرآن و مبانی آن؟ این سوره در مدینه نازل شده است، آنجایی که دیگر دغدغه حکومت اسلامی عفاف بود. از این زیرساخت قبلی‌اش که اُنس با قرآن در جامعه است چه می‌داند؟

بنابراین بین مردم و مسئولان اُنس با قرآن باید وجود داشته باشد، تا سوره نور فهمیده شود یعنی توقع نداشته باشیم که خیلی زود جواب بگیریم. ما اگر می‌خواهیم از سوره نور هم جواب بگیریم باید شروع کنیم و این همان حرکت غیرمستقیمی است که سال‌هاست باید انجام بدهیم و تأخیر می‌کنیم، حتّی من معتقد هستم اگر ما چهار سال یا پنج سال به سوره نور نرسیم، همین انس با قرآن را در جامعه ترویج بکنیم، خودش یکی از آثار غیرمستقیمش عفاف است؛ حتی سوره‌ای که راجع به عفاف نیست، مثلاً شمس، فجر، عادیات یا… راجع به عفاف نیست؛ ولی جوان ما که با این سوره مأنوس می‌شود، بدانید یکی از آثار آشنایی با سوره‌های فوق‌الذکر توجه به عفت است. قرآن این‌‌گونه کتابی است؛ «متشابه مثانی» است و همه‌اش به هم نظر دارند. لذا تا می‌توانید سعی کنید فرهنگ قرآن خواندن و قرآن فهمیدن، تدبر کردن در قرآن را ترویج بکنیم.

در راه ترویج انس با قرآن، اولویت چیست؟

اولویت اول: البته بنده، نسبت به سوره نور اولویت می‌دهم؛ یعنی می‌گویم الآن اگر بخواهیم جامعه‌مان را واقع‌بینانه نگاه کنیم، باید چه کنیم؟ خط مقدم مبارزه با این جریان ضدفرهنگی بروزیافته در جامعه ما چیست؟ (البته ما الآن از این ناراحتیم که فقط دارند جیغ می‌زنند؛ وگرنه سال‌ها است که با همین شیب جلو آمده‌ایم! این افراد اگر صبر می‌کردند، دو سال دیگر سلف‌ها هم خودبه‌خود مختلط می‌شد! سه چهار سال دیگر چیزهایی که می‌خواستند، تأمین بود! فقط یک‌کم هول برداشته‌اند و می‌خواهند زود تمامش کنند. این هم از حماقت است، اگر احمق نبودند و لیدرهای آن‌ها صبر می‌کردند، مطمئناً با صبر کردن خیلی زودتر و بهتر نتیجه‌ می‌گرفتند. درست است که الآن با هنجارشکنی، چیزهایی را به‌ظاهر به‌دست می‌آورند؛ ولی خیلی برای آن‌ها پرهزینه تمام شد؛ چون منجر شد به بیدارتر شدن امت مسلمان و دلسوزان و دغدغه‌مندان. عجله آن‌ها جامعه را بیدار کرد، این حماقت دشمن است. «الحمد لله الذی جعل اعداءنا من الحمقاء»؛ شکر خدایی را که دشمنان ما ‌را از احمق‌ها قرار داد (منظورم لیدرها هستند) که معمولاً با عجله‌ها و با نادانی‌های خودشان موجبات بیداری ما را هم فراهم می‌کنند) به‌هرحال ما اگر بخواهیم بیاییم در جبهۀ ترویج فرهنگ قرآن خواندن و قرآن فهمیدن، کار کنیم، در این جبهه هم اولویت یکمان بچه‌های خودمان هستند؛ یعنی همین جامعه‌ای که هنوز پای اسلام و انقلاب و ایمان هست (این را هم با توجه به سوره عبس می‌گویم).

ریزش‌های ما ‌است که رویش‌های آن‌ها شده است

فکر می‌کنید گسترش کم‌عفتی و کم‎حجابی در جامعه، محصول چیست؟ این ریزش‌های ما ‌است که رویش‌های آن‌ها شده است، ما ریزش داریم؛ مادر محجبه است، مؤمن ‌است، قرآنی است، پدر هم همین‌گونه است؛ بچه‌هایشان نه! نوه‌هایشان نه. الآن یک مادربزرگ را در کنار دخترش بگذارید، کنار او نوه‌اش، کنار او نتیجه‌اش…، قشنگ می‌توانی سیر افول فرهنگ عفاف و حجاب را در خود همین‌ها ببینید. این‌که الآن در خیابان ‌است مادربزرگش در خانه چادر کرده است، در خیابان می‌گوید چرا به ‌من می‌گویید روسری سرت کن. شما درست نرساندی. تا گفته می‌شود «امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر» همه دنبال این هستند که در خیابان به یک کسی چیزی بگویند! بابا اولویت، خانه و خانواده‌ات است؛ خاندانت است، برای کسانی که می‌شناسی‌، سرمایه‌گذاری کن. برای نزدیکانت چه‌کار کردی؟ چند بار رفتی خانه‌هایشان و این‌ها را به لحاظ ایمانی تغذیه کردی؟ چقدر برنامه ریختی؟ چقدر وقت گذاشتی؟ چقدر هزینه کردی؟ یعنی اولویت این است که این بدنه مؤمن را نگهداریم اجازه ندهیم این‌ها ریزش داشته باشند.

اولویت دوم: اولویت بعدی هم این است که ترویج و تبلیغمان محدود به خودمان نشود؛ تا می‌توانیم شگردهایی را پیدا بکنیم که صدای ما به گوش آن کسانی که ریزش کردند هم برسد، به گوش آن دختر کم‌حجاب یا بدحجاب برسد؛ او مگر چه کسی است؟ وضعیت امروز او محصول غفلت‌های ما است وگرنه این‌گونه نیست که فطرت او مشکل پیدا کرده باشد. انسان است با فطرت سالم، از سرمایه فطرت او می‌توانی استفاده کنی او را دعوت کنی به قرآن. می‌شود؛ ما روش‌هایش را بلد نیستیم، ما روی روش‌ها آن کار نمی‌کنیم. اگر هم کار می‌کنیم، فقط هم روی قسمت‌های هیجانی و احساسی کار می‌کنیم (نمایشگاهی بزنیم و یک حرکت احساسی بزنیم).

در این راه نیازمند چند خصلت هستیم

باید هوشمند باشیم

به‌طور مثال در یک دانشگاه ما جلسه‌ای داریم که در آن چند نفر استاد دانشگاه در رشته‌های فنی و مهندسی هستند و می‌آیند تدبر گوش می‌دهند. در همین وقایع اخیر به‌خصوص در کلاس‌های دانشگاهی‌شان با صحنه‌هایی روبرو می‌شوند که واقعاً می‌مانند چه بکنند، می‌گویند: «داریم تدریس می‌کنیم؛ یکی کلاً کشف حجاب می‌کند. می‌مانیم چه‌کار کنیم! تازه منتظر هستند شما یک‌چیزی بگویی همان را به سوژه‌ای تبدیل کنند برای شلوغ کردن و خلاصه گسترش دادن خواسته خودشان. نگوییم؟ آخر بی‌تفاوت بمانیم؟ چه می‌شود کرد؟» من به ایشان گفتم پیشنهاد من این است ایشان این کار را کرد، شما مثل کسی ‌که این را ندیدی، رد شوید؛ پنج دقیقه ده دقیقه بعدش، یک مطلب چهار پنج دقیقه‌ای قرآنی مستند و غیرمرتبط با حجاب بگو، مثلاً راجع به وسوسه، راجع به پناه بردن به خدا، راجع به توحید و سوره توحید، راجع به نصرت الهی، راجع به دشمنان خدا در سوره مسد، (این‌همه سوره در قرآن هست) یک نکته از «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاهَا، وَقَدْ خَابَ مَنْ دَسَّاهَا» (شمس: ۹ و ۱۰) از قوم ثمود بگو، (حزب مفصل (سورۀ محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم تا آخر قرآن کریم) را اگر بلد باشید، دریای مطلب است) یک مطلب چهار پنج دقیقه‌ای بگو و برو. حرف را زدی، مطمئن باش که او گرفت، مطمئن باش که در مقابلش نمی‌تواند گاردی بگیرد، مطمئن باش که دیگران را هم به تفکر واداشتی. هوشمندی شما در امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر مهم است.

به‌طور مثال اگر بچه‌ای به لجاجت بیفتد، قابل‌جمع کردن نیست در خانه! این بچه مثلاً مدام می‌زند روی بشقاب، شما می‌گویی نزن، نزن و او محکم‌تر می‌زند و شما بلند می‌شوید به کتک‌کاری. تو بزنی او گریه کند جیغ بزند و دفعه بعد بدتر از قبل؛ اما وقتی بچه بر روی بشقاب می‌زند، بگویید نزن باباجان، بیا ببین چقدر قشنگه این نقاشی، بشقاب و قاشق را رها می‌کند و می‌آید اینجا. حواسش را پرت می‌کنید دیگر. قرار نیست هر کاری او می‌کند، برای شما تعیین تکلیف کند.

مثال دیگر: برخی در سلف‌ها بر روی میزها می‌کوبند و می‌رقصند تو هم می‌گویی نرقص، نکن، تو بگویی، بدتر می‌کند. افتاده به لجبازی باید حواسشان را پرت کنید.

حضرت آقا دیروز فرمودند بچه‌‌هایی که الآن در خیابان‌ها سروصدا راه می‌اندازند، چه کسانی هستند؟ (البته فرمودند لیدرها و گردانندگان، حسابشان جداست) «این‌ها بچه‌های خود ما هستند» (منبع)؛ که بلد نشدیم با آن‌ها صحبت کنیم، بلد نشدیم به آن‌ها قرآن بگوییم، فکر نکردیم چگونه با آن‌ها ارتباط برقرار کنیم. حالا آن فرد اشتباه می‌کند من هم صاف دست می‌گذارم بر روی اشتباه او، لجاجت او را برمی‌انگیزم باز او بدتر می‌کند و آخرسر هم به کتک‌کاری در خیابان منجر می‌شود. سودش به چه کسی می‌رسد؟ به دشمنان اسلام و دین و… .

اکنون هوشمندی لازم، ترویج انس با قرآن است

بنابراین آن هوشمندی مهم است. من فکر می‌کنم که هوشمندی امروز جامعه ایمانی این است که فعلاً تأکید کند بر ترویج انس با قرآن در لایه مردمی و از آن‌طرف هم مسئولین (هر دو باهم) بر قسمت خصوص عفاف و حجاب تأکید کنند بر روی سوره نور در لایۀ آگاهان جامعه، مسئول و مردم. این نسخۀ درمانی آگاهان جامعه است؛ وگرنه آن‌هایی که در خیابان شلوغ می‌کنند، جوابشان سورۀ نور نیست. آن‌ها را باید غیر‌مستقیم توسط حزب مفصل قرآن آرام‌آرام، مأنوسشان کرد؛ و می‌شود؛ اما زحمت زیاد می‌برد که معلم ما، مربی ما، دلسوز جامعۀ ما با هم مطالعه و مباحثه کنند و تجربیات را به هم منتقل کنند. اینکه کجا و چگونه گفتند و جواب گرفتند؛ اینکه چگونه بچه‌های گریز‌پا که حاضر به گوش دادن قرآن نبودند، آن‌ها را رفیق کردند با قرآن و… . یا اگر جایی رفتم و جواب نگرفتم، با چند نفر مشورت کنیم… .

باید خستگی‌ناپذیر باشیم

خستگی‌ناپذیری می‌خواهد، جهاد است دیگر. در جهاد نظامی به‌محض ورود در میدان پیروز می‌شوید؟ حاج قاسم -رحمة الله علیه- برای مبارزه با داعش به‌محض اینکه رفت بجنگد، پیروز شد؟ چقدر شهید دادیم؟ چقدر متحمل زحمت شدند؟ چقدر محاصره‌ها را تحمل کردند؟ چقدر شکنجه‌ها را تحمل کردند؟ تا بالأخره توانستند این غده را مهار کنند. این زحمت برده است، سال‌ها تلاش کردند.

در حوزۀ جهاد فرهنگی کار از آن سخت‌تر و پیچیده‌تر است، در جهاد نظامی باز صحنه معلوم‌تر است تا در جهاد فرهنگی، در جهاد فرهنگی به‌هرحال صحنه شناسایی‌اش احتیاج به بصیرت و ذکاوت بهتر دارد، صبر بیشتری می‌خواهد، علم بیشتری می‌خواهد. دیگر باید مصداق آیۀ شریفۀ «وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ» (عنکبوت: ۶۹) مجاهدت کنیم و مطمئن باشیم که «إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ وَيُثَبِّتْ أَقْدَامَكُمْ» (محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم: ۷)؛ اگر ما خدا را کمک کنیم و دغدغۀ ما واقعاً خدا باشد، خیلی این پیشرفت‌ها و پیروزی‌ها در این جبهه سرعت پیدا می‌کند.

باید اخلاص داشته باشیم

چرا این حرف را زدیم؟ یک‌وقت‌هایی یادمان می‌رود به‌خاطر خدا می‌جنگیم. باید خودمان را آسیب‌شناسی کنیم. بیشتر از اینکه ناراحت باشیم که حدود خدا زیر پا گذاشته می‌شود، ناراحت برخوردن به خودمان هستیم! این، کار را خراب می‌کند، اخلاص را از بین می‌برد. مثلاً تا حالا که ۵ سانتیمتر از روسری بیرون بود، خیلی مشکلی با آن نداشتیم و عصبانی نبودیم! پذیرفته بودیم! به‌عنوان یک هنجار قبول کرده بودیم! اما آیا این هنجار، هنجار خدا هم بود؟ خدا قبول داشت؟ مشکلی نداشتیم! آن را که برمی‌دارد، تازه اینجا یک مسئله حادی می‌شود! الآن مسئله چه کسی شد؟ مسئلۀ خدا شد یا تو؟ چه کسی الآن خیلی ناراحت است؟ دقت کنید. حواسمان باشد احکام خدا، حدود خدا. اگر این شد، تعصب بی‌جا کنار گذاشته می‌شود و برای نتیجه گرفتن، دنبال راه خدا را می‌گیریم. خدا هم بنده‌هایش را دوست دارد، حرمت بنده‌هایش حفظ می‌شود، مقابله منطقی می‌شود، ترویج حق، منطقی می‌شود و به نظرم زودتر جواب می‌گیریم.

ما الآن اینجا این پیام را می‌توانیم به متدبران بدهیم که برای ترویج انس با قرآن و تدبر در قرآن اولاً نسبت به خانواده‌های خودتان، همسایه‌های خودتان، دوستان خودتان، و اهل ایمان بکوشید، تلاش کنید، ترویج دهید. ما در همین جمع که متدبر شدند، کسانی داریم که خاندان خود را متدبر کردند؛ کسانی را هم داریم که متدبرند؛ ولی شاید با بچۀ خود تابه‌حال راجع به تدبر صحبت نکردند، راجع به قرآن صحبت نکردند.

من نمی‌خواهم بگویم هرکسی نتیجه گرفته یعنی کار کرده، و هرکسی نتیجه نگرفته، کار نکرده است، نه، ممکن است یک‌وقت شما تلاش هم بکنید؛ اما فرزندت جذب قرآن و تدبر نشود، من نمی‌خواهم شما را مقصر کنم. اما می‌خواهم بگویم تلاش، وظیفۀ همۀ ما است. این تلاش، جهاد در فرهنگ ترویج قرآن و تدبر در قرآن وظیفۀ همۀ ما است. انتها هم ندارد، آقا من ده نفر را آشنا کنم تمام می‌شود؟ انتها ندارد، ده نفر، صد نفر، هزار نفر، هرچه می‌توانی با جان و مال و بَیان و حضور و همۀ این‌ها هرچه می‌توانید برای انس با قرآن باید تلاش کرد و ناامید نشد. البته سخت است اما مجاهدت می‌خواهد.

باید ناامید نباشیم

 الحمدالله به برکت ۱۴۰۰ سال مجاهدت مردان و زنان مؤمن و علما و صلحا در پرتو مکتب اهل‌بیت علیهم‌السلام الآن در جایگاه خوبی هستیم و اگر امروز ناامید باشیم، پس پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم آن روز باید چه می‌گفت؟ چه باید می‌کرد؟ ایشان را کتک می‌زدند، سنگ می‌زدند، حرف می‌زد با سنگ به چهرۀ حضرت می‌زدند، از پشت‌بام خاکستر و کثافات گوسفند را روی سر حضرت خالی می‌کردند! فرمود «مَا أُوذِی نَبِیٌّ کمَا أُوذِیتُ» (ابن‌شهرآشوب، المناقب، ج۳، ص۲۴۷)؛ هیچ پیامبری به اندازه‌ای که من اذیت شدم اذیت نشد، هیچ پیامبری! «رحمةً للعالمین» است! بارها قصد جان ایشان را کردند، مؤمنانِ به حضرت را شکنجه می‌کردند، بدترین شکنجه‌ها را در حق آن‌ها روا می‌داشتند، اما پای اسلام ایستادند و زحمت کشیدند و مجاهدت کردند، فشار را تحمل کردند تا نتیجه گرفتند. همان نتیجه‌ای را هم که گرفتند، شیطان لعنت الله علیه اجازه نداد کفن پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم خشک شود؛ امت اسلام را به انحراف کشید، بسترهای آن را از قبل کار کرده بود.

مصاف است؛ جنگ واقعی است بین جبهه حق و باطل! توقع نداشته باشید که صرفاً به این خاطر که ما از اوضاع ناراحت هستیم و یک حرکتی را هم کردیم و در جایی پولی خرج کردیم و کلاس برگزار کردیم، الآن جهان باید در پرتو نور الهی بدرخشد! خیلی بزرگ‌تر از ما -یعنی انبیاء الهی علیهم‌السلام- آمدند با مرارت‌ها و تلخی‌ها و ناکامی‌ها روبرو شدند. من و شما که در مقایسه با آن‌ها عددی نیستیم، کسی نیستیم، به‌حساب نمی‌آییم. راه مشخص است و باید تلاش کرد و پیش رفت و مطمئن هستیم که خداوند به مؤمنان کمک خواهد کرد؛ مثل همیشه جریان حق پیروز خواهد بود.

بنده این‌گونه می‌فهمم شرایطی که در جامعه پیش آمد با همه تلخی‌ها و دلگیری‌هایی که برای جامعه ما ایجاد کرد و هزینه‌هایی که به لحاظ فکری، فرهنگی، مادی برای جامعۀ ما تراشید با همه این‌ها، این جریان خیر بود، این جریان نمادی بود از حماقت دشمنان اسلام و انقلاب و علتی شد بر بازخوانی دوبارۀ مسائل فرهنگی که برگردیم و فرهنگ را این‌قدر درجۀ دو و سه نبینیم، باور کنیم فرهنگ یک مسئلۀ درجه اول است و به آن اهمیت بدهیم.

البته دشمن تلاش می‌کند مردم را تحت ولایت خودش دربیاورد

اما دشمن هم بیکار نیست و از آن‌طرف تلاش می‌کند تا ولایت و ولایتمداری را از مسلمانان بگیرد و شما را بعد از ایمانتان کافر کند. آیه ۱۰۰ سوره آل‌عمران می‌فرماید «…إِنْ تُطِيعُوا فَرِيقًا مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ يَرُدُّوكُمْ بَعْدَ إِيمَانِكُمْ كَافِرِينَ» این‌ها شما را بعد از ایمان کافر می‌کنند. این «کافر کردن» معنی‌اش این نیست که می‌آید حجاب را از سر شما برمی‌دارند؛ بلکه ممکن است بر هم ندارند، اصلاً بگویند: «حجاب آزاد، هر کس دوست دارد حجاب داشته باشد هر کس دوست ندارد هم نداشته باشد. شما می‌توانید به‌عنوان یک مؤمن حجاب داشته باشید، اصلاً ما خودمان برای شما مسجد می‌سازیم شیک و تمیز و خوشبو و معطر کیف کنید که به صدتای مسجد خودتان بیرزد، برایتان تزیین هم می‌کنیم، پله‌برقی هم می‌گذاریم شیرهای وضوخانۀ مسجد را هم از طلا می‌کنیم، خوب است؟ این هم مسجد، دیگر چه می‌خواهی؟ حرم آزاد، بروید حرم، خودمان هم گاهی می‌آییم کنار شما سینه می‌زنیم با هم کیف کنیم و خوش باشیم و صفا، دیگر چه می‌خواهی؟ نماز جماعت می‌خواهی؟ می‌خواهی سینه بزنی؟ هر کاری می‌خواهی بکن، اما من جامعه‌ات را اداره می‌کنم، من برای تو تصمیم می‌گیرم، من می‌گویم که قانون اجتماعی‌ات چه باشد، من می‌گویم که اقتصادت چگونه باشد، من می‌گویم که تعریفت از توسعه‌ و عدالت چه باشد، من می‌گویم که جهت‌گیری‌ات کجا باشد، این‌ها با من، این‌ها هم ربطی به ایمان ندارد». اینجا ما فریب می‌خوریم.

دختر و پسر و مرد و زن مسلمان ولایی متدین ما می‌گوید: «من می‌روم مثلاً آمریکا زندگی می‌کنم آنجا راحت‌تر است. حفظ ایمان آنجا راحت‌تر است؛ چون آنجا من می‌روم اداره، من را اذیت نمی‌کنند، آنجا پیشرفت می‌خواهم بکنم، جلوی پیشرفت من را کسی نمی‌گیرد». با این ذهنیت که آنجا راحت‌تر می‌تواند مؤمن باشد و اصلاً دارد می‌رود برای حفظ ایمانش و اصلاً هم آنجا دنبال بی‌بندوباری نمی‌رود؛ ولی کجای محاسبه‌اش اشتباه بوده؟ در تعریف ایمان، این فکر می‌کند ایمان این‌ها هستند. خير؛ ایمان پذیرش ولایت الله است، این‌ها همه ورودی‌های ولایت الله است. تو می‌روی در ولایت شیطان دنبال چه هستی؟ دنبال تحقق ولایت الله هستی؟! (بله یک کسی یک‌وقت، ضرورتی ایجاب می‌کند که ازنظر مثلاً علمی، فنی، شخصی یا… به‌ناچار در بلاد کفر زندگی کند، آن یک بحث است، این مسئله از حرمت و خروج از ولایت خدا مستثنا می‌شود، اما اگر به غیر آن باشد چه؟!)

نباید ولایت طاغوت را پذیرفت

از طرفی در دنیای امروز، خود مؤمنان نیز دارند الگویی را برای ما تبلیغ می‌کنند که «حفظ ایمان ربطی به حاکمیت اهل کتاب بر جهان ندارد، ربطی به حاکمیت آمریکا و نمی‌دانم اروپا و غیره بر جهان ندارد. مسلمانان در کشورهای خودشان دارند آزادانه زندگی می‌کنند؛ کاری به کار کسی ندارند. نترسید از دوست شدن با دشمنان خدا و دوست شدن با آمریکا و اروپا. بروید با این‌ها دوست شوید؛ عیب ندارد؛ چهارتا خواسته هم از شما دارند، قبول کنید؛ زیرا موانع پیشرفت جوامعتان برداشته می‌شود؛ اقتصادتان شکوفا می‌شود؛ همان نظم خیلی قشنگی که آن‌ها در جامعه‌شان دارند، به شما هم تزریق می‌شود. نمونه‌اش کشور همسایه‌تان ترکیه، با این‌ها رفیق است، چقدر این‌ها پیشرفت کرده‌اند، برو در استانبول بچرخ ببین چقدر قشنگ است، برو آنکارا را بچرخ ببین چقدر قشنگ است و مالزی و… . بروید نگاه کنید کسی کاری به کار این‌ها ندارد این‌ها هم کاری به کار آن‌ها ندارند، هرکسی دارد زندگی خودش را می‌کند». یک ظاهری از این‌ها به ما نشان می‌دهند تا ما را متقاعد کنند که شما هم اگر بیایید دست از این لجاجت بردارید و تعصباتتان را کنار بگذارید، این دعوا را تمامش کنیم ختم به خیرش کنیم به نفع شیطان و شیاطین، تمام بشود برود پی کارش! اما نکته‌ این است که چگونه می‌خواهید کافر بشوید درحالی‌که آیات الله معیار کفر و ایمان است. مسئله آیات الله است؛ نه چهارتا چیزی که از ایمان، در ذهن تو نقش بسته، یکی از آیات الله این است که شما هر قدرتی را که مزاحم ولایت «الله» در جهان است، باید حذف کنید، هر کس «صد عن سبیل الله» می‌کند را باید از سر راه بردارید، مسئله این است. اصلاً خدا جنگ مؤمنان با کافران را پایه‌ریزی کرده برای حاکمیت ایمان بر کل جهان، بعد شما می‌خواهید بروید تحت ولایت کافران قرار بگیرید و این در حالی است که در فرهنگ دین، الفت‌ اجتماعی با ایمان حاصل می‌شود؛ اما در فرهنگ مادی، الفت اجتماعی با چه چیزی حاصل می‌شود؟ بله؛ با قانون و الزامات قانونی و سخت‌گیری‌های قانونی که اگر آن سخت‌گیری‌ها از فرهنگ‌های مادی برداشته شود، انسان‌ها به یکدیگر هیچ رحمی نمی‌کنند. به قول یک بزرگواری: «اگر در اروپا یک چنددقیقه‌ای یا چندساعتی برق برود، آن‌وقت می‌فهمید چه‌ واویلایی‌ است و چه توحشی حاکم است». چه اینکه بعضی وقت‌ها نمونه‌هایی و نشانه‌هایی از آن دیده می‌شود (نمونه)، و با عقلانیت مادی‌ به این رسیدند که باید با الزامات قانونی همه را در چارچوب‌ خودشان نگه‌ دارند؛ وگرنه اگر قانون نباشد، از درون چه چیزی مانع او می‌شود که تعرض‌ به حقوق دیگران نکند؟ درحالی‌که در فرهنگ دین آنچه قرار است انسان‌ها را در کنار هم نگاه دارد ایمان است «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ» (حجرات: ۱۰) و شما جامعۀ ایمانی به نعمت ایمان و به نعمت حبل‌الله با هم برادر شدید و دیگر، قبیله‌ها به‌ هم حمله نمی‌کنند و دیگر، جامعه صحنه‌ کشت و کشتار و خون و خونریزی نیست.

الآن عده‌ای یادشان رفته، خدا را یادشان رفته، رحم از دلشان رفته، هر که نگاه می‌کند که آقا این آدم، آخر بابا تو، در همین کشور در همین جامعه بزرگ شدی، همین، زیر همین آسمان نفس کشیدی، روی همین زمین بزرگ شدی، این قساوت را از کجا آوردی؟ این خوی وحشیگری‌ کجای تو بود؟ یک ساعت و نیم بچه مردم را شکنجه کردید؟! هر چه دستتان‌ آمد زدید؟! لت‌وپارش‌ کردید؟! صورتش‌ و جگرش‌ را دریدید‌؟ در کدام آموزشگاه‌ شکنجه‌گری دوره دیده‌اید ؟! «بزنش، بزنش‌، بسوزانش‌؛ با آجر به صورتش‌ بزن»! ببینید ایمان که برود آن خوی وحشیگری انسان که بیاید، انسان‌ از گرگ درنده‌تر است اگر ایمان نداشته باشد. پس ولایت کافران و این اهل کتاب این است که بین شما کفر را وارد کنند. اولین توفیقات و اولین نشانه‌هایی که دارند این است که شما می‌افتید به جان هم، و خودتان به یکدیگر بی‌رحم می‌شوید و برادری‌ها در بین شما از بین می‌رود. باید توجه کرد.

باید درک از خیر و شر، عمومی شود

الآن چرا در حجاب نمی‌توانیم توفیق به‌دست آوریم و در نهی‌ازمنکرهایی که می‌کنیم، کم نتیجه می‌گیریم؟ چون درک نمی‌شود که این شر است، تصور می‌شود این یک تعصب است. شر و خیر چیست؟ شر و خیر در نسبت با تعالی انسان سنجیده می‌شود. درک نمی‌شود که این وضعیت مزاحم تعالی انسان است، درک نمی‌شود که امّت باید به این رشد و بالندگی برسد و این درک هم عمومی شود. وقتی این درک عمومی شد، آن‌وقت امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر در جای خود قرار می‌گیرد. لذا روح و جان امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر دعوت به خیر است.

جامعه باید بفهمد خیرش در پیروی از کافران اهل کتاب نیست، خیرش در تقلید از فرهنگ بیگانه نیست، خیرش در پیاده‌سازی تعالیم دین است. طرف طابق النعل بالنعل (دقیقاً) تقلید می‌کند از فرهنگ غرب. هیچ خجالتی هم از اینکه خودش را مقلّد فرهنگ غرب بداند، ندارد. می‌گوید: «آن‌ها این‌گونه هستند، پس این بهتر است من هم مثل آن‌ها می‌شوم». امّا تا به او بگویی بیا از تعالیم دین پیروی کن، می‌گوید: «تقلید کار میمون است»! چطور آن‌طرف کار میمون نیست، این‌طرف کار میمون است؟! از کفاری که دینی ندارند شما پیروی می‌کنید «طابق النعل بالنعل» راه آن‌ها را می‌روید، مثل آن‌ها راه می‌روی، لباس می‌پوشی، مثل آن‌ها حرف می‌زنی، مثل آن‌ها در جامعه‌ات رفتار می‌کنی، این‌ها هیچ‌کدام تقلید نیست و هیچ‌کدام هم کار میمون نیست؛ اما این‌طرف اگر از احکام الله پیروی کردی، می‌شود کار میمون؟! این چه تفکری است؟! او آن را خیر دیده، فکرش به اینجا رسیده که بهتر است ما هم مثل کافران اهل کتاب شویم، این را بهتر دیده است. ممکن است من هم مقصر باشم.

چگونه دیگران بفهمند فرهنگ ما بهتر است؟

در یک جمعی می‌گفتم امروز اگر بخواهیم خصوصیات شیعه را بشناسیم و بدانیم خصوصیات امروز شیعه در جهان چیست، آیا اولین چیزی که به ذهن می‌رسد، «درستکاری» است؟ آیا اولین چیزی که به ذهن می‌رسد، این است که شیعه گروهی هستند هرچند در اقلیت‌اند، فقر بین آن‌ها نیست؟ در بین خودشان عدالت حاکم است و به هم ظلم نمی‌کنند و دروغ نمی‌گویند؟ جوان ما چگونه بفهمد فرهنگ ما بهتر است؟ چگونه بفهمد که فرهنگ و تعالیم دین بهتر است؟ آیا می‌تواند بگوید چون اینجا اسلام هست، در اداره‌ها انسان را نمی‌دوانند؟ اینجا چون اسلام است، اگر یک پیشرفتی کردی، دستت را می‌گیرند و رشد می‌دهند، تا به مقصد برسی، نه اینکه سنگ جلوی پایت بیندازند، پدرت را درآورند، پشیمانت کنند؟ اینجا چون اسلام است، به معیار نخبگی و تخصص، به آدم‌ها مسئولیت می‌دهند، هر کس را هر جا نمی‌گذارند؟ چون اسلام است، پارتی‌بازی نمی‌کنند؟ چون اسلام است، رشوه نمی‌گیرند و رشوه را خیلی گناه بزرگی می‌دانند؟ چون اسلام است، ربا نمی‌دهند و ربا نمی‌گیرند؟ جامعۀ ما خیلی خوب است چون همۀ ما مثلاً نماز می‌خوانیم، همه سینه می‌زنیم و…؟ با این‌ها نمی‌‌شود؛ این‌ها باید خروجی بدهد؛ این‌ها مناسک است؛ شروع کار است. ما ایام اربعین که داد می‌زنیم، بعضی فکر می‌کنند با دشمنان هم‌صدا شدیم؛ من با دشمنان هم‌صدا نیستم؛ بلکه می‌گویم: «این اربعین جان می‌خواهد؛ جانش این است که طرف وقتی برمی‌گردد، قولش، قول‌تر باشد. درست است یا نه؟ حالا اگر این آدم قولش را زمین زد و اربعین رفت، توقع داری وقتی برمی‌گردد، خوش‌قول شود؟ مردم می‌روند اداره پشت در می‌مانند؛ می‌بینند طرف رفته حج؛ رفته اربعین؛ او هم یک هفته دو هفته کارش عقب می‌افتد و ضرورت‌های کاری‌‌اش زمین مانده. می‌گوید: «آقا طلبید و ما رفتیم»! پس این‌همه آدم را که به آقا بدبین کردی! به قولت و تعهدت پایبند می‌بودی بعد می‌رفتی. زن و بچه‌اش آه ندارند با ناله سودا کنند، پول ندارند صبح پنیر بخرند، ایشان رفته اربعین! قرض کرد! زن و بچه را در گرسنگی گذاشتی و قرض کردی رفتی اربعین؟ دلت خوش است که از آنجا مستقیم به بهشت می‌روی؟ چه کسی این‌ها را یادت داد؟ کجای قرآن، کجای دین بود؟

خدایا ما آمدیم تحت لوای اسلام؛ اگر در این سال‌ها شاخص عدالت در جامعۀ ما رشد کرده بود، خیلی بیشتر از این رشد می‌‌کردیم. اگر رشوه‌خواری جمع شده بود، قرض‌الحسنه به جای ربا بود و ربا به جای قرض‌الحسنه نیامده بود، با دزد و اختلاس‌گر و مفسد برخورد قاطع شده بود و…، دیروز حضرت آقا فرمودند: «این‌ها بابرنامه وارد میدان شده‌اند. برنامه هم این است که بلکه بتوانند ملّت ایران را با خودشان همراه کنند، کاری کنند که ملّت ایران عقیده‌اش بشود عقیدۀ سران انگلیس و آمریکا و امثال این‌ها» (منبع). این هوس دشمن ریشه در چه دارد؟ ما نتوانستیم «یَدعُونَ اِلَی الخَیرِ» (آل‌عمران: ۱۰۴) بشویم. من می‌گویم: «حجاب، بهتر است»؛ می‌گوید: «این «بهتری» کجاست؟» چیزی ندارم به آن‌ها بدهم؛ چگونه بگویم بهتر است؟ (البته نشانه برای این بهتر بودن دارم؛ نمی‌خواهم مطلق حرف بزنم). بگویم: «انقلاب بهتر است؛ اسلام بهتر است»؛ خب او باید ببیند. قرآن می‌فرماید: «وَلْتَكُن مِّنكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ»؛ به این نقطه باید برسیم؛ و این مجاهدت می‌خواهد. با مجاهدت، انسان و جامعه می‌رسد به آن ترازی که بتواند راحت امربه‌معروف کند. نه اینکه از امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر بین ما یک تعارف بماند! شاخص‌ها‌ی اصلی دین‌داری به مُحاق رفته؛ شاخص‌ها‌ی ظاهری دین‌داری در اوج نشسته. این اشکالِ کار ما است، اشکالِ تربیتِ دینی ما است، اشکالِ مدلِ منبر رفتن و تعلیم دینی دادن ما است. به جا‌ی اینکه قرآن را روی منبر‌ها بگوییم، خواب تعریف می‌کنیم! به جای اینکه قرآن را روی منبر‌ها بگوییم، قصّه تعریف می‌کنیم و شعر می‌خوانیم! هرکسی هر چه دلش می‌خواهد، می‌گوید. دین مگر تویی؟ بابت چه پنج پلّه بالا رفتی؟! مگر تو ارزش داشتی که پنج پلّه بروی بالا؟! تو مثل بقیه‌ای و فقط بابت گفتن کلام اللّه پنج پلّه بالاتر رفتی؛ نه برای اینکه آنجا خواب و قصّه تعریف کنی. لذا اگر بچه‌های ما بفهمند اسلام چه خواسته و ما چه‌کار کردیم، آن‌وقت دیگر با اسلام دعوا نمی‌کنند؛ بلکه ما را توبیخ می‌کنند که «چرا به اسلام عمل نکردید؟ چرا پای اسلام نایستادید؟ چرا پای آرمانتان محکم نایستادید؟ چرا کوتاه آمدید؟» آن‌وقت دیگر نمی‌گویند: «پدران ما انقلاب کردند؛ به ما چه! ما که انقلاب نکردیم! ما نمی‌خواهیم!» بلکه می‌گوید: «پدران ما انقلاب کردند؛ ما پایش می‌ایستیم. انقلاب اگر این است، اسلام اگر این است و امربه‌معروف و… پایش می‌ایستیم».

باید برای دعوت به آیات الله و ولایت الله مبنا هدف‌گیری شود. باید به آسیب‌شناسی توجه شود. حالا جریان دشمن و اراده‌های دشمنانه و این‌ها هم مطرح است که باید در مقابل دشمن مقاوم بشویم و آن‌ها نتوانند ما را بقاپند و ببرند و نتوانند ایمان ما را از بین ببرند؛ و البته دشمن وقتی موفّق می‌شود که ما اینجا کوتاهی کنیم.

هنوز نتوانسته‌ایم فرهنگ دعوت به خیر را به‌درستی پیاده کنیم

این در حالی است که هنوز نتوانسته‌ایم فرهنگ دعوت به خیر را -که فراموش شده است- درست پیاده کنیم. الآن بعضی‌ از ما امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر می‌کنیم؛ امّا امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر ما، جانش دعوت به خیر نیست؛ یعنی دعوت به خیرش درک نمی‌شود. نمی‌توانیم نشان بدهیم، اینجا ضعف داریم. می‌گوید: «من سی سالم شده؛ اما نه توانستم ازدواج کنم، نه توانستم صاحب شغل شوم، نه می‌توانم منتظر بمانم که قرار است صاحب مسکن بشویم، نه استعدادهایم شکوفا شده. هر جا می‌روم پارتی‌بازی می‌بینم، رابطه می‌بینم». می‌خواهیم بگوییم: «نه ببین عزیزم؛ تو نمی‌فهمی، تو نمی‌فهمی اسلام خیلی بهتر است! انقلاب خیلی بهتر است! دشمن‌ها نمی‌گذارند!» می‌گوید: «دشمن‌ها چیست؟ اینکه در اداره نشسته، مگر دشمن است؟ خودمان هستیم».

جامعه باید از درون رشد کند

با یکی از کسانی که در اغتشاشات، آن‌طرفی بود و استوری می‌گذاشت و… ارتباطی داشتم؛ به او گفتم: «اصلاً فرض کنیم شما یا آن کسانی که کف خیابان هستند و خیال می‌کنند دارند انقلاب می‌کنند (و البتّه خیال مضحکی است) موفّق شدید، فرض کنیم شما شدید صاحبان این حکومت! بعد ناگهان این‌هایی که در اداره‌ها هستند، تغییر می‌کنند؟ تغییر ماهیت می‌دهند؟ الآن کی هستیم که داریم این‌گونه زندگی می‌کنیم؟ این کسی که دارد در اداره، در دانشگاه، در مغازه، در کارخانه و… دارد کوتاهی می‌کند، مگر غیر از این است که خودمان هستیم؟ یک‌شبه که تربیت نمی‌شویم! دارید اشتباه می‌گیرید. آسیبی را مشاهده می‌کنید؛ اما نقطه‌اش را اشتباه تشخیص می‌دهید. آسیب کجاست؟ خیال می‌کنید اگر حاکمیت عوض شود، این‌ها درست می‌شود؟ این‌ها ربطی به حاکمیت ندارد. این‌ها چیزهایی است که باید از درون یک جامعه شکل بگیرد. بله؛ حاکمیت مسئول است که در این زمینه باید کمک کند، مسئول است که باید در ترویج فرهنگ دین عملاً (با ایستادن پای آرمان‌های دین و کوتاه نیامدن از دین) و قولاً (با تبلیغ و ترویج درستِ دین و بها دادن به ترویج درستِ دین) اقدام کند؛ امّا این‌گونه نیست که فکر کنید یک‌دفعه همه‌چیز عوض می‌شود. یک جامعه باید رشد کند».

* أَللّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَ جَهُم *

بخشی از جلسۀ ۳۵ تدبر در سورۀ مبارک آل عمران
۱۲ آبان ۱۴۰۱

دسته‌بندی: ‌
اخبار برگزیدهتحلیل قرآنی حجاب و عفافدیدگاه‌ها
برچسب: ‌ ترویج حجاب، ‌جامعه اسلامی، ‌سوره نور، ‌عفاف و حجاب، ‌نقش خکومت در ترویج عفاف، ‌نقش مردم در ترویج عفاف
ارسال برای دیگران
نظرات

۳ دیدگاه. جدید

  • زهره جوادی
    ۱۰ دی ۱۴۰۱ ۰۶:۴۷

    خیلی دقیق و عالی به موضوع پرداختید اجرتون با سیدالشهدا
    استاد برای دانش آموزان دوره ابتدایی چگونه تدبر در قرآن را توضیح بدیم راهنمایی بفرمایید
    الهی همیشه سلامت و سربلند و موفق باشید و خداوند به توفیقاتتان بیفزاید.

    پاسخ
  • بسیار عالی و کامل و جامع بود سپاسگزارم ان شاالله بتوانیم فرزندانمان را بیش از پیش با تدبر در قرآن با اسلام ناب محمدی آشنا کنیم

    پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این قسمت را پر کنید
این قسمت را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
شما برای ادامه باید با شرایط موافقت کنید

keyboard_arrow_up